کلاس اخلاق استاد حسینی (مدرسه عالی خاتم الاوصیاء) ۹۲/۰۶/۲۱

درس اخلاق۲۶/۶/۹۲

جهت سلامتی امام زمان صلواتی مرحمت فرمایید.

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم؛ بسم الله الرحمن الرحیم؛

خوشحالم از این که توفیق حاصل شد در جمع شما سربازان امام زمان عج الله تعالی حضور پیدا کنم.

امر فرمودند که دقایقی را به عنوان درس اخلاق خدمت شما باشم و ما هم عرض کردیم که اخلاق را باید کسی بگوید که متخلق به اخلاق باشد، اما تجربیات سی‌ ساله‌ای که در حوزه داریم و در مدارس مختلفی که بود‌ه‌ایم، چهارصد و پنجاه طلبه از مقطع کارشناسی تا دکترا که ما در جامعه المصطفی خدمت آن‌ها هستیم تجربیات اندکی را به ما داده است که گفتیم خدمت دوستان بگذاریم.

محور بحثم یک روایت زیبا از وجود مقدس مولایمان امام صادق علیه السلام است همین روایت از امام موسی‌بن جعفر علیهما السلام در کتاب شریف بحار الأنوار ج۱۷ ص ۲۰۴، که با این جلسه تناسب و سازگاری دارد.

امام صادق علیه‌السلام فرمود:  ” همه‌ی دانش‌ها را من در چهار چیز یافتم اگر این چهار مطلب برای ما حل بشود و به این باور برسیم،حظی از دانش برده‌ایم ولی اگر به این چهار معرفت دست پیدا نکنیم، هر چند دنیایی از اصطلاحات را بدانیم، به فرموده امام صادق و موسی آن علم، علم نیست.

طبق کلام امام صادق دانشی دانش است که ما را به این چهار معرفت برساند یعنی نتیجه دانش به این چهار امر منجر شود، اگر ما به این چهار نتیجه نرسیم معلوم است که دانش ما دانش نیست.

انشاءالله به اندازه وقتی که داریم پیرامون این چهار مرحله از معرفت با هم به گفتگو می‌شنیم.

اولین پله دانش آن است که رب خود را بشناسیم. به فرموده امام صادق علیه السلام دانشی دانش است که ما را به معرفت رب برساند ما را با خدا آشنا کند، ما را به خدا برساند اما علمی که نتیجه‌اش خداشناسی و قرب به خدا نباشد دانش نیست. چگونه رب خود را بشناسیم؟ ببینید عزیزان یک روایتی از پیغمبر داریم در موقعی که جامع المقدمات می‌خواندید همان اولین صفحه کتاب این روایت را آورده بود که ” اول العلم معرفه الجبار و آخره تفویض الأمر إلیه” اولین پایه علم شناخت خداست آخرین پایه علم این است که امور را واگذار به خدا کنیم، یعنی اول و آخر علم خداست؛ امام صادق علیه‌السلام در این حدیث چنین می‌فرماید: که خدای خود را بشناسیم. ما در زندگی خود باید با خدا سر و کار داشته باشیم و باور به خدا داشته باشیم و همه چیز را از خدا بدانیم. من چند فاکتور از کتاب خدا برایتان آورده‌ام که همیشه سر و کار ما با خدا باشد استاد خوب است، کتاب خوب است ولی همه‌ی این‌ها وسیله است اول و آخرش فقط خداست. ” هو الأول و الآخر و الظاهر و الباطن…” ما گاهی وقت‌ها چون نسبت به خدا باور عمیق نداریم در زندگی لنگ می‌زنیم. اما فاکتور‌هایی که در قرآن آمده است. در قرآن آمده که با کسی سر و کار داشته باش که همه جا با تو باشد، همه جا یعنی کجا؟ در آسمان، زمین، دریا، بیرون، خانه، خلوت، جلوت و…. که قرآن می‌فرماید فقط خداست. ” هو معکم أینما کنتم…” اگر کسی به همین آیه باور پیدا کند با ” مع” آورده است که همراه شماست تا هر کجا که شما هستید او با شماست. خیلی خوب است که انسان در زندگی طرح دوستی با خدایی بیندازد که همه جا با اوست. فاکتور دوم: فرمود من خدایی هستم که خیلی به شما نزدیک هستم، امام صادق هم فرمود که اولین پله دانش این است که خدای خود را بشناس، من اگر خدای خود را بشناسم چه کسی بهتر از خودش می‌تواند خدا را به ما معرفی کند، خدا در کتابش خود را معرفی کرده است، ” نحن أقرب إلیه من حبل الورید…” ما از رگ گردن به شما نزدیک‌تر هستیم. همه جا با شما هستم و خیلی هم با شما نزدیک هستم، همه‌ی حرف‌های شما را می‌شنوم و می‌بینم، سمیع است و بصیر است؛ فاکتور سوم: من که به شما خیلی نزدیک هستم، همه‌ی نیازهای گفتنی و نگفتنی بنده را می‌دانم. همه جا با ماست، خیلی به ما نزدیک است و همی‌ی نیازهای مرا می‌داند، چه بگویم و چه نگویم؛ ” هو بکل شیء علیم” خوب آدم با این خدا سر و کار داشته باشد به همه‌ی نیازهای ما آگاه است خوب نیست که ما سفره‌ی دل را برای غیر خدا باز کنیم؛ او همه‌ی نیازها را می‌دهد. فاکتور چهارم: حالا که به همه‌ی نیازهای شما آگاه هستم این توان را هم دارم که آن‌ها را برآورده کنم؛ گاهی انسان به خواسته‌های به حق فرزند آگاه است ولی پدر می‌گوید توان ندارم، اما خدا می‌فرماید که من همه‌ی نیازهای شما را می‌دانیم. ” إن الله علی کل‌ شیء قدیر…” خیلی خدای خوبی است اگر نیاز من را می‌داند از آن طرف فرمود که من قدرت برآورده کردن نیازها را هم دارم. فاکتور پنجم: فرمود که من صادق الوعد هستم و اگر وعده‌ای دادم خلف وعده نمی‌کنم ” إن الله لایخلف المیعاد…” بی تردید خدا وعده‌هایی که داده است را خلف وعده نمی‌کند. من توان دارم که نیازهای بنده را برآورده کنم و وعده‌ای که داده‌ام خلف وعده نمی‌کنم. فاکتور ششم: من آن خدایی هستم که اگر تو بی جهت با من قهر کنی در آشتی کردن را به روی تو باز گشتم “‌توبوا الی الله توبه نصوحا…” و اگر برگشتی دوست می‌دارم و گذشته‌ات را به روی تو نمی‌آورم ” إن الله یحب التوابین و یحب المتطهرین…” حالا این فاکتورها را گفت می‌گوید من یک چیز از تو می‌خواهم فرمود ” اتقوا الله و یعلمکم الله…” اگر بخواهی به تو عنایت کنم تو هم باید حریم مرا نگه داری، حریم مرا حفظ کنی؛ تو حریم مرا نگه دار من می‌شوم معلم تو و تعلیمت می‌دهم. رفقا دوستان، گاهی ما برخی آیات را سر سری از آن عبور می‌کنیم ولی اگر باور کنم که من اگر حریم خدا را حفظ کنم خدا می‌شود معلم من صریح قرآن است، حریم خدا را حفظ کنیم، خدا دائما علم را به انسان عنایت کند. چیزهایی به کام انسان می‌ریزند که به کام دیگران نمی‌ریزند. تقوا بر اساس آیات و روایات در دو مرحله رعایت کنیم. یکی پرهیز است که اصلا دور و بر گناه نباید بروم، یکی هم ستیز است. در اصول خوانده‌ایم که “قف عند الشبهه” که این پرهیز است گاهی ناخواسته ما در صحنه‌ی گناه قرار می‌گیریم اینجا جای ستیز است و باید ستیز با گناه کنیم. ” اتقوا الله و یعلمکم الله….” من نمی‌خواهم وارد تقوا شوم آثار تقوا را در قرآن نگاه کنید چقدر برکات دارد؛ ” و من یتق الله یجعل له مخرجا…” هر کسی که حد خدا را نگه دارد به بن بست نمی‌رسد و خدا راه خروج برای او می‌گذارد. ” و یرزقه من حیث لایحتسب…” روزی را از جایی که فکر نمی‌کنم به او می‌دهند و رزق و روزی که فقط پول نیست بلکه رزق ما طلبه‌ها علم و دانش است، خدمت به خلق خدا است و خدا وعده کرده است و گفته که وعده را خلف نمی‌کند.

امام صادق علیه السلام فرمود: اولین پله دانش این است که رب خود را بشناسی. پله دوم “وَالثَّانِیَهُأَنْ تَعْرِفَ مَاصَنَعَ بِکَ…” پله دوم این است که بشناسیم خدا با ما چه کرد، نعمت شناسی، پله اول خدا شناسی، پله دوم نعمت شناسی؛ خدا به ما چه داد؟ باید بگوییم خدا به ما چه نداد؛ در سوره بقره آمده ” خلق لکم ما فی الأرض جمیعا…” هر آن‌چه که در زمین است برای تو خلق کردم، چه نعمتی به شما و ما داده است، همین نعمت سربازی وجود مقدس حضرت حجه ارواحنا له الفداء کم نعمتی است؟ ؛ گاهی تردید به ما دست می‌دهد، ولی اگر بدانیم که سربازی چه شخصی را انجام می‌دهیم این بزرگترین لطف و رحمت از سوی خدا خواهد بود. نعمت همجواری با کریمه اهل‌بیت علیها‌السلام فاطمه معصومه سلام‌الله علیها، نعمت کمی است؟ کسانی که قدر این نعمت را دانستند به همه جا رسیدند؛ مرحوم علامه طباطبایی ره صاحب تفسیر المیزان در ماه رمضان هر روز بعد از نماز مغرب و عشاء اول بوسه به ضریح می‌زد و بعد می‌رفت و افطار می‌خورد و می‌گفت که اول باید افطار معنوی کنم و بعد افطار مادی انجام دهم. حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمود: شصت سال اولین زائر کریمه اهل‌بیت من بوده‌ام، این‌ها فهمیدند که ایشان کیست، اما شاید من هفته‌ها بگذرد به محضر حضرت نرسم، چرا؟ چون نعمت شناسی من ضعیف است؛ نمی‌دانم خدا چه نعمتی به من داده است. فرمود دانشی دانش است که مرا به این معرفت برساند. یک قطعه از زیارت روز جمعه را خدمت شما عرض کنم، بیشتر با ادعیه در ارتباط باشید؛ ” السلام علیک یا عین الله فی خلقه…” سلام بر تو ای چشم خدا در میان خلق خدا، یعنی آقا جان من هیچ کاری را در خلوت و جلوت انجام نمی‌دهم مگر اینکه شما بر آن آگاهی؛ نعمت ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام را خدا به شما داد خوب امام صادق علیه‌السلام فرمود اگر می‌خواهی بدانی دانشی دانش است ببین نعمت شناسی‌ات چگونه است؟ پله سوم: “وَالثَّالِثَهُأَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ…” این است که بدانم خدا از ما چه می‌خواهد یعنی وظیفه‌شناسی داشته باشم. خدا را شناختم، نعمت‌ها را شناختم، آیا نسبت به این خدا وظیفه‌ای دارم؟ خدا از ما یک چیز نخواسته ” یا أیها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم…” از ما یک چیز خواسته که بنده‌ی او باشیم، خدا جز بندگی چیز دیگری نخواسته است. از ما خواسته که بنده‌ی او باشیم. ” عبدی اطعنی حتی اجعلک مِثْلی أو مَثَلی…” که خدا از ما بندگی خواست تا در این سایه به همه جا برسد. مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء در یک زمستان سردی پسرش را صدا زد و گفت برویم حرم علوی برای زیارت، پسرش می‌گوید که من رغبت به رفتن نداشتم، به پدر گفتم شما برو من پشت سر شما میایم. پدر گفت من صبر می‌کنم برو وضو بگیر با هم برویم، می‌گوید بالاخره بلند شدم و وضو گرفتم و به اتفاق به حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رفتیم و در مسیر برگشت پدرم یک جمله گفت، پسر موقعی که از خانه راه افتادیم به سمت حرم چه کسی را در کوچه‌ها دیدی؟ گفتم یک مشت گدا را دیدیم که در این سرمای سوزان خود را پوشانده‌اند و دستان آن‌ها پیدا است که کمکشان کند. گفت چرا کمک کنند؟ گفتم به خاطر نیاز است که او را کشانده تا در این سرمای سوزان گدایی کند. گفت یقین داری که کسی به او کمک کند؟ گفتم یقین ندارم شاید کمک کنند و شاید کمک نکنند؛ گفت پسرم نیاز این فقیر او را به جایی کشانده که در این سرما بیاید و گدایی کند آن هم به صورت شک که شاید به او کمک شود، اما خالق تو و خدای تو وعده قطعی داده که هر کس دل شب بلند شود و به نماز و نیاز و بندگی بپردازد خدا او را به مقام بلند برساند. آن فقیر به کمک احتمالی دل خوش کرده است ما به وعده حق خدا دل خوش نکرده‌ایم. ما بندگی کنیم و در سایه بندگی انسان به کجا می‌رسد. این هم پله سوم که در سایه‌ی بندگی است که انسان به همه جا می‌رسد. وظیفه‌شناسی، یک سری وظیفه‌های علمی داریم و یک سری وظایفی داریم که جزء وظایف معنوی ما است در زندگی طلبگی شناسنامه‌ی طلبگی نمازشب اوست و اگر این نباشد اصل طلبگی مورد خدشه است و نباید بهانه آورد که نمازشب مستحب و اگر خوانده شود خوب است .از طرفی هم می‌گوییم که مکروه انجامش گناه ندارد و مرجوح است و به این توجیه مرتکب می‌شویم و در مباح هم می‌گوییم که مباح است و مرتکب می‌شویم، و اگر کسی به این کار عادت کند که مکروهات را مرتکب شود و مستحبات را ترک کند مطمئن باشید آرام آرام نسبت به واجبات بی‌اهمیت شده، و نسبت به ارتکاب محرمات بی‌مبالات می‌شود. نماز جماعت و اول وقت که مستحب است و انجام نمی‌دهد و شرکت نمی‌کند. گاهی انسان می‌بیند که در فیضیه نماز جماعت است و طلبه‌ای ملبس در کناری نشسته و در نماز شرکت نمی‌کند. خدا شناسی، نعمت شناسی، وظیفه‌شناسی و چهارمین پله در کلام امام صادق علیه‌السلام “وَالرَّابِعَهُأَنْ تَعْرِفَ مَایُخْرِجُکَ مِنْ دِینِکَ…” دشمن شناسی بشناسیم که چه چیزی انسان را از دین خارج می‌کند، قرآن می‌فرماید دو تا دشمن اصلی داریم که یکی خانه‌زاد است به نام “نفس اماره” که در قرآن داریم ” إن النفس لأماره بالسوء الا ما رحم ربی…” در حدیث نبوی داریم که ” دشمن ترین دشمن تو نفس توست که در بین دو پهلوی تو قرار دارد .”که خانه زاد است و در درون است و وسوسه می‌کند، هوی، دل؛ آنقدر خطرناک است که گاهی در عبادت جای خدا را می‌گیرد خیال می‌کنیم خدا را می‌پرستیم اما در واقع داریم دل را می‌پرستیم ” أ فرأیت الذی من اتخذ الـهه هواه…” گاهی وقت‌ها برای امام جماعت شدن از یکدیگر سبقت می‌گیریم، شیطان در منبر و محراب داخل است؛ می‌گوییم امشب یک منبر مشتی بروم، سر درس می‌گوییم امروز یک اشکالی کنم که استاد بماند، سر مباحثه امروز مچ فلانی را بگیرم و… که در این صورت همه کار ما شیطانی است و برای غیر خداست. با اسم دین از دین خارج می‌شویم. یک دشمن بیرونی داریم به نام ” شیطان” که در قرآن آمده ” فبعزتک لأغوینّهم أجمعین…” به عزتت قسم که همه را گمراه می‌کنم. می‌گوید دشمن را بشناس و اگر دانشی ما را به این چهار مطلب رساند آن علم است: خداشناسی، نعمت شناسی، وظیفه‌شناسی و دشمن شناسی. این عرض بنده در آغاز سال تحصیلی است ارتباطمان با خدا بیشتر شود، انس با قرآن و روایات بیشتر شود. اما یک تذکر علمی می خواهم بدهم که از استادمان حاج آقای مهندسی است، ما هفت سال توفیق داشتیم که شاگرد خصوصی ایشان بودیم در فلسفه و خیلی مطالب را از ایشان آموختیم. ایشان فرمودند که ما چه کار کنیم که تعطیلی در زندگی ما طلبه‌ها معنا نداشته باشد. می‌گفتند باید کاری کنیم که “تعطیلی” در زندگی ما طلبه‌ها تعطیل بشود. ما باید ۵ تا “ت” را در زندگی رعایت کنید و بنده هم سه تا اضافه کرده‌ام که شده تاعات ثمانیه، که هشت‌تا “ت” هست که اگر مراعات کنیم موفق خواهیم بود و اگر تحقیق کنیم در آیات و روایات باز هم شاید پیدا شود. همان پنج “ت” که ایشان گفته‌اند و می‌گفتند اگر این پنج‌ تا “ت” را در زندگی مراعات کنیم دیگر تعطیلی در کار ما طلبه‌ها معنا نخواهد داشت.

۱-      تحصیل؛ وظیفه‌ی اصلی ما، فارغ التحصیل شدن یعنی چه؟ پیامبر فرمود ” اطلب العلم من المهد الی اللحد” زگهواره تا گور دانش‌ بجوی ما کجا در آیات و روایات فارغ‌التحصیلی داریم؟ اصلا تحصیل باید همیشه در زندگی ما باشد؛

۲-      تدریس؛ همین الان تدریس کنید، همت کنید که تدریس کنید، کسی آمد خدمت مرحوم مطهری و می‌گفت ده سال محضر آیت الله بروجردی، پانزده سال درس حضرت امام شرکت کردم و افتخار می‌کرد . مرحوم مطهری گفت پس خودت چند وقت فکر کردی؟ همه که درس رفتی کی درس گفتی؟ همیشه محصل نباشیم، بکوشیم که مدرس باشیم؛ ما یک استادی داشتیم که سال دوم طلبگی به ما گفت غرور نگیرد شما را، بنا بگذارید به این که هم مباحثه‌ای شما گویا هیچ درس نرفته و اصلا چیزی بلد نیست و شما جای استاد هستید و می‌خواهید برای او تدریس کنید. واقعا الان تدریس در حوزه کم شده طلبه‌ای که وارد پایه‌های هفتم به بعد می‌شود باید درس‌های سال‌های اولیه حوزه را تدریس کند؛ اگر توانست که تدریس کند معلوم است خوب خوانده است. همین استاد ما آقای مهندسی می‌گفت ما مباحثه‌ را آنقدر منظم انجام می‌دادیم که اگر یکی از ما یک دقیقه دیر می‌آمد آن‌روز اجازه مباحثه نداشت. اما یک عده از ما همیشه دوست داریم که رفیقمان بخواند چون آماده نیستیم.

۳-      تحقیق؛ من زمانی یک شاگرد موفق هستم که اهل تحقیق باشم و فقط به گفته‌های استاد اکتفا نکنم. باید یک پیش مطالعه داشته باشیم حداقل سی درصد بحث دست انسان بیاید کافی است. یک وقتی در درس خارج یک نفری پرسید که استاد این مطلب را آخوند در جلد اول کفایه گفته یا جلد دوم؟ که استاد آتش گرفت و گفت طلبه‌ای که در درس خارج شرکت کرده ولی هنوز نمی داند که این مطلب در کدام جلد است این پرت است ولی در درس خارج آمده؛ این دل خوش کردن است بعد ثم ماذا آقای محمدی می‌گفت “درس‌خارج” داخله یعنی همه این بحث‌ها در سطح مطرح شده است و اگر خوب خوانده باشد در درس خارج موفق است.الحمدلله یک عده این‌هاراانجام می‌دهندوموفق می‌شوند؛استادی که بدون مطالعه وتحقیق بیایدبه دردنمی‌خورد؛هم طلبه وهم استادباید هر دو تحقیق داشته باشند.

۴-      تبلیغ؛ گاهی اوقات وقت تابستان و ماه رمضان است در ظاهر درس‌ها تعطیل است من نباید تعطیل باشم و با تبلیغ دین را پخش کنم؛

۵-      تألیف؛ همین الان دست به قلم شوید؛ و آثاری را باقی گذارید.

سه تا دیگر هم هست که معنوی است؛

۱-      تقوا: که تکیه‌گاهمان خدا باشد؛

۲-      توسل: ” و ابتغوا الیه الوسیله ” و در روایت داریم ” نحن الوسیله” ما اهل‌بیت علیهم‌السلام هستیم.

۳-      تصفیه و تهذیب: اگر همه دانش‌ها را داشته باشم ولی تهذیبی نداشته باشم به درد نمی‌خورد. خدا در سوره‌ی شمس چند تا قسم خورده است ” والشمس و ضحـها….” بعد از قسم‌ها فرموده ” قد افلح من زکــّها…” همه‌ی این‌ها زمانی است که تزکیه داشته باشیم.

این‌ها هم چند توصیه‌ای بود که استاد ما گفته‌ بودند؛ خوشحال شدیم؛

از خدا می‌خواهم که خدا توفیق علم توأم با عمل به همه‌ی ما عنایت بفرماید.

توفیق قدردانی از اساتید را به عنایت بفرماید؛

توفیق سربازی امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف را به ما عنایت بفرما؛

انس به قرآن را به همه‌ی ما عنایت بفرما؛

و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین؛

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین؛