جلسهی چهارم
درآمد) سنت مدخلنگاری.
فرع یکم) سیر تاریخی ـ معرفتی تکون و تطور مبادیپژوهی در آثار اصحاب اصول.
پیشینهی مبادیپژوهی در اصول.
ابتکار تفکیک مبادی اصول از مسائل آن.
بسماللّه الّرحمن الّرحیم
الحمدللـه و الصلوه على رسولالله و على آله آل الله، و اللعن الدائم على اعدائهم اعداءالله، الى یوم لقاء الله.
فصل اول) مبادیپژوهی علم اصول
درآمد) سنت مدخلنگاری
از جمله سنتهای علمی عریق و انیق در تألیف و تصنیف آثار علمی، مدخلنگاری بر آنهاست؛ شاید فَرفُوریوس (۲۳۴؟ـ۳۰۵؟م) نخستین کس ـ یا از نخستین کسان ـ باشد که با نگارش رسالهی ایساغوجی[۱] بمثابه مدخل منطق، این سنت علمی را بنا نهاد. (فهرست، چاپ مصر، ص۳۵۴)
مدخلنویسی در گذشته، گاه در قالب دیباچهپردازی توأم با صنعت «براعت استهلال»[۲] صورت میبست، و گاه به صورت مبحث رئوس ثمانیهی علم سامان میگرفت، و گهگاه نیز تحت عنوان تبیین و تحلیل مبادی علم، هیأت و هویت مییافت، اما رفتهرفته «فهرستنگاری»های اجمالی و تفصیلی جایگزین دیباچهپردازی و براعت استهلال گشت، و بحث از رئوس ثمانیه نیز جای خود را به مبحث مبادی علم سپرد، و اینک در روزگار ما، فهرستنگاریهای تفصیلی جای خود را به نمایهپردازیهای فنی وامیسپارد، و فنّ مبادیپژوهی نیز در شرف فراافزایی و تبدیلشدن به فلسفههای مضاف به علمهاست.
هشت مطلب فلسفی و تاریخی معطوف به یک علم، که آگاهی از آنها موجب آمادگی فراگیران و پژوهشگران آن برای حسن تعلّم و تحقیق میگردد، رئوس ثمانیه نامیده میشدند؛ مباحث رئوس ثمانیه عبارت بودند از «تعریف» علم، «موضوع» علم، «غایت» علم، «منفعت» علم، «عنوان» یا فهرست ابواب علم، «مولف» و مدون علم، «مرتبه»ی علم، و«أنحاء تعلیمیه» (تقسیم، تحلیل، و تحدید) آن (خوانساری، ۱۳۶۳، ج اول، ص ۲). مجموعهای از مباحث زیرساختی را که تصور و تصدیق علم و مسائل اساسی آن متوقف بدانهاست، مبادی علم میخواندند. ()
پیشینهی مبادیپژوهی در اصول.
مبادیپژوهی بخش قابل توجهی از مباحث اصول فقه کنونی را تشکیل میدهد، علیالتقریب دستکم یکسوم حجم آثار اصولیان متأخر، معطوف به بحث از مبادی فرادانشی و فرامسئلهای اصول فقه است. از میان صنوف مختلف ارباب علوم در جهان اسلام، پس از فلاسفه، اصولیان بیش از هر صنف دیگری به مباحث مبادی علوم پرداختهاند؛ در اطلس تفصیلیای که ما برای مباحث رایج در آثار اصولی در تهیه داریم این درصد را به دقت نشان خواهیم داد، إنشاءالله.
بر اثر موشکافیهای اصولیان در زمینهی مبادیپژوهی، نظرات شگفت و شگرفی پدید آمده است که در ادبیات علمی سایر دانشها، نظیر برخی از آنها را هرگز نمیتوان سراغ گرفت؛ در باب بسیاری از مسائل نیز که در زمرهی مبادی اصولاند اما بحث از آنها اصالتاً به عهدهی دیگر دانشهاست، به موازات ارباب آن علوم، اصولیون به نظرات متفاوت و گهگاه دقیقتر و قویمتری دست یافتهاند، نمونههای این نوع نظرات اختصاصی اصولیان را، بوفور میتوان در حوزهی مسائل علوم ادبی مشاهده کرد. پارهای از ابتکارات و آراء اصحاب اصول که آنها را در گذشتههای دور، در بخش مبادیشناسی این دانش مطرح کردهاند، بمراتب از نظرات نوآمد فرنگیان معاصر پیشرفتهتر و مترقیتر است؛ آنان مباحث بسیار دقیقی را در زمینههای فلسفهی علم، معرفتشناسی، معناشناسی، زبانشناسی، و…، در خلال بحث از مبادی علم اصول ارائه کردهاند که اگر این مطالب بازشناسی و به زبان زمان بازآرایی و ارائه گردد، نظر صاحبنظران کنونی این حوزههای مطالعاتی را به خود معطوف خواهد کرد. برخی طرایف و ظرایف نظرات اصحاب اصول در زمینههای یادشده را بتدریج و برحسب مورد در خلال بحث و بررسی مطالب آنان بازخواهیم گشود، بِعونِالله و فضلِه.
مجموعهی مباحث ضروری قابل طرح دربارهی مبادی علوم و مبادیپژوهی اصولیون را ـ با لحاظ تحفظ بر تناسب با مجال مقال ـ میتوان در دوازده محور بشرح زیر طرح و طبقهبندی کرد:
یـک) سیر تاریخی ـ معرفتی تکون و تطور مبادیپژوهی در آثار اصحاب اصول.
دو) مفهومشناسی و تعریف مبادی علوم (و کاربردهای گوناگون آن) در نزد فیلسوفان و اصحاب اصول.
سـه) نسبت مبادی با رؤوس ثمانیه و فلسفههای مضاف به علمها.
چهار) غایت و کارکردهای مبادیپژوهی ( تبیین و نقد نظرات).
پنج) نسبت و مناسبات مبادی علم با مسـائل آن (تبیین و نقد نظرات).
شش) جایگاه مبادیپژوهی در ساختار علوم (تبیین و نقد نظرات در مسئلهی اجزاء علوم).
هفت) تقسیمات و ساختار مبادی اصول در آثار و آراء سلف.
هشت) طبقهبندی و نقد رأی و رویهی اصولیان در مبادیپژوهی.
نـه) هویت معرفتی مبادی اصول، و مناشی و مصادر آن.
ده) روششناسی تعریف، تفکیک و طبقهبندی مبانی، مبادی و مسائل.
یازده) نظر مختار در تقسیمات و اقسام مبادی (براساس نظریهی ابتناء).
دوازده) اطلس تفکیک و طبقهبندی «مبانی»، «مبادی» و «مسائل» علم اصول.
به جهت اهمیت حیاتیای که مبادیپژوهی و نظرات اصحاب اصول در این باب، بمثابه بنمایهای شایسته برای طراحی و تاسیس فلسفهی اصول میتواند داشته باشد، این محورها را به ترتیب بالا و به فراخور هر مسئله، مورد بحث قرار میدهیم.
در آن چه که به عنوان خلاصهی کتاب التذّکرهًْ شیخ مفید (۳۳۴ـ۴۱۳ ق) در دسترس ماست مطلب در خور اعتنایی دربارهی مبادی به چشم نمیخورد.
فرع یکم) سیر تاریخی ـ معرفتی تکون و تطور مبادیپژوهی در آثار اصحاب اصول
هرچند اصولیان متأخر بیش از سلف خویش، به پژوهش در مبادی اصول پرداختهاند، اما این مسأله از دغدغههای اصولیان متقدم نیز بوده است و آنان از همان اوان تدوین این دانش، به تحلیل مبادی آن اهتمام ورزیدهاند.
فقهای قدیم و متقدم شیعه، طبق سنت علمی عهد خویش، مسائل اصول را توأماً در منابع فقهی برمیرسیدند، از اینرو چندان به مبادی اصول نمیپرداختند،[نمونه آوری از آثار قدما] از زمان تفصیل و انفکاک اصول فقه از علم فقه، که در میان شیعه با تالیف التذکرهًْ بأصول الفقه، از سوی شیخ مفید (۳۳۴ـ۴۱۳ ق) اتفـاق افتاد، بحث از مبادی اصول نیز رایج گشت، هرچند در آن چه که به عنوان خلاصهی التذّکرهًْ بأصول الفقه شیخ مفید (۳۳۴ـ۴۱۳ ق) در دسترس ماست، مطلب در خور اعتنایی دربارهی مبادی اصول به چشم نمیخورد.
ما اینجا از باب نمونه، به برخی مطالب چند اثر تاثیرگذار از میان آثار پدیدآمده در ادوار مختلف اصول، اشاره میکنیم.
سید مرتضی (۳۵۵ـ۴۳۶ ق) در الذریعهًْ إلی أُصول الشریعهًْ، ضمن انتقاد از آنان که مبادی اصول را با مسائل آن درآمیختهاند و مبادیپژوهی را در متن خود این دانش گنجاندهاند(الذریعهًْ، ج ۱، ص ۲)، براین نکتهی مهم تصریح میورزد که: اگر به عین امعان بنگریم خواهیم دریافت که اصول فقه جملگی بر جملهی اصول دین مبتنیاست (فإنّ أصول الفقه مبنیـّهًْ علی جمیع اصول الدّین مع التّّأملِ الصّحیح /ج ۱، ص ۳) وی حتا به همگونی و همسانی مخالفت در اصول فقه با مخالفت در مبانی کلامی شیعه اذعان میدارد، سپس به اجمال به بیان نقش بنیادین مبادی منطقی ـ معرفتشناختی و ادبی ـ زبانشناختی، و حتا آواشناختی، در مسائل اصول فقه و بایستگی تحقیق در آنها میپردازد. (الذّریعهًْ، ج۱، ص ۴ ـ۲)
برغم اینکه این اصولی سترک میگوید: به قصد رفع نقیصهی یادشده از اصول فقه و به انگیزهی بازپیراست این دانش به تالیف الذریعه دست زده است، اما علاوه بر طرح و تبیین عمدهی مباحث فرادانشی دربارهی اصول، نظیر ارائهی تعریف اصول، اشاره به موضوع آن، و بیان غایت و قلمرو علم اصول، در خلال مباحث کتاب، برحسب مورد به طرح و شرح مبادی اکثر مسائل این دانش مبادرت ورزیده است. او در ذیل عنوانهایی مانند «الکلام فی الخطاب و أقسامه و أحکامه»، التعریف، المبادی و….، (الذریعهًْ، ج ۱، ص ۷) «الحقیقهًْ و المجاز»،(ج ۱، ص ۱۰) «جواز الاشتراک و وقوعه»،(ج۱، ص ۱۷) «جواز استعمال اللفظ فی أکثر من معنى»،(ج ۱، ص ۱۷ـ۱۹) «حدّ العلم و أقسامه، و ما یوجبه من الدّلالهًْ»، (ج ۱، ص ۲۰ـ۲۲)«ظّنّ و یحصل عنده»، (ج ۱، ۲۳ـ۲۴)«أنواع التخصیص»،(ج۱، ص ۲۴۴) «النسخ و ما یتعلّق به»، (ج ۱، ص ۴۱۳)«حدّ الخبر و مهمّ أحکامه»،(ج۲، ص ۱) «فی أقسام الأخبار»،(ج۲، ص ۶) «صفهًْ المتحمّل للخبر و المتحمّل عنه و کیفیّهًْ ألفاظ الرّوایهًْ…»،(ج ۲، ص ۷۹) «فی ذکر حدّ الفعل و التّنبیه على جملهًْ من مهمّ أحکامه»، (ج ۲، ص ۸۶) «فی جملهًْ من تقسیمات الفعل»،(ج ۲، ص ۸۶) «فی الفرق بین المحظور و المکروه»،(ج ۲، ص ۳۳۲) «الاجتهاد و ما یتعلّق به» (ج ۲، ص ۳۱۶) و….، به تفصیل وارد بحث از مبادی فرامسئلهای شده است.
شیخ طوسی ره (۳۸۵ـ۴۶۰ ق) نیز در تصریح و تلویح به ابتنـای اصول فقه بر اصول دین، بر همان ممشای استاد خویش مشی فرموده است (العدّهًْ فی اصول الفقه، ج۱، ص۷)
شیخ در مبادیپژوهی اصول به مباحثی از قبیل «ماهیّهًْ أصول الفقه و إنقسامها و کیفیهًْ ترتیب أبوابها»(العده، ج ۱، ص ۷)، «الخطاب و أقسامه»(ج ۱، ص ۸)، «بیان حقیقهًْ العلم و أقسامه»(ج ۱، ص ۱۲)، «معنی الدلالهًْ و ما یتصرف منها»(همان)، «أقسام أفعال المکلف»(ج ۱، ص ۲۵)، «حقیقهًْ الکلام و أقسامه»(ج ۱، ص ۲۸) و… پرداخته است. ایشان با ابتکاری ارزشمند، تحت عنوان «ما یَجب معرفته من صفات اللَّه تعالى، و صفات النبیّ (ص) و صفات الأئمّهًْ(ع) حتى یصحّ معرفهًْ مرادهم»(ج ۱، ص ۴۲) آشکارا نقش مبدأ مصدرشناختی دین در استکشاف شریعت را تبیین کرده است. (هرچند این کمین، اخیراً به این بیان شیخالطائفه برخوردم اما آن را مؤید اطمینانبخشی برای نظریهی ابتنا یافتم.)
در غنیهًْ النزوع الی علمی الأصول و الفروع ابن زهره (۵۶۵ـ۶۳۹ ق) و معارج الأصول محقق حلّی (۶۰۲ـ۶۷۶ ق) و در مبادئ الوصول الی علم الأصول، و تهذیب الوصول إلی علم الأصول علامه حلّی (۶۴۸ـ۷۲۶ ق)، همچنین در معالم الدین حسن بن شهید ثانی (۹۱۱ـ۹۶۶ ق) بحث معتنابه جدیدی دربارهی مبادی مطرح نشده است، جز این که محقق(ره) برای نخستینبار از واژهی«المقدمات» در سرفصل مبادیپژوهی اصول بهره گرفته است، و عنوان «المبادئ التصوریهًْ» را در بخش تعاریف به کار برده است، و نیز فصلی با عنوان «احکام الحروف» گشوده است. علامه نیز به اقتضای کلامی بودنش، در دو کتاب مبادئ الوصول الی علم الأصول، و تهذیب الوصول إلی علم الأصول، به مباحثی همچون حسن و قبح ذاتی(مبادیالوصول، ص ۹۲) و شکر المنعم(ص ۹۳) و عصمهًْ الأنبیاء ع(ص ۱۷۱)، و وجوب التأسّی بالنّبی ص(ص ۱۷۲) عدم تعبّد النبیّ ص بشرع من قبله، و…، پرداخته است.
از اصولیون متأخر شیخ اعظم (۹۵۳ـ۱۰۳۰ ق) در مطارح الأنظار، فاضل بشروی تونی (؟ـ۱۰۷۱ ق) در الوافیه فی اصول الفقه، وحید بهبهانی (۱۱۱۷ـ۱۲۰۵ ق) در الفوائد الحائریهًْ، میرزای قمّی (۱۱۵۱ـ۱۲۳۱ ق) در قوانین الأصول، شارح طهرانی (؟ـ۱۲۴۸ق) در هدایهًْ المسترشدین فی شرح معالم الدین، مدّقق طهرانی (؟ـ۱۲۵۰؟ق) در الفصول الغرویهًْ فی الأصول الفقهیهًْ، آخوند خراسانی (۱۲۵۵ـ۱۳۲۹ ق) در دررالفوائد و کفایهًْ الدصول، میرزای نائینی (۱۲۷۶ـ۱۳۵۵ ق) در فوائد الأصول، محقق عراقی (۱۲۷۸ـ۱۳۶۱ ق) در تنقیح الأصول، و در مقالات الأصول، و در نهایهًْ الأفکار فی مباحث الألفاظ، و همچنین از معاصرین اصولیانی چون حاج شیخ عبدالکریم حائری (۱۲۳۸؟ـ۱۳۱۵ ق) در دررالفوائد، میرزا حسن بجنوردی (۱۲۷۶ـ۱۳۵۳ش) در منتهیالأصول، مدقق بروجردی (۱۲۹۲ـ۱۳۸۰ ق) در لمحات الأصول، و در نهایهًْ الأصول، محمدرضا مظفر (۱۳۲۲ـ۱۳۸۳ ق) در اصول الفقه، شهید صدر (۱۳۵۰ـ۱۴۰۰ق) در بحوث فی علمالأصول، امام خمینی (۱۳۲۰ـ۱۴۰۹ ق) در تهذیب الأصول و مناهج، و…، شارح فیروزآبادی (۱۳۲۹ـ۱۴۱۰ ق) در عنایهًْ الأصول (خطای عجیبی از مرحوم فیروزآبادی در عنایهًْ الاصول سرزده و آن این که مبادی تصوریه و تصدیقیه را در عرض دیگر مبادی قرار داده است و مجموعهی مبادی را به شش قسم تقسیم کرده است! و این درحالیاست که دیگر مبادی همگی به تصوریه و تصدیقیه تقسیم میشوند، مبادی تصوریه و تصدیقیه به لحاظ ماهوی دو دستهی مستقل قلمداد نمیشوند و در مقابل مبادی لغویه و احکامیه و منطقیه قرار نمیگیرند)، محقق خوئی (۱۳۱۷ـ۱۴۱۳ ق) در محاضراتٌ فی اصول الفقه و در دِراساتٌ فی علم الأصول، سیدمحمدتقی حکیم (۱۴۲۳ ق) در اصول الفقه المقارَن، آیتالله محمدتقی بهجت (۱۲۹۴ـ۱۳۸۸ ش) در مباحث الأصول، همگی در خلال مسائل اصول، و در ذیل عنوانها و با سامانهای مشابه ـ هرچند احیاناً با آراء متفاوت و گهگاه با تفاوتهایی از لحاظ کیفی و کمی ـ به بررسی مبادی پرداختهاند. فقهای حی (ادام الله اظلالهم علی رؤوس المسلمین) نیز از تفکیک و تبویب مستقل مباحث مبادی پرهیختهاند. آیتالله سیستانی در کتاب الرافد فی اصول الفقه بحثهایی با نگاهی نو به مبادی دارد که همافق با بحثهای مرحوم شهید صدر است. البته اشکالاتی بر مباحث این دو بزرگوار نیز به عنوان یک طلبه داریم که به جای خود آنها را مطرح خواهیم کرد.
ابتکار تفکیک مبادی اصول از مسائل آن
پس از فترتی و برای نخستینبار، مدقِّق بهائی (۹۵۳ـ۱۰۳۰ ق) با نگارش زبدهًْ الأصول، مبادی دانش اصول را به طور کامل از مسائل آن تفکیک کرده، و به ارائهی تعریفی روشن، و توسعه و طبقهبندی ابتکاری فی الجمله کامل ـ هرچند با عباراتی منقح چنان که دأب خاص اوست ـ به مبادی اصول پرداخته است(زبدهًْ الأصول، صص ۱۶۳ـ ۹). وی تحت عنوان«المنهج الاول: فی المقدمات» مبادی اصول را به چهار گروه منطقیه، لغویه (عربیه)، کلامیه و احکامیه تقسیم کرده است()، اما در مقام بحث، مبادی کلامی و احکامی را ادغام و تحت عنوان مبادی احکامیه بررسیده است(). فهرست مطالب مطرح شده در زبده بدین صورت است:
المطلب الاول: فی نبذه من احواله و مبادیه المنطقیه: فصل فی حد علم الاصول، و مرتبه، و ثمرته، و وجوبه/ فصل فی الدلیل، والنظر، والعلم، والذکر النسب الاربع/ فصل فی الجزئی و الکلی و النسب الاربع/ فصل فی الذاتی و العرضی/ فصل فی الحد و الرسم/ فی القضیه و اقسامها.
المطلب الثانی: فی المبادی اللغویه: فصل فی اقسام الدلاله اللفظیه و تقسیمات الالفاظ/ فصل فی الاشتراک و الترادف/ فصل فی الحقیقه و المجاز، و الحقیقه الشرعیه و المتشرعه.
المطلب الثالث: فی المبادی الاحکامیه: فصل فی حد الحکم/ فصل فی الحسن و القبح/ فصل فی حد الواجب/ فصل فی الواجب الموسع و المضیق/ فصل فی الصحیح و الباطل، و الفاسد/ فصل فی ما یتوقف الواجب علیه/…)
از میان متأخرین، علامه سید عبدالله شُبّر (۱۱۹۲ـ۱۲۴۳ ق) به تفصیل وارد بحث از مبادی شده است، وی الأصول الأصلیهًْ را در دو بخش سامان بخشیده است، بخش نخست را به مبحث مبادی اصول و بخش دوم را به مبحث ادلهی شرعیه، اختصاص داده است، و مبادی را به دو دستهی مجزا تحت عنوان “المبادئ اللغویهًْ” (در ۲۳ باب از صفحهی ۶ تا ۵۲) و”المبادئ الأحکامیهًْ” (در ۱۴ باب، از صفحهی ۵۲ تا ۸۸) تقسیم کرده است؛ او برخی از مباحث را که در کتب اصولی رایج، به عنوان مسائل اصولی مطرح میشود، در این دو فصل بازرسیده است.() کما اینکه پارهیی از مباحث مطرح شده در” ابواب الأدلهًْ الشرعیهًْ” (ص ۸۸ ـ ۳۲۸) نیز از سنخ مبادی اصول استنباط است. (فهرست مطالب الأصول الأصلیه به عنوان پیوست در پایان رساله درج شده است.)
سپس محقق اصفهانی (۱۲۶۶ـ ۱۳۰۸ ق) که با تألیف رسالهی الأصول علی النّهج الحدیث، سعی کرده است طرحی نو در سازماندهی اصول دراندازد، دیدگاههای دقیقی را دربارهی مبادی علم اصول مطرح ساخته است. وی مبادی را به دو گروه تصوریه و تصدیقیه، سپس هریک را به دو نوع لغویه و احکامیه تقسیم کرده است. در این رساله بخش مسائل بسیار نحیف و لاغر شده، و بخش مبادی بسیار فربه است. (الأصول علی النهج الحدیث، ص) نمودار ساختارمند مباحث محقق اصفهانی در پیوست آمده است.
کتاب المدخل الی عَذب المَنهَل علامه شعرانی طهرانی (۱۲۸۱ـ۱۳۵۲ ق)، واپسین و تنها اثری است که در تاریخ علم اصول، به طور مفصل و مستقل در مبادی علم اصول به سلک نگارش آمده است. هرچند علامه شعرانی در المدخل آشکارا از زبدهًْ الأصول تأثیر پذیرفته است، اما وی با تالیف این اثر ارزشمند، برزخ تاریخی میان عهد “مبادیپژوهی” و عصر تأسیس” فلسفهی اصول” را طی کرده است. این کتاب در یک مقدمه و سه بخش با عنوانهای: ۱٫ المبادئ الکلامیهًْ و المنطقیهًْ، ۲٫ المبادئ اللغویهًْ، ۳٫ المبادئ الأحکامیهًْ، سامان گرفته است. (فهرست المدخل در پیوست شمارهی…. آمده است.)
مرور بر کتب اصولی نشان میدهد که در نخستین آثار اصولی، بخش مبادیپژوهی، بیشتر وجه ادبی و زبانشناختی داشته، اما رفتهرفته سهم مباحث کلامی افزونتر و افزونتر گشته، آنگاه و بتدریج مباحث عقلی، هم در بخش مبادی هم در بخش مسائل فزونی گرفته، تا جایی که در آثار اصولی معاصر پارهای از مبادی و مسائل با فلسفه و آراء فلسفی درمیآمیخته است. اکنون مجال تفصیل نیست و در فرصت مناسب این ذیل را تکمیل خواهیم کرد.
این مقدار در بیان سیر تاریخی و تطورات معرفتی مبادیپژوهی اصول کافی است. در جلسهی بعد فرع دوم را که تعریف مبادی و شرح تلقیهای مختلف از آن میپردازد، مطرح خواهیم کرد. والسلام.
[۱]. رسالهی ایساغوجی، تألیف فیلسوف نوافلاطونی فرفوریوس صوری، از شارحان مشهور آثار ارسطو و پیرو و شاگرد خاص فلوطین است. این رساله که به منظور تمهید مقدمهای برای فهم سخنان ارسطو به نگارش درآمده از همان اوان تألیف مورد توجه و عنایت خاص اهل منطق قرار گرفته است و بواقع سرآغازی درخور و مفید بر ارغنون ارسطو به شمار میآید. قرار گرفتن آن در صدر آثار منطقی، سنتی دیرین است که تا زمان حاضر نیز تداوم و تداول یافته و هیچ منطقآموزی از فراگیری و مطالعه آن بینیاز نیست. فرفوریوس، ایساغوجی و مقولات. ترجمه، مقدمه و توضیحات محمد خوانساری. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۳٫
[۲]. براعت استهلال یکی از صنایع معنوی بدیع است و آن زمانی است که شاعر یا نویسنده، آغاز متن خود را به گونهای خلق کند و در آن نکتهها و واژههایی را بگنجاند که گویای متن اصلی سروده یا نوشته باشد. به نحوی که مخاطب از خواندن این آغاز، یا مقدمه، به حال و هوای کلی اثر پی برده و دریابد که نویسنده یا شاعر از چه چیزی میخواهد حرف بزند. شمیسا، سیروس؛ نگاهی تازه به بدیع. تهران: فردوس، ۱۳۸۱٫
۳٫ صنعت براعت استهلال، به زیبایی تمام در قرآن کریم نیز رعایت شدهاست، بسا سایرین این صنعت ادبی ـ علمی را از وحینامهی الهی اقتباس کردهباشند. سورهی حمد، چنان که از برخی نامهای این فصل از کتاب خداوندی (فاتحه الکتاب، سبع مثانی، و…) پیداست، در حقیقت دیباچهی دیوان الهیاست. در این سوره، به معارف اصلی قرآن کریم که توحید، نبوت، امامت، عدل، معاد، مباحث اساسی در باب روابط عبد و رب، و گروهبندی مردم بر اساس نحوهی مواجههی آنان با دین الهیاست، تلویح شدهاست. این دقیقه را این کمترین طلبه در گذشتهها، در قالب چند جلسه درس به عنوان تفسیر سوره فاتحه الکتاب بازگشودهاست.
دروس فلسفهی اصول(۴)
جلسهی چهارم
مدرسهی عالی خاتمالاوصیاء عج
فصل اول) مبادیپژوهی علم اصول
درآمد) سنت مدخلنگاری.
فرع یکم) سیر تاریخی ـ معرفتی تکون و تطور مبادیپژوهی در آثار اصحاب اصول.
پیشینهی مبادیپژوهی در اصول.
ابتکار تفکیک مبادی اصول از مسائل آن.
بسماللّه الّرحمن الّرحیم
الحمدللـه و الصلوه على رسولالله و على آله آل الله، و اللعن الدائم على اعدائهم اعداءالله، الى یوم لقاء الله.
فصل اول) مبادیپژوهی علم اصول
درآمد) سنت مدخلنگاری
از جمله سنتهای علمی عریق و انیق در تألیف و تصنیف آثار علمی، مدخلنگاری بر آنهاست؛ شاید فَرفُوریوس (۲۳۴؟ـ۳۰۵؟م) نخستین کس ـ یا از نخستین کسان ـ باشد که با نگارش رسالهی ایساغوجی[۱] بمثابه مدخل منطق، این سنت علمی را بنا نهاد. (فهرست، چاپ مصر، ص۳۵۴)
مدخلنویسی در گذشته، گاه در قالب دیباچهپردازی توأم با صنعت «براعت استهلال»[۲] صورت میبست، و گاه به صورت مبحث رئوس ثمانیهی علم سامان میگرفت، و گهگاه نیز تحت عنوان تبیین و تحلیل مبادی علم، هیأت و هویت مییافت، اما رفتهرفته «فهرستنگاری»های اجمالی و تفصیلی جایگزین دیباچهپردازی و براعت استهلال گشت، و بحث از رئوس ثمانیه نیز جای خود را به مبحث مبادی علم سپرد، و اینک در روزگار ما، فهرستنگاریهای تفصیلی جای خود را به نمایهپردازیهای فنی وامیسپارد، و فنّ مبادیپژوهی نیز در شرف فراافزایی و تبدیلشدن به فلسفههای مضاف به علمهاست.
هشت مطلب فلسفی و تاریخی معطوف به یک علم، که آگاهی از آنها موجب آمادگی فراگیران و پژوهشگران آن برای حسن تعلّم و تحقیق میگردد، رئوس ثمانیه نامیده میشدند؛ مباحث رئوس ثمانیه عبارت بودند از «تعریف» علم، «موضوع» علم، «غایت» علم، «منفعت» علم، «عنوان» یا فهرست ابواب علم، «مولف» و مدون علم، «مرتبه»ی علم، و«أنحاء تعلیمیه» (تقسیم، تحلیل، و تحدید) آن (خوانساری، ۱۳۶۳، ج اول، ص ۲). مجموعهای از مباحث زیرساختی را که تصور و تصدیق علم و مسائل اساسی آن متوقف بدانهاست، مبادی علم میخواندند. ()
پیشینهی مبادیپژوهی در اصول.
مبادیپژوهی بخش قابل توجهی از مباحث اصول فقه کنونی را تشکیل میدهد، علیالتقریب دستکم یکسوم حجم آثار اصولیان متأخر، معطوف به بحث از مبادی فرادانشی و فرامسئلهای اصول فقه است. از میان صنوف مختلف ارباب علوم در جهان اسلام، پس از فلاسفه، اصولیان بیش از هر صنف دیگری به مباحث مبادی علوم پرداختهاند؛ در اطلس تفصیلیای که ما برای مباحث رایج در آثار اصولی در تهیه داریم این درصد را به دقت نشان خواهیم داد، إنشاءالله.
بر اثر موشکافیهای اصولیان در زمینهی مبادیپژوهی، نظرات شگفت و شگرفی پدید آمده است که در ادبیات علمی سایر دانشها، نظیر برخی از آنها را هرگز نمیتوان سراغ گرفت؛ در باب بسیاری از مسائل نیز که در زمرهی مبادی اصولاند اما بحث از آنها اصالتاً به عهدهی دیگر دانشهاست، به موازات ارباب آن علوم، اصولیون به نظرات متفاوت و گهگاه دقیقتر و قویمتری دست یافتهاند، نمونههای این نوع نظرات اختصاصی اصولیان را، بوفور میتوان در حوزهی مسائل علوم ادبی مشاهده کرد. پارهای از ابتکارات و آراء اصحاب اصول که آنها را در گذشتههای دور، در بخش مبادیشناسی این دانش مطرح کردهاند، بمراتب از نظرات نوآمد فرنگیان معاصر پیشرفتهتر و مترقیتر است؛ آنان مباحث بسیار دقیقی را در زمینههای فلسفهی علم، معرفتشناسی، معناشناسی، زبانشناسی، و…، در خلال بحث از مبادی علم اصول ارائه کردهاند که اگر این مطالب بازشناسی و به زبان زمان بازآرایی و ارائه گردد، نظر صاحبنظران کنونی این حوزههای مطالعاتی را به خود معطوف خواهد کرد. برخی طرایف و ظرایف نظرات اصحاب اصول در زمینههای یادشده را بتدریج و برحسب مورد در خلال بحث و بررسی مطالب آنان بازخواهیم گشود، بِعونِالله و فضلِه.
مجموعهی مباحث ضروری قابل طرح دربارهی مبادی علوم و مبادیپژوهی اصولیون را ـ با لحاظ تحفظ بر تناسب با مجال مقال ـ میتوان در دوازده محور بشرح زیر طرح و طبقهبندی کرد:
یـک) سیر تاریخی ـ معرفتی تکون و تطور مبادیپژوهی در آثار اصحاب اصول.
دو) مفهومشناسی و تعریف مبادی علوم (و کاربردهای گوناگون آن) در نزد فیلسوفان و اصحاب اصول.
سـه) نسبت مبادی با رؤوس ثمانیه و فلسفههای مضاف به علمها.
چهار) غایت و کارکردهای مبادیپژوهی ( تبیین و نقد نظرات).
پنج) نسبت و مناسبات مبادی علم با مسـائل آن (تبیین و نقد نظرات).
شش) جایگاه مبادیپژوهی در ساختار علوم (تبیین و نقد نظرات در مسئلهی اجزاء علوم).
هفت) تقسیمات و ساختار مبادی اصول در آثار و آراء سلف.
هشت) طبقهبندی و نقد رأی و رویهی اصولیان در مبادیپژوهی.
نـه) هویت معرفتی مبادی اصول، و مناشی و مصادر آن.
ده) روششناسی تعریف، تفکیک و طبقهبندی مبانی، مبادی و مسائل.
یازده) نظر مختار در تقسیمات و اقسام مبادی (براساس نظریهی ابتناء).
دوازده) اطلس تفکیک و طبقهبندی «مبانی»، «مبادی» و «مسائل» علم اصول.
به جهت اهمیت حیاتیای که مبادیپژوهی و نظرات اصحاب اصول در این باب، بمثابه بنمایهای شایسته برای طراحی و تاسیس فلسفهی اصول میتواند داشته باشد، این محورها را به ترتیب بالا و به فراخور هر مسئله، مورد بحث قرار میدهیم.
در آن چه که به عنوان خلاصهی کتاب التذّکرهًْ شیخ مفید (۳۳۴ـ۴۱۳ ق) در دسترس ماست مطلب در خور اعتنایی دربارهی مبادی به چشم نمیخورد.
فرع یکم) سیر تاریخی ـ معرفتی تکون و تطور مبادیپژوهی در آثار اصحاب اصول
هرچند اصولیان متأخر بیش از سلف خویش، به پژوهش در مبادی اصول پرداختهاند، اما این مسأله از دغدغههای اصولیان متقدم نیز بوده است و آنان از همان اوان تدوین این دانش، به تحلیل مبادی آن اهتمام ورزیدهاند.
فقهای قدیم و متقدم شیعه، طبق سنت علمی عهد خویش، مسائل اصول را توأماً در منابع فقهی برمیرسیدند، از اینرو چندان به مبادی اصول نمیپرداختند،[نمونه آوری از آثار قدما] از زمان تفصیل و انفکاک اصول فقه از علم فقه، که در میان شیعه با تالیف التذکرهًْ بأصول الفقه، از سوی شیخ مفید (۳۳۴ـ۴۱۳ ق) اتفـاق افتاد، بحث از مبادی اصول نیز رایج گشت، هرچند در آن چه که به عنوان خلاصهی التذّکرهًْ بأصول الفقه شیخ مفید (۳۳۴ـ۴۱۳ ق) در دسترس ماست، مطلب در خور اعتنایی دربارهی مبادی اصول به چشم نمیخورد.
ما اینجا از باب نمونه، به برخی مطالب چند اثر تاثیرگذار از میان آثار پدیدآمده در ادوار مختلف اصول، اشاره میکنیم.
سید مرتضی (۳۵۵ـ۴۳۶ ق) در الذریعهًْ إلی أُصول الشریعهًْ، ضمن انتقاد از آنان که مبادی اصول را با مسائل آن درآمیختهاند و مبادیپژوهی را در متن خود این دانش گنجاندهاند(الذریعهًْ، ج ۱، ص ۲)، براین نکتهی مهم تصریح میورزد که: اگر به عین امعان بنگریم خواهیم دریافت که اصول فقه جملگی بر جملهی اصول دین مبتنیاست (فإنّ أصول الفقه مبنیـّهًْ علی جمیع اصول الدّین مع التّّأملِ الصّحیح /ج ۱، ص ۳) وی حتا به همگونی و همسانی مخالفت در اصول فقه با مخالفت در مبانی کلامی شیعه اذعان میدارد، سپس به اجمال به بیان نقش بنیادین مبادی منطقی ـ معرفتشناختی و ادبی ـ زبانشناختی، و حتا آواشناختی، در مسائل اصول فقه و بایستگی تحقیق در آنها میپردازد. (الذّریعهًْ، ج۱، ص ۴ ـ۲)
برغم اینکه این اصولی سترک میگوید: به قصد رفع نقیصهی یادشده از اصول فقه و به انگیزهی بازپیراست این دانش به تالیف الذریعه دست زده است، اما علاوه بر طرح و تبیین عمدهی مباحث فرادانشی دربارهی اصول، نظیر ارائهی تعریف اصول، اشاره به موضوع آن، و بیان غایت و قلمرو علم اصول، در خلال مباحث کتاب، برحسب مورد به طرح و شرح مبادی اکثر مسائل این دانش مبادرت ورزیده است. او در ذیل عنوانهایی مانند «الکلام فی الخطاب و أقسامه و أحکامه»، التعریف، المبادی و….، (الذریعهًْ، ج ۱، ص ۷) «الحقیقهًْ و المجاز»،(ج ۱، ص ۱۰) «جواز الاشتراک و وقوعه»،(ج۱، ص ۱۷) «جواز استعمال اللفظ فی أکثر من معنى»،(ج ۱، ص ۱۷ـ۱۹) «حدّ العلم و أقسامه، و ما یوجبه من الدّلالهًْ»، (ج ۱، ص ۲۰ـ۲۲)«ظّنّ و یحصل عنده»، (ج ۱، ۲۳ـ۲۴)«أنواع التخصیص»،(ج۱، ص ۲۴۴) «النسخ و ما یتعلّق به»، (ج ۱، ص ۴۱۳)«حدّ الخبر و مهمّ أحکامه»،(ج۲، ص ۱) «فی أقسام الأخبار»،(ج۲، ص ۶) «صفهًْ المتحمّل للخبر و المتحمّل عنه و کیفیّهًْ ألفاظ الرّوایهًْ…»،(ج ۲، ص ۷۹) «فی ذکر حدّ الفعل و التّنبیه على جملهًْ من مهمّ أحکامه»، (ج ۲، ص ۸۶) «فی جملهًْ من تقسیمات الفعل»،(ج ۲، ص ۸۶) «فی الفرق بین المحظور و المکروه»،(ج ۲، ص ۳۳۲) «الاجتهاد و ما یتعلّق به» (ج ۲، ص ۳۱۶) و….، به تفصیل وارد بحث از مبادی فرامسئلهای شده است.
شیخ طوسی ره (۳۸۵ـ۴۶۰ ق) نیز در تصریح و تلویح به ابتنـای اصول فقه بر اصول دین، بر همان ممشای استاد خویش مشی فرموده است (العدّهًْ فی اصول الفقه، ج۱، ص۷)
شیخ در مبادیپژوهی اصول به مباحثی از قبیل «ماهیّهًْ أصول الفقه و إنقسامها و کیفیهًْ ترتیب أبوابها»(العده، ج ۱، ص ۷)، «الخطاب و أقسامه»(ج ۱، ص ۸)، «بیان حقیقهًْ العلم و أقسامه»(ج ۱، ص ۱۲)، «معنی الدلالهًْ و ما یتصرف منها»(همان)، «أقسام أفعال المکلف»(ج ۱، ص ۲۵)، «حقیقهًْ الکلام و أقسامه»(ج ۱، ص ۲۸) و… پرداخته است. ایشان با ابتکاری ارزشمند، تحت عنوان «ما یَجب معرفته من صفات اللَّه تعالى، و صفات النبیّ (ص) و صفات الأئمّهًْ(ع) حتى یصحّ معرفهًْ مرادهم»(ج ۱، ص ۴۲) آشکارا نقش مبدأ مصدرشناختی دین در استکشاف شریعت را تبیین کرده است. (هرچند این کمین، اخیراً به این بیان شیخالطائفه برخوردم اما آن را مؤید اطمینانبخشی برای نظریهی ابتنا یافتم.)
در غنیهًْ النزوع الی علمی الأصول و الفروع ابن زهره (۵۶۵ـ۶۳۹ ق) و معارج الأصول محقق حلّی (۶۰۲ـ۶۷۶ ق) و در مبادئ الوصول الی علم الأصول، و تهذیب الوصول إلی علم الأصول علامه حلّی (۶۴۸ـ۷۲۶ ق)، همچنین در معالم الدین حسن بن شهید ثانی (۹۱۱ـ۹۶۶ ق) بحث معتنابه جدیدی دربارهی مبادی مطرح نشده است، جز این که محقق(ره) برای نخستینبار از واژهی«المقدمات» در سرفصل مبادیپژوهی اصول بهره گرفته است، و عنوان «المبادئ التصوریهًْ» را در بخش تعاریف به کار برده است، و نیز فصلی با عنوان «احکام الحروف» گشوده است. علامه نیز به اقتضای کلامی بودنش، در دو کتاب مبادئ الوصول الی علم الأصول، و تهذیب الوصول إلی علم الأصول، به مباحثی همچون حسن و قبح ذاتی(مبادیالوصول، ص ۹۲) و شکر المنعم(ص ۹۳) و عصمهًْ الأنبیاء ع(ص ۱۷۱)، و وجوب التأسّی بالنّبی ص(ص ۱۷۲) عدم تعبّد النبیّ ص بشرع من قبله، و…، پرداخته است.
از اصولیون متأخر شیخ اعظم (۹۵۳ـ۱۰۳۰ ق) در مطارح الأنظار، فاضل بشروی تونی (؟ـ۱۰۷۱ ق) در الوافیه فی اصول الفقه، وحید بهبهانی (۱۱۱۷ـ۱۲۰۵ ق) در الفوائد الحائریهًْ، میرزای قمّی (۱۱۵۱ـ۱۲۳۱ ق) در قوانین الأصول، شارح طهرانی (؟ـ۱۲۴۸ق) در هدایهًْ المسترشدین فی شرح معالم الدین، مدّقق طهرانی (؟ـ۱۲۵۰؟ق) در الفصول الغرویهًْ فی الأصول الفقهیهًْ، آخوند خراسانی (۱۲۵۵ـ۱۳۲۹ ق) در دررالفوائد و کفایهًْ الدصول، میرزای نائینی (۱۲۷۶ـ۱۳۵۵ ق) در فوائد الأصول، محقق عراقی (۱۲۷۸ـ۱۳۶۱ ق) در تنقیح الأصول، و در مقالات الأصول، و در نهایهًْ الأفکار فی مباحث الألفاظ، و همچنین از معاصرین اصولیانی چون حاج شیخ عبدالکریم حائری (۱۲۳۸؟ـ۱۳۱۵ ق) در دررالفوائد، میرزا حسن بجنوردی (۱۲۷۶ـ۱۳۵۳ش) در منتهیالأصول، مدقق بروجردی (۱۲۹۲ـ۱۳۸۰ ق) در لمحات الأصول، و در نهایهًْ الأصول، محمدرضا مظفر (۱۳۲۲ـ۱۳۸۳ ق) در اصول الفقه، شهید صدر (۱۳۵۰ـ۱۴۰۰ق) در بحوث فی علمالأصول، امام خمینی (۱۳۲۰ـ۱۴۰۹ ق) در تهذیب الأصول و مناهج، و…، شارح فیروزآبادی (۱۳۲۹ـ۱۴۱۰ ق) در عنایهًْ الأصول (خطای عجیبی از مرحوم فیروزآبادی در عنایهًْ الاصول سرزده و آن این که مبادی تصوریه و تصدیقیه را در عرض دیگر مبادی قرار داده است و مجموعهی مبادی را به شش قسم تقسیم کرده است! و این درحالیاست که دیگر مبادی همگی به تصوریه و تصدیقیه تقسیم میشوند، مبادی تصوریه و تصدیقیه به لحاظ ماهوی دو دستهی مستقل قلمداد نمیشوند و در مقابل مبادی لغویه و احکامیه و منطقیه قرار نمیگیرند)، محقق خوئی (۱۳۱۷ـ۱۴۱۳ ق) در محاضراتٌ فی اصول الفقه و در دِراساتٌ فی علم الأصول، سیدمحمدتقی حکیم (۱۴۲۳ ق) در اصول الفقه المقارَن، آیتالله محمدتقی بهجت (۱۲۹۴ـ۱۳۸۸ ش) در مباحث الأصول، همگی در خلال مسائل اصول، و در ذیل عنوانها و با سامانهای مشابه ـ هرچند احیاناً با آراء متفاوت و گهگاه با تفاوتهایی از لحاظ کیفی و کمی ـ به بررسی مبادی پرداختهاند. فقهای حی (ادام الله اظلالهم علی رؤوس المسلمین) نیز از تفکیک و تبویب مستقل مباحث مبادی پرهیختهاند. آیتالله سیستانی در کتاب الرافد فی اصول الفقه بحثهایی با نگاهی نو به مبادی دارد که همافق با بحثهای مرحوم شهید صدر است. البته اشکالاتی بر مباحث این دو بزرگوار نیز به عنوان یک طلبه داریم که به جای خود آنها را مطرح خواهیم کرد.
ابتکار تفکیک مبادی اصول از مسائل آن
پس از فترتی و برای نخستینبار، مدقِّق بهائی (۹۵۳ـ۱۰۳۰ ق) با نگارش زبدهًْ الأصول، مبادی دانش اصول را به طور کامل از مسائل آن تفکیک کرده، و به ارائهی تعریفی روشن، و توسعه و طبقهبندی ابتکاری فی الجمله کامل ـ هرچند با عباراتی منقح چنان که دأب خاص اوست ـ به مبادی اصول پرداخته است(زبدهًْ الأصول، صص ۱۶۳ـ ۹). وی تحت عنوان«المنهج الاول: فی المقدمات» مبادی اصول را به چهار گروه منطقیه، لغویه (عربیه)، کلامیه و احکامیه تقسیم کرده است()، اما در مقام بحث، مبادی کلامی و احکامی را ادغام و تحت عنوان مبادی احکامیه بررسیده است(). فهرست مطالب مطرح شده در زبده بدین صورت است:
المطلب الاول: فی نبذه من احواله و مبادیه المنطقیه: فصل فی حد علم الاصول، و مرتبه، و ثمرته، و وجوبه/ فصل فی الدلیل، والنظر، والعلم، والذکر النسب الاربع/ فصل فی الجزئی و الکلی و النسب الاربع/ فصل فی الذاتی و العرضی/ فصل فی الحد و الرسم/ فی القضیه و اقسامها.
المطلب الثانی: فی المبادی اللغویه: فصل فی اقسام الدلاله اللفظیه و تقسیمات الالفاظ/ فصل فی الاشتراک و الترادف/ فصل فی الحقیقه و المجاز، و الحقیقه الشرعیه و المتشرعه.
المطلب الثالث: فی المبادی الاحکامیه: فصل فی حد الحکم/ فصل فی الحسن و القبح/ فصل فی حد الواجب/ فصل فی الواجب الموسع و المضیق/ فصل فی الصحیح و الباطل، و الفاسد/ فصل فی ما یتوقف الواجب علیه/…)
از میان متأخرین، علامه سید عبدالله شُبّر (۱۱۹۲ـ۱۲۴۳ ق) به تفصیل وارد بحث از مبادی شده است، وی الأصول الأصلیهًْ را در دو بخش سامان بخشیده است، بخش نخست را به مبحث مبادی اصول و بخش دوم را به مبحث ادلهی شرعیه، اختصاص داده است، و مبادی را به دو دستهی مجزا تحت عنوان “المبادئ اللغویهًْ” (در ۲۳ باب از صفحهی ۶ تا ۵۲) و”المبادئ الأحکامیهًْ” (در ۱۴ باب، از صفحهی ۵۲ تا ۸۸) تقسیم کرده است؛ او برخی از مباحث را که در کتب اصولی رایج، به عنوان مسائل اصولی مطرح میشود، در این دو فصل بازرسیده است.() کما اینکه پارهیی از مباحث مطرح شده در” ابواب الأدلهًْ الشرعیهًْ” (ص ۸۸ ـ ۳۲۸) نیز از سنخ مبادی اصول استنباط است. (فهرست مطالب الأصول الأصلیه به عنوان پیوست در پایان رساله درج شده است.)
سپس محقق اصفهانی (۱۲۶۶ـ ۱۳۰۸ ق) که با تألیف رسالهی الأصول علی النّهج الحدیث، سعی کرده است طرحی نو در سازماندهی اصول دراندازد، دیدگاههای دقیقی را دربارهی مبادی علم اصول مطرح ساخته است. وی مبادی را به دو گروه تصوریه و تصدیقیه، سپس هریک را به دو نوع لغویه و احکامیه تقسیم کرده است. در این رساله بخش مسائل بسیار نحیف و لاغر شده، و بخش مبادی بسیار فربه است. (الأصول علی النهج الحدیث، ص) نمودار ساختارمند مباحث محقق اصفهانی در پیوست آمده است.
کتاب المدخل الی عَذب المَنهَل علامه شعرانی طهرانی (۱۲۸۱ـ۱۳۵۲ ق)، واپسین و تنها اثری است که در تاریخ علم اصول، به طور مفصل و مستقل در مبادی علم اصول به سلک نگارش آمده است. هرچند علامه شعرانی در المدخل آشکارا از زبدهًْ الأصول تأثیر پذیرفته است، اما وی با تالیف این اثر ارزشمند، برزخ تاریخی میان عهد “مبادیپژوهی” و عصر تأسیس” فلسفهی اصول” را طی کرده است. این کتاب در یک مقدمه و سه بخش با عنوانهای: ۱٫ المبادئ الکلامیهًْ و المنطقیهًْ، ۲٫ المبادئ اللغویهًْ، ۳٫ المبادئ الأحکامیهًْ، سامان گرفته است. (فهرست المدخل در پیوست شمارهی…. آمده است.)
مرور بر کتب اصولی نشان میدهد که در نخستین آثار اصولی، بخش مبادیپژوهی، بیشتر وجه ادبی و زبانشناختی داشته، اما رفتهرفته سهم مباحث کلامی افزونتر و افزونتر گشته، آنگاه و بتدریج مباحث عقلی، هم در بخش مبادی هم در بخش مسائل فزونی گرفته، تا جایی که در آثار اصولی معاصر پارهای از مبادی و مسائل با فلسفه و آراء فلسفی درمیآمیخته است. اکنون مجال تفصیل نیست و در فرصت مناسب این ذیل را تکمیل خواهیم کرد.
این مقدار در بیان سیر تاریخی و تطورات معرفتی مبادیپژوهی اصول کافی است. در جلسهی بعد فرع دوم را که تعریف مبادی و شرح تلقیهای مختلف از آن میپردازد، مطرح خواهیم کرد. والسلام.
[۱]. رسالهی ایساغوجی، تألیف فیلسوف نوافلاطونی فرفوریوس صوری، از شارحان مشهور آثار ارسطو و پیرو و شاگرد خاص فلوطین است. این رساله که به منظور تمهید مقدمهای برای فهم سخنان ارسطو به نگارش درآمده از همان اوان تألیف مورد توجه و عنایت خاص اهل منطق قرار گرفته است و بواقع سرآغازی درخور و مفید بر ارغنون ارسطو به شمار میآید. قرار گرفتن آن در صدر آثار منطقی، سنتی دیرین است که تا زمان حاضر نیز تداوم و تداول یافته و هیچ منطقآموزی از فراگیری و مطالعه آن بینیاز نیست. فرفوریوس، ایساغوجی و مقولات. ترجمه، مقدمه و توضیحات محمد خوانساری. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۳٫
[۲]. براعت استهلال یکی از صنایع معنوی بدیع است و آن زمانی است که شاعر یا نویسنده، آغاز متن خود را به گونهای خلق کند و در آن نکتهها و واژههایی را بگنجاند که گویای متن اصلی سروده یا نوشته باشد. به نحوی که مخاطب از خواندن این آغاز، یا مقدمه، به حال و هوای کلی اثر پی برده و دریابد که نویسنده یا شاعر از چه چیزی میخواهد حرف بزند. شمیسا، سیروس؛ نگاهی تازه به بدیع. تهران: فردوس، ۱۳۸۱٫
۳٫ صنعت براعت استهلال، به زیبایی تمام در قرآن کریم نیز رعایت شدهاست، بسا سایرین این صنعت ادبی ـ علمی را از وحینامهی الهی اقتباس کردهباشند. سورهی حمد، چنان که از برخی نامهای این فصل از کتاب خداوندی (فاتحه الکتاب، سبع مثانی، و…) پیداست، در حقیقت دیباچهی دیوان الهیاست. در این سوره، به معارف اصلی قرآن کریم که توحید، نبوت، امامت، عدل، معاد، مباحث اساسی در باب روابط عبد و رب، و گروهبندی مردم بر اساس نحوهی مواجههی آنان با دین الهیاست، تلویح شدهاست. این دقیقه را این کمترین طلبه در گذشتهها، در قالب چند جلسه درس به عنوان تفسیر سوره فاتحه الکتاب بازگشودهاست.