متدلوژی علوم حوزوی-جلسه چهارم

جلسه چهارم: ۲۸/۱۰/ ۱۳۹۰

دو نوع سیستم برای تنظیم پلان تحقیق(ایجاد نظم منطقی در تحقیق) :

این دو سیستم مبتنی بر زبان بیسیک که همان زبان برنامه ریزی کامپیوتر است می باشد.

۱-     سیستم دو دویی: که معروف به سیستم اروپایی یا فرانسوی گفته می شود.در این سیستم پس از تعیین موضوعات و جمع آوری فیش های تحقیقاتی برای منظم نمودن آن ها و ایجاد پلان تحقیق راهکار های ذیل را انجام می دهیم:

–           هر مبحث باید به دو قسم تقسیم شود.

به عنوام مثال در بحث عدالت باید آن را به عدالت فردی و اجتماعی تقسیم نمود و اجتماعی به دو قسم و تا آخر تمامی موضوعات را به دو قسم تقسیم نماییم تا جایی که به مساله مورد نظر برسیم مثلا بحث عدالت اجتماعی و از این نوع عدالت به عدالت … تا آخر.

نتایج این نوع تقسیم بندی:

  • محور اصلی بحث مشخص می شود
  • جایگاه مسأله مورد بحث مشخص می شود
  • از به هم گسیختگی مباحث دور می شویم

۲-     چهار چهاری: که به آن سیستم آمریکایی گفته می شود

این سیستم عبارت است از بیشتر از دو تا چهار یعنی به صورت ۲ و ۳ و۴ تایی قابل تقسیم خواهد بود.

به عنوام مثال موضوع کلی انسان را به چهار جنبه می کنیم:

۱-     بعد روانی

۲-     بعد جسمی

۳-     بعد روحی

۴-     بعد اجماعی

سپس محقق هرکدام از این موارد را به دو قسم تقسیم می نماید و در نهایت به چایگاه مورد نظر و مسأله خود می رسد.

 

سوال: پلان تحقیق(فلوچارت تحقیق) چگونه باید تنظیم شود؟

تعریف: سیستمی که تحقیق بر مبنای آن از ابتدا تا انتها انجام می پذیرد.

در تحقیق ابتدا باید برنامه ای به تحقیق داده شود و سپس داده ها را وارد آن نمود. آن برنامه ای که به تحقیق داده می شود پلان یا فلوچارت نامیده می شود.

نکته مهم در این برنامه ریزی این است که بتوانیم خروجی های آن را خوب تجزیه و تحلیل کنیم.

مراحل برنامه ریزی تحقیق:

۱-     مساله آغازین ایجاد می شود (واضح، روشن، معنی دار و …)

۲-     مطالعات اکتشافی: وارد نمودن داده ها به برنامه تحقیق که این داده ها با مطالعه یا تحقیق یا مصاحبه به دست آمده است

۳-     ارائه طرح نظری یا تئوری پلان: به کمک مطالعات صورت گرفته محقق در ذهن خود به این می اندیشد که باید چه راهی را انتخاب کرد و چه از چه چینشی استفاده نمود تا به حل مساله رسید. ارائه این طرح نظری حد اقل یک ماه بایستی طول بکشد با نقض و ابرام ها ، مشورت ها و بررسی راه حل های مختلف از سیستم های دو دویی و چهار چهاری.

۴-     پی ریزی مدل تحقیق: آنچه در ارائه پلان تحقیق در ذهن آماده شده است را به منصه ظهور نشاند و نقشه تحقیق را نوشت.

۵-     داوری : وقتی مدل تحقیق پی ریزی شد در واقع محقق نظریه پردازی می کند و بعد از دادن نظریه باید آن را مورد داوری قرار داد و پردازش نمود. اگر تحقیقی داوری نداشته باشد از لحاظ علمی ارزشی ندارد.

۶-     نتیجه گیری: پس از داوری خود محقق به این نتیجه می رسد که نطریه او صحیح است یا خیر.

هر علمی روش خاص تحقیقی خود را دارد و ما باید روش تحقیق در هر علمی را بدانیم.

ما برای تحقیق در علم فقه باید روش آن را یاد بگیریم که در این صورت داوری در این فقه را هم خواهیم دانست. روش هر علم را نیز در فلسفه آن علم خواهیم شناخت. تا “فلسفه فقه” را تنقیح و تشریح نکنیم، نمی توانیم تحقیقات صحیح و موفقی را به سر انجام برسانیم.

باید تعصبات را کنار بگذاریم و بتوانیم نظریاتی که شاید گذشتگان به آن نرسیده اند را با روشی صحیح به دست بیاوریم.

در دنیا سه روش علمی وجود دارد:

۱-     روش عقلی

۲-     تجربی

۳-     تاریخی یا نقلی

تمامی علوم از این سه روش بهره برده است.

موضوع : روش های نقد

تعریف نقد:  داوری

با عیار نقد، سره از ناسره و حق از باطل تشخیص داده می شود. بنابراین نقد در علوم بسیار مهم است و رشته های نقد شناسی و خطا شناسی در علوم مختلف وجود دارد.

داوری معیار سنجش هر علم است. یعنی علم به وسیله داوری رشد می کند و هرچه داوری در یک علم قوی تر باشد آن علم قوی تر خواهد بود چراکه در آن علم حق از ناحق بهتر و بیشتر تشخیص داده شده است . بنابر این هرچه به تحکیم نقد در یک علم کمک کنیم به رشد و توسعه آن علم کمک کرده ایم. بنابراین نقد شناسی یعنی راهی به سوی حقیقت.

فواید نقد:

۱-     به رشد و ترقی علم و آگاهی کمک می کند.

۲-      به وسیله نقد حق عقل ادا می شود چون عقل وسیله تشخیص حق و باطل است و نقد به عقل کمک می کند.

۳-     کشف حقیقت

۴-     تصحیح عمل و نظر . بدون وجود نقد انسان افکار و اعمال خود را صحیح می داند.

۵-     راهنمایی به درستی و کشف حقیقت.

قئاعد راهبردی  در نقد:

۱-     اصل تقدم فهم بر نقد: ابتدا باید آن نظریه را خوب فهمید تا بتوان آن را خوب نقد کرد.

۲-     مبانی نظریه مورد نقد قرار گیرد.

۳-     نقد دلیل مستلزم نقد مدعا نیست. ممکن است دلیل نظریه ای نقد شود ولی نظریه ثابت باشد چون ممکن است آن نظریه دلیل دیگری داشته باشد.

۴-     تمایز بین نقد انگیزه و انگیخته: باید انگیزه نقد شود نه انگیخته و بین آن دو تمایز قائل شد.

انگیخته نظریه پرداز عبارت است از لازمه نظریه و موخرات آن است و انگیزه نظریه پرداز عبارت است از دلیل و مدعا.

۵-     سازندگی در نقد: هدف در نقد باید پیشبرد و سازندگی باشد نه تخریب.

انواع نقد: نقد دو صورت دارد:

۱-     جمله ای : یک جمله مورد نقد قرار می گیرد. مثلا “دین اسلام دموکراسی به تمام معنا است” در اینجا دموکراسی وصف اسلام است و وصف همیشه بالاتر از موصوف است و اگر موصوف این وصف را نداشته باشد نا مطلوب است. کسیکه می گوید دین اسلام دموکراسی است به این معنا است که دموکراسی از اسلام بالاتر و مطلوب تر است. ولی اسلام در هر صورت خوب است و برتر از دموکراسی است چه دموکراسی باشد چه نباشد. بنابراین باید گفت”اسلام حق است” و این جمله صحیح است.

۲-     نقد نظریه : دو صورت دارد:

–          افقی :

  • ساختار: اگر در یک نظریه ساختار، سیستم و چینش آن مورد نقد قرار گیرد و ما به خود نظریه و محتوای نظریه کاری نداشته باشیم. مثلا تنظیم منطقی ندارد یا فاقد قواعد راهبردی تحقیق است.
  • بافت: اگر نظریه مربوط به یک علم به وسیله قواعد علم دیگری نقد شود. مثلاً بحق های فلسفی از دیدگاه اجتماعی نقد شود چراکه هر علم روش خاص خود را دارد.

–          عمودی(هرمی):

پایه این هرم از مبانی تشکیل شده است، پایه دوم نظریه و در راس هرم نتایج تحقیق قرار دارد.

در این صورت نظریه بر پایه مبانی استوار است و نتایج هم بر پایه نظریه استوار است بنابراین اگر مبانی از ببین برود نظریه و نتایج از بین خواهند رفت اما اگر نتایج را مورد نقد قرار دادیم اصل نظریه و مبانی همچنان بر سر جای خود استوار هستند و ممکن است این مبانی و این نظریه نتایج دیگری داشته باشند.

موانع نقد:

۱-     درونی : نفسانی مانند تعصب ، جهالت، خود خواهی، هوا و هوس

۲-     بیرونی: اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و …

آیات واحادیثی در مورد ارزش نقد

آیات قرآن راجع به نقد: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏. زمر:۱۸

احادیث:

المحاسن عَلِیُّ بْنُ عِیسَى الْقَاسَانِیُّ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ الْمَیْسِرِیِّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ الْمَسِیحُ علیه السلام خُذُوا الْحَقَّ مِنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ لَا تَأْخُذُوا الْبَاطِلَ مِنْ أَهْلِ الْحَقِّ کُونُوا نُقَّادَ الْکَلَام. بحار الأنوار،ج‏۲،باب ۱۴، ص ۸۱