نشست مشترک علمی انفال و سرمایه های طبیعی بر محوریّت مکاسب

صوت سخنرانی

قسمت اول

قسمت دوم

برای مشاهده متن به ادامه بروید…

 نشست مشترک با انجمن علمی فقه و حقوق اسلامی در موضوع انفال و سرمایه های طبیعی بر محوریت مکاسب با سخنرانی جناب حجت الاسلام دکتر سعید فراهانی فرد

بسم الله الرحمن الرحیم

در آستانه حضرت سید الشهدا علیه السلام هستیم و از خداوند متعال خواستاریم در این باقیمانده از ماه صفر همه ما را مورد عنایت ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام قرار دهد بحث من درباره بهره برداری از منابع طبیعی در اسلام است که البته بیان شده بر اساس مکاسب بر این اساس که حضرت شیخ در مکاسب در دو جا مکاسب محرمه موقعی که بحث حراج را مطرح می کند بمناسبت وارد بحث اراضی می شود و همچنین در کتاب بیع ایشان بعد از این که شرایط عوضین را می خواهند مطرح کنند یکی از شرایط عوضین را ماهیت و ملکیت عوضین را مطرح می کنند و از باب این که چیزهایی که میخواهند مورد خرید و فروش قرار بگیرند باید ماهیت و ملکیت داشته باشند باز وارد بحث نسبتا مبسوطی را جع به بحث اراضی می شو ند که اراضی که ملکیت آنها برای عموم مسلمین است یا ملکیت آنها برای امام یا پیامبر است اینها آیا قابلیت خرید و فروش را دارند یا نه ؟ بحثی است که در آن جا مطرح می شود بقیه فقهای بزرگ هم عمدتا کسانی بر  مکاسب شیخ حاشیه زد ند مفصلا درباره این موارد بحث کردند خصوصا حضرت امام  در کتاب بیع بطور تفصیل راجع به بحث اراضی و انواع زمینها آنجا مطالبی را فرمودند که خصوصا مطالب حضرت امام مبسوط در این زمینه هست در جای دیگر که به بحث اراضی به طو ر خاص و منابع طبیعی به طور عام پرداخته شده یکی کتاب انفال است که نوعا فقها بعد از آخر کتاب خمس کتابی را مطرح کردند تحت عنوان کتاب انفال و به عنوان این که طبیعتا از مصادیق انفال یکی از آنها بحث اراضی موات است بحثی است که در کتاب انفال مورد بحث قرار می گیرد همچنین بعضی دیگر از منابع مثل معادن آنجادر کتاب انفال مورد بحث قرار می گیرد همچنین در کتاب خمس هم نسبت به  برخی از این منابع مثل  معدن از باب این که یکی از چیزهایی که خمس به آن تعلق می گیرد بحث معادن است آنجا هم فقها به آن پرداخته اند جای دیگری که فقهای بزرگ  به این مسئله پرداخته اند کتاب احیای موات است که در این کتاب اگر کسی زمینی را احیا کند چه آثاری بر آن متر تب است و جا دارد عزیزانی که در بحث فقه قدم گذاشتند این مباحث را با هم ببینند نکته دیگر این است که یک دسته از دوستانی هستند که الآن سالهاست در مورد اقتصاد اسلامی دارند کار می کنند بحث اقتصاد اسلامی که بنیانگذارش یک فقیه بزرگ بود البته در عصر ما و الا در عصر پیامبر (ص) مطرح بو د ولی به صورت آکادمیک در آوردن و دانشگاهی کردن آن فقیه بزرگی چون آیت الله سید محمد باقر صدر در حقیقت بنیانگذار اقتصاد اسلامی بود با کتاب ارزشمند  «اقتصادنا» هنوز هم با این که سالیان بسیاری از نگارش این کتاب می گذرد هم مرجعی است برای محققینی که در اقتصاد اسلامی با رویکرد فقه امامیه می پردازند حتی من دیدم محققین اهل سنت به کتاب ایشان ارجاع می دهند و به عنوان یکی از منابع کتاب ایشان را قبو ل دارند در این سی سال اقتصاد اسلامی نسبت به قبل قوی تر شده به صورت نظام مند تر در آمده یکی از حوزه هایی که بسیار مطرح شده بحث بانکداری اسلامی است یکی دیگر از حوزه هایی که جای بحث دارد و باید بر آن بسیار کار شود بحث منابع طبیعی و ثروت های طبیعی است از آن بحث هایی  است که  اسلامی ممکن است کار کردن در مورد آنها مشکل باشد اما در حوزه منابع با توجه به مقدمه ای که عرض کردم که فقه ما در این باره بسیا ر مطلب دارد و همانطور که د ر موضوعات مثل صلاه ، وصو م و طهارت و حج بحث های مستقل می آید در این باره هم همواره به مطالب مستقل برخورد می کنیم بنابر این قدم گذاشتن در وادی منابع از جهت فقهی هم بسیار جای کار دارد هم ضرورت دارد چرا؟ ضرورتش از این جهت است که ببینید دولت در نظام اقتصادی اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است می دانید ما الآن در دنیا دو نوع نظام علمی اقتصادی داریم یکی سرمایه داری یکی نظام سوسیالیسم در اولی بر مالکیت شخصی و خصوصی تأکید می شود و در دومی بر مالکیت دولت بر همه چیز اشاره و تأکید می گردد از دهه ۱۳۳۰ به این طرف کشورهای با نظام سرمایه داری در رویکردشان تغییراتی رخ داد ضرورت هایی دیدند که باید دولت هم دخالت کند اما نگاه اسلام که برگرفته از آیات و روایات است یک نظامی است بر اساس یک نظام مختلط از یک سو به مالکیت خصوصی اهمیت می دهد و از آن طرف هم نقش دولت را کمرنگ نمی کند بلکه برای دولت در نظام اسلامی جایگاه مقتدرانه ای قائل است که در رأس آن پیامبر اکرم است بعد از پیامبر اکرم امام معصوم است که متأسفانه حکومت ائمه ما فعلیت پیدا نکرد اما برای دولت در نظام اسلامی چنین جایگاهی در نظر گرفته شده است. دولتی که در رأسش امام معصوم است و دولتی که در رأس آن در غیبت امام معصوم ولی فقیه  است خیلی فرق می کند دولتی که در رأس آن یک فقیه جامع الشرایط باشد یا دولتی که یک آدم بی دین بنابراین خداوند برای این دولت مکانیزمی قرار داد ه است یک سری توانمندیها که یک ی از آنها موضو ع انفال است در واقع اجماع فقها این است که انفال ملک امام است و بنا بر نظر ولایت فقیه که هر اختیاری که امام داشته فقیه هم دارد این اختیارا ت و این ملکیت به فقیه به نیابت از امام عصر منتقل می شود در جایگاه بسیار قدرتمندی دولت اسلامی قرار دارد توجه داشته باشید وقتی دولت می گوییم منظور کل نظام  است نه قوه مجریه قوه مجریه یکی از ابزارهای نظام است که در اختیار ولی فقیه است به همین جهت هم هست که حتی مردم اگر رأی به کسی هم بدهند اگر ولی فقیه تنفیذ نکند و امضانکند در واقع آن ریاست مشروعیت ندارد بحث منابع طبیعی از ابعاد مختلف قابل بحث است  الآن هم در اقتصاد اسلامی جایگاه و بخش بسیار مهمی دارد این منبع را که کشورهای اسلامی از آن برخوردارند اگر توانمند باشند و به عبارت عامیانه عرضه دا شته باشند می توانند یک اقتصاد قوی داشته باشند اگر ناتوان و بی عرضه باشند این منبع خدادادی برای آن ها یک آفت می شود معرو ف است که در اقتصا د به بیماری بلندی معروف است زیرا اقتصاد آنها یک اقصاد تک محصولی است متأسفانه یک مقداری هم کشور ما مبتلا به آن است و مدیران این کشور نتوانسته اند از این نعمت خداداد که خدای متعال در اختیار این مردم قرار داد ه ا ست به بهترین شکل استفاده کنند نه فقط ایران که تمام کشورهایی که اقتصاد آنها تک محصولی است همانند بچه لوس وننری هستند که تا وقتی پدرشان است از ثروت او بهره می برند و همین که پدر از دنیا میرود آن منابع و ثروت ها را هد ر می دهند و یک شبه تمام دارایی ها را از بین می برند مطلب دیگر این که ما نگاهمان به این نعمت به این ثروت چگونه باید باشد ؟آیا نعمتی مثل نفت با اراضی که در اختیار مان است با بحث انفال چون ما در زمان غیبت هستیم از این ها چگونه می توانیم استفاده کنیم ؟آیا این ها را صرفا ثروت این نسل می توانیم تلقی کنیم ؟ یا نسل دیگر ؟حالا بحثی در ادبیات اقتصادی مطرح است تحت عنوان توسعه پایدار قبلا در توسعه یک سری دگرگونی های خاصی ایجاد شد به معنای توسعه انسانی توسعه اقتصادی اخیرا بحث توسعه پایدار را مطرح کردند چرا بشر این بحث را مطرح کرد چون اقتصاد دانان دیدند با این روالی که دارد از این منابع استفاده می شود چون توسعه مبنایش افزایش تولید است افزایش تولید هم نیازمند استفاده بیشتر از منا بع است و همانطور که قبلا هم ذکر کردم منبع طبیعی اساس اقتصاد را تشکیل میدهد بشر به این جا رسید دید با این سرعتی که از این منابع استفاده می کند این منابع یک روز تمام می شود و دیگر توسعه پایدار نخواهد بود به همین جهت بحثی مطرح شد تحت عنوان توسعه پایدار دو تا رکن اصلی دارد :۱٫ عدالت بین نسلی ؛ یعنی همانطور که من حق دارم از این منبع ،نفت ، و سایر منابع استفاده کنم نسل های بعدی هم برخوردار شوند ما نمی توانیم بگوییم حالا از این نفتی که در اختیا ر داریم استفاده کنیم نسل ها ی بعدی هر کاری کردند ، کردند حتی دنیا هم به  این نتیجه رسیده است که این چنین توسعه ای پایدار نخواهد بو د مطلب دیگری که  به عنوان رکن دیگر توسعه پایدار مطرح است بحث محیط زیست است که این استفاده بی رویه از این منابع موجب تخریب محیط زیست می شود هم جنگل  را تخریب می کنیم هم منابع را ماهی را صید می کنیم محیط زیست را تخریب می کنیم لایه ازن را نازک می کنیم شهر ها آلوده میشوند  این آلودگی شهر ها حاصل این است که ما آمدیم از این تکنولوژی که باید در خدمت بشر باشد نا کارآمد و بی رویه استفاده کردیم .. و شده در واقع آفت جان ما  و بنا براین از این جهت هم بحث نوع ا ستفاده از منبع و این که ما از جهت ا قتصادی هم از جهت فقهی اینرا به نو عی ببینیم که آن بحث توسعه پایدار را که امروز مطرح  است حفظ عدالت بین نسلی و محیط زیست است این را بتوانیم انجام دهیم من در این به اصطلاح بحثی که مقدمه اش را بیا ن نمودم یک بحثی که بیشتر رویکرد فقهی است در بحث ها ی اقتصادی درحد موضوع شناسی از آن گذشتیم بحث فنی آن است که زمینه اش در این جا مطرح است اما همین مقدمات را اگر توجه بفرمایید آن همین نکته ای را که دنبالش بودند باید ضرورت توجه به بحث را از این زاویه داشته باشیم و از این لحاظ برای شما رو‌شن شد تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فقه ما گر چه فقه بسیار قوی است  فقهای بسیار بزرگی قلم زدند ولی رویکرد عمدتا رویکرد فتوامحوری بوده است حاصل فقه غنی ما شده رساله های توضیح المسائلی که ما می بینیم که آمدند تکلیف من مکلف را آمدند روشن کنند من در مسائل فردی ام با مسائلی مواجه شدم یا در رساله های عملیه فکر کرده ام اما یک متدلوژی یک روش شناسی دیگری هم وجود دارد برای استنباط نظام ها نظام اقتصادی نظام سیاسی نظام اجتماعی اینها باید از فقه ما در بیاید فقه به تعبیر حضرت امام  یک فقه بسیار غنی و ارزشمند ی است که برای کل زندگی ما حرف دارد پس چطور می شود این قرآنی که برای کل زندگی ما حرف دارد روایاتی که برای کل زندگی ما حرف دارد اینها را بیاییم در یک تعداد مسئله محدود این ها را خلاصه کنیم اگر من خواستم نظام اقتصادی را استنتاج کنم چه جوری استنتاج کنم ؟اگر بخواهم  نظام فرهنگی را استنتاج کنم چه جوری استنتاج کنم ؟ و سایر نظامات اجتماعی را چه جوری استنتاج کنم ؟ گاهی من به عنوان یک مکلف میخواهم تکلیفم را به عنوان بهره بردار معلوم کنم و….. در روایت است که اگر کسی زمین مواتی را احیا کر د این زمین می شود مال او این نگاه فردی است در جای خودش درست است ولی اگردر یک نظام اجتماعی خواست تکلیف این ها را روشن کند چه کار باید کرد؟ آیا با همین روش شناسی میتوان به فقه مراجعه کرد ؟یا دید جدیدی می طلبد ؟ و در مورد نظام بانکی چه طور ؟در مورد نظام مالیاتی چه طور؟ یعنی  وقتی نگاه را از خرد به کلان آوردیم وقتی نگاه را از فتوا محوری به سیستم محوری تغییر دادیم همان  طور که شهید صدر این کار را کرد خب طبیعتا فرق می کند شما اگر کتاب اقتصادنا را مطالعه کنید حاشیه ای که مرحوم صدر بر منهاج الصالحین زده است می بینید این دو کتاب با هم فرق دارد شهید صدر به عنوان  یک فقیه تکلیف مکلفش را روشن می کند ولی در اقتصادنا دارد نظام را ترسیم می کند و این ترسیم نظام یک نگاه دگری را می طلبد فقه همان فقه است کتب ارزشمند فقهی ما همان کتب است روایات همان روایات هستند اما آن روشی را که من می خواهم از این فقه استفاده کنم روشی که می خواهم از روایات برای  استنباط نظام استفاده کنم طبیعتا متفاوت خواهد بود که البته کار بسیار سخت و دشواری خواهد بود که نیازمند این است که فردی مجتهد مثل شهید صدر عرض کردم یکی از خصوصیات خوب اقتصاد اسلامی این است بنیانگذارش یک فقیه است اگربنیانگذارش یک آدم معمولی بود شاید آن قدر رونق پیدا نمی کرد در مقدمه گفتیم که منابع طبیعی نعمت خدادادی است که استفاده شایسته از آن ها موجب رشد و پیشرفت کشور می شود در مقابل استفاده نادرست پیامد های ناگواری را برای مردم به دنبال خواهد داشت که به عنوان آفتی رشد و توسعه را نابود می کند یکی از عوامل مهم در تدبیر و برنامه ریزی جهت استفا ده بهینه از این منابع اطلاع از مالکیت این منابع است به همین جهت هر یک از نظام های ا قتصادی بر اساس مبانی فلسفی خود  نسبت به مالکیت به طور کلی و مالکیت منابع به طور خاص موضعی اتخاذ کردند که خود بحث مالکیت در نظام سرمایه داری در نظام سوسیالیسم در نظام اسلامی یک مبانی فکری و مبانی فلسفی هم دارد اگر نظام سرمایه داری فقط  بحث مالکیت خصوصی را مطرح می کند این برگرفته از بحثی است که از نظام لیبرالیسم  تحت عنوان خود مالکیتی یا اصالت فرد مطرح کرده است در بحث سوسیالیسم نیز نتیجه اش شد مالکیت دولتی در اسلام منابع طبیعی  صرفا در اختیار دولت نیست برخی مانند نظام سرمایه داری در اختیار افراد و بخشی از آن در اختیار دولت و بخشی از آن متعلق به عموم مردم است و به عنوان مباحات عامه از آن یاد می شود پس آن اصل اولیه در منابع طبیعی این است که ملک خصوصی نیست یک بخشی انفال است ملک دولت است بخشی در دست مردم و قسمی در ملک امام به عنوان انفال قرار دارد طبق نظر مشهو راگر کسی بیاید این اراضی را احیا کند و استفاده کند آن موقع نظر مشهور د ر مالکیت در می ما سه نوع مالکیت داریم مالکیت خصوصی مالکیت دولتی و عمومی برخی بین این دو را خلط می کنند انفال ملک دولت اسلامی و ملک امام است اقتصاد دانان منابع طبیعی را آن دسته از منابع طبیعی میدانند که انسان در ایجاد آن ها نقشی ندارد و به صورت رایگان در اختیار او گذاشته شده است آیت الله جوا دی معتقدند باید گفت منابع خدادادی اقتصاد منابع طبیعی روی بهره برداری از جنگل ها تأکید دارد چون را جع به منابع طبیعی دانشی وجود دارد بنام اقتصاد منابع طبیعی که به طور طبیعی راجع به برداشت از جنگل ها معادن و منابع آبزیان بحث می کند که ما از منبعی که در اختیار داریم چگونه استفاده کنیم که بهینه باشد امروزه به مسائل جدیدی مانند تغییرات آب و هوایی اثرا ت کشاورزی بر محیط زیست و ارزیابی محصولات غیر بازاری میپردازد و یا مباحثی همچون اقتصاد انرژی  منظور محصولاتی که بازاربرای آن ها وجود ندا رد مثل مناظر طبیعی اینها را  در اقتصاد برایش عرضه و تقاضا ایجاد کرده اند ولو این که به صورت بالفعل بازاری برای آن وجود ندارد منابع طبیعی را در بحث موضوع شناسی به دو بخش تقسیم کردند و گفتند منابع تجدید شونده یا احیا شونده و یا منابع پایان پذیر هستند برخی از منابع به گونه ای هستند که می شود آن ها را احیا کرد ماهی یک منبعی است که اگر د رفصل صحیح آن صید شود و در فصل تخم ریزی آن نباشد منبع خدادادی است که همیشه وجود دارد برخی از منابع پایان پذیرند منابعی هستند که تمام می شوند منابع پیان پذیر قابلیت تجدیدشدن و واحیا را ندارند و با مصرف ذخائرشان تمام می شود این منابع را به دو قسم تقسیم می کنندبرخی ازآنها بی دوام یا منابع فسیلی یا انرژی زا هم به آنها می گویند مثل نفت گاز زغالسنگ و اورانیوم اینها از منابعی هستند که وقتی استخراجشان کردیم تمام می شوند یعنی ما نمی توانیم منبعی دیگر را جایگزین آنها کنیم باید میلیونها سال بگذرد تا معدن نفتی ایجاد شود علاوه بر این که پایان پذیرند فسیلی هم هستند بی دوامند مثل بنزین آن را داخل اتومبیل می ریزیم تمام  می شود در مقابل یک سری منابع پایان نا  پذیر ند که اینها تمام نمی شوند اینها د ر واقع با دوامند و باز منابع احیاشونده هم به دوقسم تقسیم می شوند اینها منا بعی هستند که اگردرست و بر اساس قواعد علمی بهره برداری شوند همواره قابل استفاده خواهندبود البته به این شرط و الا اگر درست بهره برداری نشوند اینها هم تما م می شوند منابع محیطی و غیر محیطی هستند  مثل آب دریا یا جو غیر محیطی مثل نور خورشید تمام شدنی نیست یا پرندگان که در هوا هستند حیواناتی که روی زمین هستند یا ماهیهایی که در آب  هستند گاه برخی از منابع حالت بینابین را دارند مثلا زمین یک منبعی است که نه قابل این است که یک زمین را زیا د کنیم و نه منبعی است که با مصرفش تمام شود تقریبا جزء یکی از منابع بادوام  است اراضی یک نوع منبع پایان پذیر است ولی از بین هم نمی رود در بحث فقهی یک بحث مالکیت داریم یک بحث بهر ه برداری را داریم ما منابعمان به سه دسته تقسیم می شود همچنین زمینهایی که در جنگ ها به دست می آید دو دسته غنائم منقول و غنائم غیر منقول داریم در روایتی ازامام  صادق علیه السلا م درباره اراضی عراق سؤال می شود امام در جواب می فرمایندملک لجمیع المسلمین چه کسانی که الآن مسلمان می شوند چه کسانی که بعدا مسلمان می شوند و چه کسانی که متولد شده اند ویا کسانی که هنوز متولد نشده اند آنها هم سهمی دارند یک سری منابع طبیعی است که ملک کسی نیست مبا حات عامه است بعد از حیازت و بهره برداری مالک می شوند گفتیم که اینهارا هیچ کدام مالکیت حقیقی یا حقوقی برای آنها وجود ندارد بر اساس حکم اولی همه می توانند از آن استفاده کنند پس از بهره برداری به مالکیت بهره بردار در می آیند این نکته مهم است که هنگام ضرورت  خصوصا در موارد ازدحام مواردی هست که تعداد زیادی بهر ه بردار دارد لازم است کنترلی باشد  خصوصا با وسائل جدید یک کسی ثروت خوبی دارد  و بیاید کل ماهیها را از فلان در یاصید کند آیامی تواند چنین کاری را کند ؟ می گوییم طبق اصل اولی می توان این کار را کرد مباح است ولی در این گو نه موارد دولت می تواند بر چگونگی استفاده از این منابع قوانینی وضع کندقواعدی مثل قواعد حفظ نظام قواعد مصلحت نظام اینها د رکنار هم قرار می گیرند یک موقعی فقیه می خواهد فتوای فردی بدهد از فقیه سوال می شود آیا من می توانم از دریا صید کنم ؟و فقیه در جواب می گوید :بله می شود مباح است حیازت هم هست برو مالک شو آیا محدودیتی هم هست ؟ آیا من می توانم تمام ماهیهای دریا را صید کنم ؟بر اساس نگاه فردی فقهی می شود ولی بر اساس نگاه  نظام وار نمی شود پس در این صورت تکلیف دیگران چه می شود ؟بحث مالکیت آن هنوز جای بحث دارد  اما بحث بهر ه برداری د ردو محور است یک محور محو راقتصادی است استفاده بهینه  از منابع د ر طول زمان هم منابع تجدید شوند ه هم منابع نجدید ناپذیر کتاب هایی و در سهایی در دانشگاه می خوانند تحت این عنوان که از این منابع د رطول زمان چگونه استفاده بشو د بنابراین محو راول فقط طرح بحث است محور دوم شیوه بهره برداری است یک بحث از آن ها بحث فقهی است و یک بحث ،بحث اقتصادی است چهار نوع بهره برداری در علم اقتصاد گفته شده به صو رت  خصوصی به صورت دولتی روشن است که خود دولت باید بیاید بهره برداری کند اینکه افراد بهره برداری کنند  گروهی بهره برداری کنند بحثی د ر اقتصاد است تحت عنوان دسترسی آزاد این دسترسی آزاد شبیه مباحات است همان مباحات عامه که در اقتصادداریم یعنی نه دولت نه بخش خصوصی بلکه آزاد باشد معمولا گفته شده این روش بدترین روش است البته در اکثر موارد ممکن است برخی مواقع جواب داده باشد اگرمنبعی بدون کنترل باشد این را از جهت اقتصادی گفتند نسبت به هر یک از این روشها نقاط ضعف و قوتی گفته اند آن چیزی که وجود دارد بحث بهر ه بردار ی از منابع طبیعی بحث فقهی آن است سؤالاتی درباره آن مطرح می شو د آیا اذن امام علیه السلام در بهر ه برداری از این منابع شرط است ؟ کدام اراضی ؟اراضی که مالکیت دولتی دارند ؟ از منابع طبیعی که یا ملک امام بود یا ملک عموم عمومیت هم در جای  خود  بحث شد و ملک عموم هم به این شکل نیست که من به صور ت مشاع سهم داشته باشم بلکه به این معنا ست که همه د رمنافع این اموال سهیمند حالا که این طور شد یک سرپرستی می خواهد آن امام است امام هم مالک انفال  است هم سرپرست است اموالی که د رملک عموم است اموال دولتی یا عمومی نیاز به اذن دارد آیا اذن شرط است ؟آیابین زمان حضور و غیبت تفاوتی وجود دارد؟آیا اجازه عام نسبت به استفاده از اراضی یا استفاده  از این ثروتها  صادر شده یا نه؟ آیا پیامبر یا امام علیه السلام اذن عامی داده اند یانه ؟ مورد چهارم این که آیا افرا د در قبال استفاده از این منابع باید وجهی به دولت بپردازند یا نه؟ سؤال اول اجازه است آیا اجازه لا زم است یا نه؟ دراین باره سه دلیل آورد ه شده یک دلیل عقلی و آن این که  شما د ر ملک کسی خواستید تصرف کنید نیاز به  اجاز ه دارد اجماع فقها در انفال در اموال دولتی یا عمومی باید از امام اجازه گرفته شود شیخ حر عاملی بابی اختصاص داده دراین که تصرف اجازه ندارد مگر به اذ ن امام علیه السلام از خود محمد بن عثمان است از امام است می گوید  اما م تعبیر شدیدی دارند که فرموده اند چگونه است د رمال دیگران بدون اذن و اجازه آنان نمی شود تصرف کرد اما در اموال ما امکان دارد ؟!!!!! ودر ادامه امام می فرمایند کسی که از اموال ما استفاده کند گویی آتش خورده و در آتش افکنده خواهد شد ظاهر کلام فقیهان بلکه تصریح کلام آنان چون صاحب جواهر  دلالت بر این دارد که فرقی ندارد بین زمان حضور و زمان غیبت امام و برخی دیگر تفصیل داده اند بین زمان حضور و غیبت و اعتبار اذن را مختتص زمان حضور دانسته اند این گرو ه معتقدند در زمان غیبت برای شیعیان اذن و اجازه عام صاد ر شده است مبنای صدور اذن عام یا روایات احیاست یا روایات فحلی د رواقع گفته اند با استفاده از روایات فحلی می شود استفاده کرد که چنین اذنی صارد شده است :« ایما قوم احیا شیئا من الارض او عملوه فهم حق لها و هی لهم » این روایت و مانند این روایت را آوردیم اما نکته ای که طرح بحث نیست ممکن است این روایات درصدد بیان جواز احیا باشد اما این که دارای شرایطی است و از جمله آن شرایط اذن امام است ممکن است این روایات آن را مفروق گرفته باشد یعنی فقط گفته هر کس زمینی را با شرایطی احیا کر د ازبرای اوست برخی  گفته  اند روایات احیا فقط خواسته اند نتیجه را بگویند که ا گر کسی چنین کرد چنان خواهد شد اذن گرفتن را مفروق گرفته یعنی شما چنانچه اذن گرفتید آن زمین مال شماست برخی این احتمال را در نظر گرفتند که صدور اذن از حکم ولایی با شد یعنی امام د رزمان خودش مطرح کرده یعنی اما م بعدی درزمان خودش آن را تجدید کند یا نکند احتمال سوم این است که صدور اذن درزمان غیبت به دلیل عدم تحقق حکومت صالح به منظور رفع مشکل شیعیان صادر شده باشد زیرا استفاده از این اراضی امری ضروری برای بشر است و معطل ماندن آنها منظور شارع نمی باشد امام این را فرض گرفته که اما م الان غایب است و حکومت صالحی هم در زمان غیبت وجود ندارد وشیعیان بلا تکلیف مانده اند احتما ل سوم این است که به آنها اجازه داده شود از این اراضی استفاده کنند حالا یا در مالکیت آنها باشد یا از حق بهره برداری از آن استفاده کنند بعد رفتیم سراغ تحلیل که این ها عمدتا از جهت سند ی مشکل دارند دسته ای هستند که دلالت بر تحلیل منافع و متاجر و خمس دارند  و دسته دوم که تحلیل را به صورت کلی تری بیان  کرده اند روایتی که هست در اوالی اللئالی هست اینها از جهت موردی که بیان شد مشکل دارند که یا به اصطلاح آمده این دو مورد را تحلیل کرده است و البته یک سری روایات کلی تر ی  هم هست که د رادامه به آن می پردازیم درمورد اخبار تحلیل گفته شده است گرچه این موضوع مشهو ربین اصحاب است اما به گونه ای نیست که کاشف از قول امام معصوم باشد زیرا از قدما فقط شیخ طوسی آن را نقل کرده است و شیخ مفید فقط به مورد مناکب بسنده کرده است مرحوم حلبی به طور کلی تحلیل را انکار کرده است و فرموده است از مسلمات دین نمیتوان به اخبار شاذ دست برد قاضی ابن براج که معاصر شیخ است بعد از این که اذن امام را شرط د ر تملیک می داند سخنی از تحلیلی نمی کند  پس بنابراین با اینکه تحلیل مشهور است روایتش ضعیف است و بعد می گویند شهرت ضعف سند را جبران می کند اما این شهر ت اساسش را یک مقدار ضعیف می دانند این دسته اول بود دسته دوم اخباری است که به صورت عا م تحلیل را مطرح کرده اند این روایت روایتی است که ابی سیا ر در واقع مطلبی را نقل می کند  به امام صادق در رابطه با ماری که از راه غواصی صید کرده بود می گوید خمس آن را آورده ام . امام هم می فرماید همه آن چه در زمین است مال ماست ان الارض کلها لنا جواب امام مبنی بر این است که تو فکر می کنی چیز مهمی برای ما آورده ای؟ که او به امام می گوید با این حساب می روم و تمام آن را برای شما می آورم که در این حالت امام باو می گویند یا ابا سیا ر قد احللنا لک منه این را هم که داده ای از برای خودت با شد و سپس امام می فرمایند کل ماکان فی ایدی شیعتنا من الارض فهم فیه محللون و محلل لهم ذلک از این روایت استفاده می شود گر چه اینها مربوط به امام است اما ائمه آمده اند این هارا تحلیل کرده اند سندش هم صحیح است نه از جهت سندی ایرادی به آن دارند و نه از جهت دلالتی نکته ای که در این جا وجود دارد این است که گر چه امام علیه السلام آنرا تحلیل کرده است اما با ز یک ان قلت هایی وجو د دارد اولا ممکن است الف و لام در الارض الف و لام عهد ی باشد نه ال جنس بنابراین زمینهای خاص را شامل شود ضمن این که ممکن است فرمایش امام راجع به آنچه در مورد احیا گفتیم مربوط به زمان غیبت او و ظرف عدم تحقق زمان غیبت باشد سؤالی که ممکن است مطرح شود این است که حالا اگر کسی آمد این اراضی را مورد بهره بردار ی قرار داد یا اذن از امام گرفت یا اذن عام صادر شده است آیا مالک هم می شود یا فقط حق بهره برداری را دارد اینجا دو قول وجود دارد مشهور فقها قائل به این هستند که مالک میشود اما گروهی دیگر مثل شیخ طوسی ، قاضی ابن براج ،سید بحر العلوم مرحوم اصفهانی و حتی شهید صدر اینها قائلند به این که نه بهر ه بردار مالک نمی شود فقط حق اولویت دارد روایاتی وجود دارد که فقها به آنها استناد می کنند حالا اگر کسی آمد این ثروت ها را بهره برداری کرد اعم از این که اولویت داشت یانه ملکیت برایش پیش می آید آیا در واقع چیزی یا اجاره ای بای بپردازد ؟این جا باز هم اختلاف نظر وجود دارد مشهور فقیهان در واقع بهره بردار را از پرداخت مالیات معاف کرده اند اما عده ای هم گفتند باید اجاره و مالیات بپردازد منشأ روایی آن هم روایت ابی سیار است که این جا می فرماید در حقیقت اجاره را موقعی که حضرت ظهور کرد می آید از این ها می گیرد اما در برخی از روایات است که هر کس که اجاره زمینها را بپردازد او حق بهر ه برداری از این ها را دارد و در همین روایتی که دیدم صحیح است آمده که عمر بن یزید از امام صادق علیه السلام چنین نقل می کند از مر دی از اهل کوهستان شنیدم درباره مردی می پرسید که زمین مواتی که صاحبش آن را رها کرده است و چشمه های آن را جاری و نخل و درخت کاشته است امام صادق علیه السلام از قول امام علی علیه السلام فرموده است هر کس زمینی را احیا کند زمین از برای اوست و باید مالیات آنرا بپردازد د رزمانی که حضرت ظهور کر د باید درباره این که حضرت زمین رااز او بگیرد در واقع خود را آماده کند در این روایت است که مالیات باید پرداخت شود و جمع بین روایات این است که اختیار این زمینها در دست امام علیه السلام و احیای آن هم منوط به اذن امام و حالا از طرفی اذن حکم تنفیذی است که به زمان خود امام اختصاص دارد و امام بعدی طبق وضعیت زمان خود ممکن است این حکم را الغا کند همچنین ملزم ساختن احیا کننده به پرداخت یا معافیت او نیز از اختیارات امام است که ممکن است امام آن را در یک زمانی ببخشد یا امام بعدی بگوید شخص باید مالیات را بپردازد الآن مباحث مختلفی در اجتماع مطرح است مثلا همین یارانه ای که هست سؤالی که هست این که آیا دولت باید به صورت مساوات پرداخت کند چون منشأ یارانه ها انفال است آیا یارانه ها به صورت گذشته همان حقی است که از بیت المال پرداخت می شد؟ دولت چقدر می تواند استفاده کند ؟ آیا حد و مرزی دارد ؟ برای این نسل و یا برای نسل های بعدی ؟ مباحث جدی و مهمی وجود دارد که ضرورت بحث جدی را برای شما می طلبد که ان شاء الله باید وارد این مباحث شوید و در حد خودتان دنبال کنید