سخنرانی حضرت آیه الله استاد نکونام

متن سخنرانی حضرت استاد نکونام به مناسبت سالروز شهادت امام عسکری علیه السلام در مدرسه عالی خاتم الاوصیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف

بسم الله الرحمن الرحیم

جلد ۵۰ بحار الانوار در شرح حال سه امام بزرگوار و من جمله شرح حال امام عسکری سلام الله علیه است. که مطالعه آن برای آشنایی با این امام همام سفارش می شود.

بخش اول : ذکر جمله ای از امام و شرح آن :

در کتاب شریف تحف العقول وصیت امام عسکری علیه السلام به شیعیان است:

“أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَهَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاهَ عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَإِنَّ الصَّلَاهَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات.”[۱]

به یاد خدا بودن به این معنا است که زبان انسان به ذکر خدا گویا باشد به اذکاری مانند سبحان الله، الحمد لله و …

راجع به یکی از بزرگان[۲] ، گفته شده است  که ایشان در سال ها و ایام آخر عمر خود دائما جمله لا اله الا الله را به زبان می آورد و بر یان ذکر مداومت داشته است .

این یک نوع ذکر است که مورد تاکید اهل بیت علیهم السلام است و در ثواب الاعمال شیخ صدوق اجر و پاداش ذکر های لسانی بیان شده است.

اما ذکر قلبی از این نوع ذکر بالاتر است . در روایت فرموده اند اذکار لسانی ذکر است لکن بالاتر این است که انسان در هنگام آماده بودن شرایط انجام گناه به یاد خدا باشد و به خاطر خدا معصیت را ترک کند .

اگر انسان ذکر الله را فراموش کرد خود را فراموش می کند[۳] و در این صورت به بدترین مهلکات گرفتار می شود. در  سوره مبارک حشر[۴]

آمده است :

“یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ”.[۵]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید از(مخالفت) خدا بپرهیزید؛ و هر کس باید بنگرد تا براى فردایش چه چیز از پیش فرستاده؛ و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام مى‏دهید آگاه است!

علامه طباطبایی می فرماید: در این آیه شریفه دو بار کلمه “اتقوا الله” به کار برده شده است که در بیان چرایی آن، مطالب گوناگونی بیان شده است . خود علامه در این مورد می فرماید:

–           “اتقوا الله” اول در مقام انجام و ترک اعمال است و اشاره به این است که انسان وقتی عملی را انجام می دهد یا آن را ترک کند آن عملی که خدا انجام آن را خواسته است انجام دهد و آن عملی که خداوند ترک آن را خواسته است ترک کند. 

–          فراز دوم آیه “وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ“: نکته جالب این است که شاید به این علت در مورد قیامت تعبیر به فردا شده است که نزدیک ترین زمان به روزی که انسان در آن قرار دارد، فردای آن روز است و خداوند خواسته است با تعبیر “لِغَدٍ”: به  ما گوشزد کند که روز قیامت خیلی نزدیک است[۶] 

–          “وَ اتَّقُوا اللَّهَ” دوم اشاره به حالت بازنگری در اعمال است به این معنا که انسان به خود رجوع کند و ببیند نمازی که خوانده است در چه حالتی بوده است ؟ صدقه او ، روزه او و … در چه حالتی بوده است ؟ آیا برای رضای خدا بوده یا نه؟

انسان وقتی نامه ای می نویسد آن را بازنگری می کند تا اشتباهی در آن وجود نداشته باشد و مایه آبروریزی او نباشد.

 امیر المومنین علیه السلام می فرماید:

“إِذَا کَتَبْتَ کِتَاباً فَأَعِدْ فِیهِ النَّظَرَ قَبْلَ خَتْمِهِ فَإِنَّمَا تَخْتِمُ عَلَى عَقْلِک‏.”[۷]

هرگاه نامه ای می نویسی در آن دقت کن؛ چراکه این نامه، میزان عقل تو است که برای طرف مقابل خود به نمایش می گذاری .

این در مورد یک نامه است که اینگونه تأکید شده است چه رسد به اعمالی که تعیین کننده سرنوشت انسان برای جهان ابدی است و بایدآنها را  بیشتر مورد دقت و بازنگری قرار دهد و مواظب باشد آنها را به چه صورتی انجام می دهد ؟ آیا با ریا انجام داده است یا با خلوص نیت؟ آیا درس و بحث و مطالعه و اعمال ما برای رضای خدا است یا خدای ناکرده نا خالصی در این اعمال وجود دارد؟

بعد از این آیه شریفه خداود متعال می فرماید:

“وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ‏.”[۸]

و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به«خود فراموشى» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.

نتیجه فراموش نمودن خداوند فراموشی نفس است که در این صورت حیا و فلسفه خلقت و … را فراموش می کند و در نتیجه غرور و تکبر و … به سراغ انسان می آید .

امیر المومنین علیه السلام می فرماید : من تعجب می کنم که انسان چگونه کبر می ورزد در حالی که در ابتدا نطفه و در انتها جیفه است و در بین این مدّت حامل کثافات است.

تا برسد به اینکه :

“إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ”.[۹]

بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى‏کنند.

جمله دوم امام عسکری علیه السلام در این سفارش این است که “أَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ” یعنی زیاد به یاد مرگ باشید . روزی خدمت آیه الله بهجت رسیدم  و از ایشان سوال کردم در ایام فراغت تابستان چه کنیم تا بهترین استفاده از وقت را داشته باشیم؟

ایشان فرمودند یک دور نهج  البلاغه و کتاب جهاد النفس وسائل الشیعه را با قت مطالعه کنید.

امیر المومنین علیه السلام در نهج البلاغه زیاد ذکر مرگ کرده اند :

“اذْکُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ دَاعِیَ الشَّتَات.”[۱۰]

امام عسکری علیه السلام در فراز سوم می فرماید: “أَکْثِرُوا تِلَاوَهَ الْقُرْآنِ“.

مدتی قبل در خدمت یکی از مراجع حفظه الله تعالی بودیم و ایشان می فرمودند: هم خودتان مقیّد باشید و هم به رفقای درس و بحثتان توصیه کنید هر روز مقداری از قرآن را تلاوت کنند و به پیشگاه   مقدس  حضرت صاحب الزمان  عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه کنند.

امام صادق علیه السلام می فرماید : … در قیامت قرآن در بهترین صورت در مقابل مومن حاضر می شود و می گوید: بار پروردگارا من قرآنم و این بنده مؤمن تو است که خود را براى خواندن من به تعب و سختی می انداخت، و شب خود را با آهنگ خوش و هموار خواندن من دراز می کرد، و دیدگانش در هنگام نماز شب اشک ریزان بود، چنانچه مرا خشنود ساختى او را هم خشنود کن، حضرت فرمود: پس خداى عزیز جبار فرماید: اى بنده من دست راستت را باز کن و خداوند آن را از رضوان خود و دست چپش را از رحمت خود پر کند، سپس به او گفته می شود: این بهشت براى تو مباح است پس قرآن بخوان و بالا برو، پس هر گاه یک آیه بخواند یک درجه بالا رود.[۱۱]

جمله چهارم حضرت امام عسکری علیه السلام :

أَکْثِرُوا الصَّلَاهَ عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَإِنَّ الصَّلَاهَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَات“.

صلوات بر پیامبر و آل پیامبر علیهم السلام که در روایات در مورد فضایل صلوات غوغایی است. در صحیفه سجادیه امام سجاد علیه السلام در در ابتدا و انتها و در میان دعاها دائما بر محمد و آل محمد علیهم السلام درود می فرستند.

 

بخش دوم: آشنایی با مناقب حضرت امام عسکری علیه السلام  

حضرت ۲۹ سال عمر نمودند  و شش سال امامت نموده و در روز جمعه  و در بعضی روایات یکشنبه به شهادت رسیدند.

مشهور بر این است که امروز۸ ربیع روز  شهادت این امام بزرگوار است.

سوال این است که علم امام علیه السلام در چه حد است؟

روایاتی در خصوص علم امام عسکری علیه السلام:

کشف الغمه مِنْ دَلَائِلِ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَبِی سَهْلٍ الْبَلْخِیِّ قَالَ کَتَبَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ یَسْأَلُهُ الدُّعَاءَ لِوَالِدَیْهِ وَ کَانَتِ الْأُمُّ غَالِیَهً وَ الْأَبُ مُؤْمِناً فَوَقَّعَ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَکَ وَ کَتَبَ آخَرُ یَسْأَلُ الدُّعَاءَ لِوَالِدَیْهِ وَ کَانَتِ الْأُمُّ مُؤْمِنَهً وَ الْأَبُ ثَنَوِیّاً فَوَقَّعَ رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَتَکَ وَ التَّاءُ مَنْقُوطَهٌ .[۱۲]

 ابو السهل بلخى می گوید: مردى براى حضرت عسکرى نامه‏اى نوشت و تقاضا داشت که حضرت براى پدر و مادر او دعا فرمایند. مادر این شخص  غالى مذهب بود (که به خدائى ائمه قائل هستند) ولى پدرش مرد مؤمنى بود و حضرت درجواب او نوشت خداوند پدرت را رحمت کند.

این روایت نشان از علم امام به باطن اشخاص دارد. در این فراز حضرت فقط پدر آن شخص که از مذهب درستی برخودار بود را دعا فرموده اند.

شخص دیگری نامه‏اى نوشت و تقاضاى دعا براى پدر و مادر خود کرد. مادر این شخص مؤمن بود ولى پدر او ثنوى مذهب بود امام علیه السّلام در جواب نوشت خدا مادرت را بیامرزد.

الإرشاد بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَمَاعَهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا سُلِّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع إِلَى نِحْرِیرٍ  وَ کَانَ یُضَیِّقُ عَلَیْهِ وَ یُؤْذِیهِ فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی مَنْ فِی مَنْزِلِکَ وَ ذَکَرَتْ لَهُ صَلَاحَهُ وَ عِبَادَتَهُ وَ قَالَتْ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ مِنْهُ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَرْمِیَنَّهُ بَیْنَ السِّبَاعِ ثُمَّ اسْتَأْذَنَ فِی ذَلِکَ فَأُذِنَ لَهُ فَرَمَى بِهِ إِلَیْهَا فَلَمْ یَشُکُّوا فِی أَکْلِهَا فَنَظَرُوا إِلَى الْمَوْضِعِ لِیَعْرِفُوا الْحَالَ فَوَجَدُوهُ ع قَائِماً یُصَلِّی وَ هِیَ حَوْلَهُ فَأَمَرَ بِإِخْرَاجِهِ إِلَى دَارِه‏.[۱۳]

حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام را به نحریر که مردى بد جنس بود تحویل دادند و او خیلى بر حضرت  سخت مى‏گرفت و ایشان را اذیت می کرد . روزن  زن  نحریر به او گفت از خدا بترس! می دانى چه شخصى در زندان تو است.

آن زن عبادت و پرهیزگارى امام را برایش نقل کرد و گفت: من می ترسم که به واسطه آزار او به عذاب مبتلا شوى. نحریر در جواب زن خود گفت:  به خدا او را بین درندگان می اندازم و  در این مورد از خلیفه اجازه گرفت و امام علیه السلام را بین درندگان انداخت.

 هیچ کس شک نداشت که اکنون او را پاره پاره مى‏کنند ولی هنگامی که از بالا نگاه کردند که چه اتفاقی افتاده است؟  دیدند امام علیه السلام به نماز ایستاده و درندگان اطراف او را گرفته‏اند.  دستور داد آن جناب را خارج کنند و به خانه‏اش ببرند.

در روایت دیگری ابو هاشم در مورد علم حضرت نقل می کند:

یک روز من در خدمت حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام  از شهر خارج شدیم آن جناب جلو می رفت و من نیز از پى ایشان. در بین راه به فکر قرضى افتادم که موقع پرداخت آن رسیده بود. در این اندیشه بودم که از چه راهى آن را پرداخت کنم. امام علیه السلام  رو به من نموده فرمود: خداوند پرداخت مى‏کند. در این موقع همان طور که سوار بود خم شد و با شلاق خود خطى روى زمین کشید و فرمود ابو هاشم پائین بیا این را بردار ولى مطلب را پوشیده و پنهان کن.

من پائین آمدم چشمم به شمشى از طلا افتاد آن را در کفش خود جاى دادم و به راه افتادیم.

با خود فکر کردم که اگر این طلا معادل تمام قرضم بود که بهتر و گر نه طلبکار را راضى می کنم به همین مقدار ولى باید در مورد مخارج زمستان از خوراک و پوشاک و سایر احتیاجات چاره‏اى اندیشید.

امام علیه السّلام براى مرتبه دوم نگاهى به من نمود باز با شلاق خطى روى زمین کشید فرمود: برو پائین بردار و پنهان کن این مرتبه شمشى از نقره بود آن را در کفش دیگر خود پنهان کردم. مختصرى راه رفتیم امام به منزل خود مراجعت نمود و من نیز به منزل رفتم. قرض خود را حساب کردم بعد شمش طلا را وزن نمودم ، قیمت آن معادل همان قرض بود، بدون کم و زیاد. بعد حساب مخارج زمستان را از هر جهت نمودم معلوم شد که چه مبلغ است که بدون زیاده روى و نه سخت‏گیرى می توانم زمستان را به سر ببرم . بعد شمش نقره را وزن کردم و قیمت آن مطابق با همان مبلغى که من پیش بینى کرده بودم درآمد بدون کم و زیاد.[۱۴]

همین شخص داستان دیگری دارد:

خدمت امام حسن عسکرى علیه السّلام بودم از سختى زندان و ناراحتى غل و زنجیر شکایت کردم. امام علیه السلام در جواب من نوشت تو نماز ظهر را امروز در منزل خود خواهى خواند. موقع ظهر مرا از زندان خارج نمودند و من نماز ظهر را در منزل خود خواندم.[۱۵]

در جریان دیگری علی بن زید می گوید:

در خدمت حضرت امام حسن عسکرى از دار الخلافه تا منزل آن جناب رفتیم وقتى به منزل رسید من تصمیم گرفتم برگردم . حضرت فرمود صبر کن. وارد خانه شد بعد به من اجازه ورود داد و دویست دینار لطف کرد. فرمود: با این پول کنیزى خریدارى کن. فلان کنیزت از دنیا رفت. علی بن زید با خودش گفت : وقتى از منزل خارج شدم کنیزم  بسیار سر حال و خوب بود. به خانه برگشتم در بین راه غلامم به من برخورد، گفت: فلان کنیز از دنیا رفت. پرسیدم سبب مرگ او چه بود؟ گفت آب بنوشید آب در گلویش گیر کرد و مرد.[۱۶]

ابو سلیمان محمودى می گوید:

 نامه‏اى خدمت حضرت عسکرى نوشتم و تقاضاى دعا کردم که خداوند بمن فرزندى بدهد در جواب نوشت خداوند ترا فرزندى عنایت خواهد کرد و در باره او بتو صبر می دهد داراى پسرى شدم ولى از دنیا رفت.[۱۷]

 

 

 

 

 

 


[۱] . تحف العقول،ص۴۸۶

[۲] . مرحوم آیه الله بهجت که نزدیک به مقام عصمت بوده است.

[۳] . حشر: ۱۹

وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (۱۹)

و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به«خود فراموشى» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.

[۴] . برای قرائت آن ثواب زیادی بیان شده است و مرحوم امام به فرزند خود تاکید می کردند که بر قراوت این سوره مداومت داشته با شند .

[۵] . حشر :  ۱۸

[۶] . قمر :  ۱

اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ (۱)

 قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت!

[۷] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص۴۹

[۸] . حشر :  ۱۹

[۹] . أنفال :  ۲۲

[۱۰] . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص : ۱۶۲

[۱۱] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّهَ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الدَّوَاوِینَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ثَلَاثَهٌ دِیوَانٌ فِیهِ النِّعَمُ وَ دِیوَانٌ فِیهِ الْحَسَنَاتُ وَ دِیوَانٌ فِیهِ السَّیِّئَاتُ فَیُقَابَلُ بَیْنَ دِیوَانِ النِّعَمِ وَ دِیوَانِ الْحَسَنَاتِ فَتَسْتَغْرِقُ النِّعَمُ عَامَّهَ الْحَسَنَاتِ وَ یَبْقَى دِیوَانُ السَّیِّئَاتِ فَیُدْعَى بِابْنِ آدَمَ الْمُؤْمِنِ لِلْحِسَابِ فَیَتَقَدَّمُ الْقُرْآنُ أَمَامَهُ فِی أَحْسَنِ صُورَهٍ فَیَقُولُ یَا رَبِّ أَنَا الْقُرْآنُ وَ هَذَا عَبْدُکَ الْمُؤْمِنُ قَدْ کَانَ یُتْعِبُ نَفْسَهُ بِتِلَاوَتِی وَ یُطِیلُ لَیْلَهُ بِتَرْتِیلِی وَ تَفِیضُ عَیْنَاهُ إِذَا تَهَجَّدَ فَأَرْضِهِ کَمَا أَرْضَانِی قَالَ فَیَقُولُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ عَبْدِیَ ابْسُطْ یَمِینَکَ فَیَمْلَؤُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ وَ یَمْلَأُ شِمَالَهُ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ثُمَّ یُقَالُ هَذِهِ الْجَنَّهُ مُبَاحَهٌ لَکَ فَاقْرَأْ وَ اصْعَدْ فَإِذَا قَرَأَ آیَهً صَعِدَ دَرَجَه.[۱۱]

یونس بن عمار گوید: که حضرت صادق علیه السلام فرمود: دفترها در روز قیامت سه دفتر است: دفترى که نعمتها در آن ثبت شده، و دفترى که کارهاى نیک در آنست، و دفترى که کارهاى بد در آن ثبت است، پس دفتر نعمتها را با دفتر کارهاى نیک برابر کنند، و نعمتها همه کارهاى نیک را فراگیرد و در خود فرو برد، و دفتر کارهاى بد بجا ماند پس آدمیزاده مؤمن را براى حساب بخوانند، و قرآن در بهترین صورتى پیش رویش درآید و گوید: بار پروردگارا من قرآنم و این بنده مؤمن تو است که خود را براى خواندن من به تعب و سختی میانداخت، و شب خود را با آهنگ خوش و هموار خواندن من دراز میکرد، و دیدگانش در هنگام نماز شب اشک ریزان بود، چنانچه مرا خشنود ساختى او را هم خشنود کن، حضرت فرمود: پس خداى عزیز جبار فرماید: اى بنده من دست راستت را باز کن و خداوند آن را از رضوان خود و دست چپش را از رحمت خود پر کند، سپس به او گفته می شود: این بهشت براى تو مباح است پس قرآن بخوان و بالا برو، پس هر گاه یک آیه بخواند یک درجه بالا رود.

[۱۲] . بحار الأنوار ،ج‏۵۰ ، باب ۳ ،  ص ۲۴۷

[۱۳] . بحار الأنوار ،ج‏۵۰ ، باب ۴ ،  ص۳۰۶

[۱۴] . لخرائج و الجرائح رَوَى أَبُو هَاشِمٍ أَنَّهُ رَکِبَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع یَوْماً إِلَى الصَّحْرَاءِ فَرَکِبْتُ مَعَهُ فَبَیْنَمَا یَسِیرُ قُدَّامِی وَ أَنَا خَلْفَهُ إِذْ عَرَضَ لِی فِکْرٌ فِی دَیْنٍ کَانَ عَلَیَّ قَدْ حَانَ أَجَلُهُ فَجَعَلْتُ أُفَکِّرُ فِی أَیِّ وَجْهٍ قَضَاؤُهُ فَالْتَفَتَ إِلَیَّ وَ قَالَ اللَّهُ یَقْضِیهِ ثُمَّ انْحَنَى عَلَى قَرَبُوسِ سَرْجِهِ فَخَطَّ بِسَوْطِهِ خَطَّهً فِی الْأَرْضِ فَقَالَ یَا أَبَا هَاشِمٍ انْزِلْ فَخُذْ وَ اکْتُمْ فَنَزَلْتُ وَ إِذَا سَبِیکَهُ ذَهَبٍ قَالَ فَوَضَعْتُهَا فِی خُفِّی وَ سِرْنَا فَعَرَضَ لِیَ الْفِکْرُ فَقُلْتُ إِنْ کَانَ فِیهَا تَمَامُ الدَّیْنِ وَ إِلَّا فَإِنِّی أُرْضِی صَاحِبَهُ بِهَا وَ یَجِبُ أَنْ نَنْظُرَ فِی وَجْهِ نَفَقَهِ الشِّتَاءِ وَ مَا نَحْتَاجُ إِلَیْهِ فِیهِ مِنْ کِسْوَهٍ وَ غَیْرِهَا فَالْتَفَتَ إِلَیَّ ثُمَّ انْحَنَى ثَانِیَهً فَخَطَّ بِسَوْطِهِ مِثْلَ الْأُولَى ثُمَّ قَالَ انْزِلْ وَ خُذْ وَ اکْتُمْ قَالَ فَنَزَلْتُ فَإِذَا بِسَبِیکَهٍ- «۱» فَجَعَلْتُهَا فِی الْخُفِّ الْآخَرِ وَ سِرْنَا یَسِیراً ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ انْصَرَفْتُ إِلَى مَنْزِلِی فَجَلَسْتُ وَ حَسَبْتُ ذَلِکَ الدَّیْنَ وَ عَرَفْتُ مَبْلَغَهُ ثُمَّ وَزَنْتُ سَبِیکَهَ الذَّهَبِ فَخَرَجَ بِقِسْطِ ذَلِکَ الدَّیْنِ مَا زَادَتْ وَ لَا نَقَصَتْ ثُمَّ نَظَرْتُ مَا نَحْتَاجُ إِلَیْهِ لِشَتْوَتِی مِنْ کُلِّ وَجْهٍ فَعَرَفْتُ مَبْلَغَهُ الَّذِی لَمْ یَکُنْ بُدٌّ مِنْهُ عَلَى الِاقْتِصَادِ بِلَا تَقْتِیرٍ وَ لَا إِسْرَافٍ ثُمَّ وَزَنْتُ سَبِیکَهَ الْفِضَّهِ فَخَرَجَتْ عَلَى مَا قَدَّرْتُهُ مَا زَادَتْ وَ لَا نَقَصَت.‏ بحار الأنوار ،ج‏۵۰ ، باب ۳ ، ص ۲۴۷

[۱۵] . المناقب  لابن شهرآشوب یج، الخرائج و الجرائح رَوَى أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیُّ قَالَ شَکَوْتُ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ ع ضِیقَ الْحَبْسِ وَ شِدَّهَ الْقَیْدِ فَکَتَبَ إِلَیَّ أَنْتَ تُصَلِّی الظُّهْرَ فِی مَنْزِلِکَ فَأُخْرِجْتُ عَنِ السِّجْنِ وَقْتَ الظُّهْرِ فَصَلَّیْتُ فِی مَنْزِلِی-  بحار الأنوار، ج‏۵۰، باب ۳ ، ص ۲۴۷

[۱۶] . المناقب لابن شهرآشوب یج، الخرائج و الجرائح رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ صَحِبْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ مِنْ دَارِ الْعَامَّهِ إِلَى مَنْزِلِهِ فَلَمَّا صَارَ إِلَى الدَّارِ وَ أَرَدْتُ الِانْصِرَافَ قَالَ أَمْهِلْ فَدَخَلَ ثُمَّ أَذِنَ لِی فَدَخَلْتُ فَأَعْطَانِی مِائَتَیْ دِینَارٍ وَ قَالَ اصْرِفْهَا فِی ثَمَنِ جَارِیَهٍ فَإِنَّ جَارِیَتَکَ فُلَانَهَ قَدْ مَاتَتْ وَ کُنْتُ خَرَجْتُ مِنَ الْمَنْزِلِ وَ عَهْدِی بِهَا أَنْشَطُ مَا کَانَتْ فَمَضَیْتُ فَإِذَا الْغُلَامُ قَالَ مَاتَتْ جَارِیَتُکَ فُلَانَهُ السَّاعَهَ قُلْتُ مَا حَالُهَا قِیلَ شَرِبَتْ مَاءً فَشَرِقَتْ فَمَاتَت‏. بحار الأنوار،ج‏۵۰ ، باب ۳ ، ص ۲۴۷

[۱۷] . الخرائج و الجرائح رَوَى أَبُو سُلَیْمَانَ الْمَحْمُودِیُّ قَالَ کَتَبْتُ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام أَسْأَلُهُ الدُّعَاءَ بِأَنْ أُرْزَقَ وَلَداً فَوَقَّعَ رَزَقَکَ اللَّهُ وَلَداً وَ أَصْبَرَکَ عَلَیْهِ فَوُلِدَ لِی ابْنٌ وَ مَات.‏ بحار الأنوار،ج‏۵۰ ،باب ۳ ، ص ۲۴۷