شهید آیت الله حسین غفاری

شهید آیت الله حسین غفاری، در سال ۱۲۹۵ در آذرشهر تبریز متولد شد و دیری نپایید که پدرش را از دست داد و پس از طی تحصیلات مقدماتی، عازم تبریز شد و ۳۰ سال فقیرانه زندگی کرد و به تحصیل علوم دینی پرداخت.

 در سال ۱۳۲۴ عازم قم گردید و در محضر بزرگانی چون حضرات آیات بروجردی، سید محمد حسین طباطبایی، سیدمحمد‌حجت کوه‌کمره‌ای، سید شهاب الدین مرعشی‌نجفی و سید روح الله موسوسی خمینی(ره)به کسب فیض پرداخت و پس از ۱۱ سال راهی تهران شد. ایشان در سال ۱۳۴۰، زمانی که حسنعلی منصور، طرح انجمن های ایالتی و ولایتی را مطرح کرد، به فعالیت علیه این لوایح پرداخت و تا قیام پانزده خرداد، با سخنرانی های خود به افشای ماهیت رژیم پهلوی پرداخت. در شب ۱۲ محرم، ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، هنگامیکه از سخنرانی برگشته بود، ماموران به خانه اش حمله کرده و او را دستگیر و زندانی و در زندان شهربانی مورد بازجویی و شکنجه قرار دادند. پس از آزادی، همچنان به مبارزه خود ادامه داد و بار دیگر توسط ساواک دستگیر شد. ایشان طی سالهای ۵۳-۱۳۵۰ به مبارزات خود شکل تازه ای داد و کمتر در میان آشنایان ظاهر می شد. شهید آیت ا… غفاری در تیر ماه ۱۳۵۳، در تهران دستگیر شد و این آخرین دوران زندان این مبارز نستوه بود.

آیت الله غفاری در دوران زندان سال ۱۳۵۳ نقش فعالی در مسائل سیاسی و علمی داشت و در کنار مطالعه به تدریس قرآن، فقه و نهج البلاغه می پرداخت. در این رابطه فرزند ایشان حجه الاسلام هادی غفاری میگوید:
“سعی می کرد ۸ ساعت مطالعه کند و به اضافه چهار ساعت هم نهج البلاغه و قرآن و فقه و تارخی فقه به برادران درس می داد. حتی در داخل زندان شبی نبود که دعای افتتاح را نخواند و در پایان جمله خدایا شهادت را نصیب من کن نخواند. بعد به ایشان عرض می کردم مگر دعای افتتاح چه دارد؟ می فرمود: دعای افتتاح در تکه ی آخرش شهادت می خواهد و معمولاً حتی در شبهایی که شلاق سخت خورده بود، نماز شب را رها نمی کرد.“
برخى از فعالیتهاى شاخص:
حضور در تهران بعنوان امام جماعت مسجد الهادی درسال ۱۳۳۴
مخالفت با طرح انجمنهای ایالتی وولایتی درسال ۱۳۴۰
دستگیر وزندانی درقیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
بازداشت درسالهای ۱۳۴۵ و۱۳۵۳
تبدیل مسجدالهادی علیه السلام به یکی از کانون های حساس مبارزه با رژیم شاه
دستگیری منجربه شهادت درسال ۱۳۵۳
تحمل شکنجه های وحشتناک ماموران ساواک از قبیل شکستن دندان ها و دست ها، سوزاندن پاها در روغن داغ
برگه‌ی بازجویی شهید آیت الله غفاری روح بزرگ و اراده‌ی مصمم و تزلزل ناپذیر او را به خوبی نشان می دهد:
س – چرا به زندان آورده شده‌اید؟
ج – نمی‌دانم.
س – آیا قبلاً به زندان آمده‌اید؟
ج – نیامده‌ام، آورده‌اند.
س – نظر شما راجع به شاهنشاه آریامهر چیست؟
ج – ایشان با کودتای پدرشان به سر کار آمدند و غاصب‌اند.
س – نظر شما راجع به حزب رستاخیز چیست؟
ج – این حزب شَه ساخته است، به مردم هیچ ربطی ندارد.
س – نظر شما نسبت به آقای خمینی چیست؟
ج – من فکر می کنم کسی که می تواند ایران را نجات دهد، آیت الله خمینی است.
آیت الله غفاری با روحیه قوی در بازجوییهای انجام شده عملاً مآموران را در نیل به اهدافشان ناکام می ‌گذارد برای مثال در یکی از سوالهای بازجویی ایشان آمده است:
“س: آیا شما اقدامات آیت الله خمینی را در مورد پخش اعلامیه و همچنین مخالفت با اصلاحات دولت مورد تأیید قرار می‌دهید یا خیر؟“ آیت الله غفاری با زیرکی و فراست شایان توجهی می‌نویسد:
“اما حسن عسگری علیه السلام ضمن گفتاریش به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ضمن تعیین نائب عام تمام مراجع را واجب‌الطاعه و رد قول آنان را رد قول خود قرار داده هم حجتی علیکم و انا حجه الله الراد علیهم کالراد علینا“
که بدین ترتیب با پاسخی حکیمانه و زیرکانه حرکت انقلابی حضرت امام امت را مورد تأیید قرار می دهد.

 پسر ایشان در مورد آخرین ملاقات با پدر می‌گوید : “پدر را در آخرین ملاقات، کشان کشان، با پاها و دست های شکسته و در حالی که بیش از یکی دو دندان در دهانش باقی نمانده بود و سراسر صورت و اندامش زیر شکنجه‌‌ های وحشیانه، در هم کوبیده شده بود، پشت میز ملاقات آوردند. بیش از یکی دو جمله بین ما رد و بدل نشد؛ می فرمود: تصور نمی‌کنم دیگر یک دیگر را ببینیم … فردای همان روز شنیدیم که ساعت ۲ بعد‌از‌ظهر ( ۷ دی ۱۳۵۳ )، پدر، از محیط رنج آوری که آخرین مرحله امتحان بندگی را در آن گذراندند، آسوده شده و به وصال معبود رسیده است.”

قطعه شعری از معظم له آیت الله غفاری آذرشهری

عاشق چو رو به کعبه صدق و صفا کند
احرام ز کسوت صبر و رضا کند
در پیش، راه بادیه گیرد غریب وار
ترک عشیره و بلد و اقربا کند
نگریزد از شداید و رنج مسافرت
در طی ره تحمل خار جفا کند