دکتر موسی نجفی«حوزه نجف و تفکیک تجدّد ملّی…»
سخنرانی دکتر موسی نجفی با موضوع
«حوزه نجف و تفکیک تجدّد ملّی در مدرنیزاسیون با تأکید ب نقش مرحوم آخوند»
برای دریافت صوت سخنرانی بر روی لینک زیر کلیک کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خوشحال هستیم در جمع دوستان و اساتید و فضلا هستیم. فرصت است که در مورد اندیشه سیاسی آخوند صحبت کنم. ابتدا دو منبع را معرفی کنم. جزوهای در سال قبل چاپ شد که آیت الله صافی به ما دادند که دیدگاههای روشنفکران دینی علیه نظریه ولایت فقیه و سیر تاریخی آن آورده بودند. در دستهبندیها از شیخ فضل الله نوری؛ در رأس جناح مخالف این دلیل مرحوم آخوند و نائینی بودند.
دکتر علیرضا جواد زاد در جواب این جزوه کتابی به نام ” حاکمیت فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی” جواب آن جزوه است ولی کتاب پر محتوایی است؛ ” حوزه نجف و فلسفه تجدد در ایران” که کتاب بدی است و از کتاب بدتر نویسنده آن است که خودم هستم؛ که راجع به نجف ده سال پیش نوشتم یعنی زمانی که اوج بحث آقای خاتمی بود در اینکه جریان خود را به مرحوم نائینی متصل میدانستند و اصرار داشت که جریان اصلاحطلبی در ایران را به کتاب تنقیح الأمم نائینی نسبت بدهیم. این کتاب جواب نیست ولی تمرکز کرده بر مشروطه نجف در سالهای آخر. با ورق زدن روزنامهها میتوان فضا را به دست آورد و ما با روزنامههای زمان مرحوم آخوند فضای آن موقع را به دست آوردیم. تاریخ برای پاسخ به سوال نیست بلکه گاهی تاریخ باعث میشود که سوال دقیقتر شود. و نیازی نیست که حتما جواب به دست بیاید بلکه حدود جواب را به دست بیاوریم کامل است. اگر بخواهیم اندیشه سیاسی و موضعگیریهای ایشان را بررسی کنیم باید ببینیم در چه فضایی بوده است و با چه مسائلی روبرو بوده است. بعضی مسائل تاریخی هنوز دارد با ما حرف میزند و ریشه جریانات امروز ما است یعنی مسائلی که آنها با آن در مشروطه مواجه بودند ما در انقلاب مواجه هستیم. اندیشه آخوند جزئی از مشروطیت است. اگر بخواهیم نسبت مشروطیت با انقلاب اسلامی را کالبد شکافی کنیم به چهار موضوع میرسیم؛ نهضت شناس، رهبر شناسی، مردم شناسی، آسیب شناسی؛ که مشروطیت چه بوده است و انقلاب اسلامی چه بوده است. یک سمیناری بود در بزرگداشت مشروطیت که یکی از بزرگان از معایب مشروطیت بحث کردند و نفر بعدی من بودم که گفتم یک پیرمرد صد ساله و یک جوان سی ساله است جوان مدام به پیرمرد میگوید: تو این اشتباه را کردی این اشتباه را کردی و… من از طرف پیرمرد میگویم که اگر من این اشتباهات را نمیکردم، تو مرتکب میشدی. نسبت مشروطیت را باید با انقلاب در هر چهار موضوع بررسی کنیم. جریانات انقلاب اعتراف شناسی را میتوانیم بررسی کنیم. اگر بخواهیم در مورد مسائل نجف یک تیتر بدهیم میگوییم ” آزادی خواهان مقدس ” یعنی آدمهایی که آزادی خواه هستند و مقدس هستند. جریان مشروطه چهار قسم است: مشروطه اول ۱۳۲۴ قمری، که ۱۲۸۵ شمسی است که از حدود ۱۱۰ سال قبل است و دو سال طول کشیده و فرمان مشروطه آمده و مجلس تشکیل شده است بعد مجلس به توپ بسته شده است بعد استبداد صغیر و بعد آن مشروطه دوم و بعد استبداد کبیر است و مرحوم آخوند ۱۳۲۹ در اوائل مشروطه دوم و استبداد صغیر رحلت کرده است. لذا وقتی از ایشان در مشروطه صحبت میکنیم ۵ سال است. قسمت اثباتی جمهوری اسلامی هم ۱۰ سال است. حضور مستمر ایشان سه سال بوده است و از شیخ فضل الله نوری و مرحوم آخوند به طور مبسوط نمیتوانیم اندیشههای سیاسی را سراغ داشته باشیم چون خیلی وقایع اتفاق نیافتاده بوده است. عجیب است وقتی روزنامهها را ورق میزنید میبینید مشروطه با خیلی از مسائلی که الان ما با آن مواجه هستیم مواجه شده بوده است. تاریخ از لحاظ زمان عقبتر است ولی از حیث اندیشه از ما جلوتر است. فضای حوزه نجف، فضای مشروطه اول، مشروطه دوم، استبداد اول و دوم را باید ببینیم چه بوده است.
اصولی که آزادیخواهان مقدس در ایران میخواسته اند. در مشروطه سه تن از علما هستند مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم شیخ عبدالله مازندرانی و مرحوم آمیرزا حسین که ایشان هم مقدس بود ولی زودتر از آن دو نفر از دنیا رفت بعد آخوند رحلت میکند و بعد شیخ عبدالله مازندرانی رحلت میکند. این آزادیخواهان مقدس در نجف هستند در نقطه مقابل اینها جریان آسید محمد کاظم طباطبائی یزدی هستند و از نظر مورخین روشنفکر آن را استبداد میشناسند، مشروطه خودش سه مرحله است، مشروطه خالی، مشروطه مشروعه، مشروطه غیر مشروعه… دور سوم مشروطه را با مشروطه اول مقایسه میکنید. باید برای دیدگاهها سه مرحله مشروطه را از هم جدا کرد. وقتی شیخ فضلالله نوری را پای دار بردند یک ارمنی به او گفت شیخ فضل الله که مشروطه را حرام کرد شما هستی؟ گفت فضل الله من هستم و این اساس مشروطه تا ابد الدهر حرام است. اشخاص آزادیخواهان مقدس زیاد هستند و مرحوم نائینی نظریهپرداز ایشان است در کتاب “تنبیه الأمه و تنزیه المله” که بارها چاپ شده است و مرحوم طالقانی به آن مقدمهای نوشت و بعدا کتاب جزو کتب نهضت آزادی و ملی مذهبیها شد. جوابی داده است این کتاب در فضای نجف که مخاطب آن علما و فضلا هستند. همزمان با این کتاب در حوزهی آزادیخواهان مقدس کتابی در اصفهان به نام ” مقیم المسافر ” که حاج آقا… نوشته است و مثل همان تنبیه الامه است ولی مخاطبش تودههای مردم عادی هستند. مقیم و مسافر را ترسیم کرده که مقیم یعنی مشروعه خواه و مسافر یعنی مشروطه خواه، و جالب است که مقیم مسافر را زیر سوال میبرد که این بیدینی را رواج میدهد و… و مسافر هم جواب میدهد و در نهایت مسافر غلبه میکند. غلبه جریان آزادیخواهان مقدس بر جریان مشروعه اتفاق افتاده است به نظر من. تقابل مشروطه و مشروعه در استبداد صغیر ایجاد شد. مرحوم بلاغی، مدرس، بهبهانی از همین جریان هستند، مرحوم آقای کاشانی نیز از همینها است. منتها مرحوم کاشانی مدل نجفی است نه ایرانی آن. اگر بخواهیم اصول فکری اینها را بگوییم چند چیز است: استقلال اینها است از حکومتهای ایران و عثمانی است. در زمان مشروطه هنوز سلطههای عثمانی است که در جنگ جهانی اول ۱۳۴۰ قمری ۱۳۰۰ شمسی از بین رفت ولی هنوز سلطهی آنها بر عراق است و سلطهی ترکان عثمانی یک جنبهی مثبت دارد که خلافت اسلامی معیوب است و استعمار فرانسوی و انگلیسی میخواهند این خلافت را از بین ببرند و کشورهای اسلامی را بین خودشان تقسیم کنند و به هر حال اینها مانع هستند و بعد از جنگ جهانی چون اینها از متحدین بودند و شکست خوردند کشور آن ها پخش شد. یک بخش آن دست ترکیه افتاد و بعدها به آتاتورک رسید و یک دسته به انگلیس رسید که عراق بود و یک دسته به سلفیهای عربستان و شامات دست فرانسویها و در زمانی که آخوند در نجف است سلطه با عثمانیها است و یک جنبه منفی دارد. بعد از تنباکو میرزا خیلی قدرتمند بود و کل فتوای تحریم تنباکو ۵۰ روز طول کشید از سراسر کشور علمایی که قلیان میکشیدند میگفتند که چقدر تحریم کنیم و… طاقت مردم کم بود، قاجار حکم را گرفت کمپانی رجی را گرفت و زود جمعش کرد. مرحوم ابوالحسنی میگفت: میرزا میخواست ضربه به مغز استعمار انگلیس بزند و نمیخواست حکومت سلطنتی را از بین ببرد. مرحوم مدرس میگوید: روزی بعد از فتوای تنباکو به خدمت میرزای شیرازی رسیدم و عظمت فوقالعادهای در ایشان دیدم و خواستیم تبریک بگوییم که شما استعمار را به زمین زدی دیدم گریه کرد. گفتم چرا؟ فرمود از این به بعد انگلیسیها میفهمند به کجا حمله کنند و فهمیدند از کجا خوردند. بعد مدرس میگوید: که نامه مشهوری که سید به میرزا نوشته است بیادبانه است و ایشان با مرجع سبک صحبت کرده است در آنجا میرزا میگوید ما چه کنیم؟ می گویند سر ماست رو برگردون، اینها برای نکشیدن قلیان ۵۰ روز دوام نیاوردند. و قاجار دنبال این بود که به عثمانی ملحق شود ولی مراجع با این مخالف بودند که تنها کشور شیعی از زمان صفویه به بعد ایران بود و نباید به دست سنیها میرسید. آزادیخواهان مقدس دو آزادی میخواهند رهایی از عثمانی و ایران. چون عثمانیها دارند از بین میروند، مسئله ترکها هست که در نجف بین سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۹ که آخوند از دنیا میرود هم آزادیخواهان ایران و هم ترکان جوان و هم عرب متوجه نجف میشوند و متوجه آخوند شدند و آخوند برای همه اینها حرف دارد. برای قسمت عربی یک درگیری بین عربها و ترکها است و ترکها و عربها ارتباط خوبی با هم ندارند. آزادی را در قانون میبینند و در اعلامیه آخوند آزادی یعنی قانونمندی و تمسک به قانون. مشروطه یعنی شرط بر استبداد که قانون است. آزادیخواهان ایران سکولارتر و تندتر هستند و در قسم اول مشروطه اینها مدام از آخوند مایه میگذارند و میگویند ما کاری با آخوند نداریم. بعد از مشروطه اول تا مشروطه دوم آخوند حرفهای شیخ فضل الله را تکرار میکند در اینجا آزادیخواهان ایران نیازی به تأیید از نجف نمیخواهند و کار را خودشان به دست گرفتند و اینها خود را در مطبوعات نشان میدهند. جریدهای به نام ” ایران نو”هست که سکولار است و علیه احکام اسلامی میپردازد و آنها را رد میکند. در مورد قصاص میگوید غیر انسانی است، تاریخ تکرار میشود من در روزنامه نجف ورق میزدم دیدم که به آقای بهبهانی گفتند که به صورت تلگراف زدهاند که در نشریه ایران نو حکم قصاص را خلاف حکمت شمرده است و به آیه ” و لکم فی القصاص حیاه یا اولی الألباب” که حکما و فلاسفه غیر مسلمی هم به حکمت آیه کریمه حکم دادهاند، استخفاف نموده البته چگونگی را اعلام و البت عین همان شماره را عاجلا ارسال فرمایید تا در صورت صحت حکم الهی را به عموم مسلمین اعلام کنیم.” باز وقتی مشروطه دوم کمکم ذات خود را نشان میدهند. این افراط دوی خردادیها که ده سال قبل کار دستشان افتاد و میدان را باز دیدند شبیه اینها هستند. باز یک تلگرافی آخوند به رئیس الوزراء زده است؛ این بعد از اعلام فصل ۲۶۴ قانون اساسی در منع از منکرات اسلامی است و مجازات مرتکب چه شده است که هنوز اجرا نشده و منسوخ و منکر است و اشد از اول شیوع یافت مگر خدای ناخواسته اولیای ما در تحت ولایت چند نفر لامذهب و مزدوران اجانب چنین مقهور و یا از حفظ دین گذشته از مملکت اسلامی چشم بستهاند که در چنین موارد مهمی وقت نمیگذراند. در قلع این مواد فساد عظیم قبل از انقلاب مملکت عزم مجدان دین لازم است” این هم باز اعلامیه آخر است که خیلی در این زمینه ناراحت است. این استقلال از حکومت عثمانی و مبارزه با خارجیها است. آزادیخواهان مقدس یکی از نشانههای آنان مخالفت با انگلیس است معمولا در کتاب تاریخ مشروطه خواه طرفدار انگلیس و مستبدین طرفدار روس هستند این جریان آزادیخواهان مقدس چه در اصفهان، تهران و نجف چون تبریز جریان تبریز مشروطه اینگونه ندارد مشروعه خواهان هستند به رهبری مرحوم مجتهد تبریزی علیه سکولارها و جریان وسطی نیستند. جریانات شاید چهار تا باشد نه دو تا چون در تاریخ دو تا جریان است مشروطه، استبداد در صورتی که اینگونه نیست خود جریان دینی دو تا است ” مشروطه اسلامی ” و ” مشروطه مشروعه” این دو تا است اینها هر کدام یک موضع خاصی نسبت به ” مشروطه سکولار ” دارند، اینها همه را مشروطه میگویند و هر کسی که بخواهد با افراط مشروطه مخالفت کند، میگویند ضد آزادی مستبده، مثل همین دوره خودمان که عدهای با افراط اصلاحطلبان مبارزه میکردند و میگفتند که شما ضد تجدد هستید شما ضد پیشرفت هستید، شما طالبانیسم هستید و گفتمان طالبان دارید، هر کسی با افراط اینها میخواست مبارزه کند سریع متهم میشدند و هر کسی با اینها مخالفت میکرد سریع یک اتهام استبدادی و ضد آزادی به او میچسباندند در زمان شیخ فضل الله نوری خیلی معلوم نبود ولی وقتی شیخ فوت کرد دو سال آخر آخوند اینها حرفهای اصلی را بیرون ریختند. یکی بحث منکرات اسلامی و دیگری نفوذ اجنبی است؛ شیخ میگفت این مشروطه خواهان خیلی از آنها وصل به خارج هستند و به سفارتهای آنان آمد و شد دارند و نجفیها نمیدیدند. در اینجا وقتی روزنامهها را که ورق میزنی شدیدا مشروعه نجف ضد استعمار است. مرجع حامی مشروعه صاحب عروه است اما مشروطه خواهان زیاد هستند و بی طرف هم داریم مثل مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی، شیرازی دوم که در سامراء بود بعد که در مرجعیت میآید دعوای مشروطه و مشروعه تمام شده است. بعدی آسید اسماعیل صدر هست ولی اکثرا با مشروطه خواهان دینی هستند. این جریان درست است که در دورهی اول کنار جریان مشروطه هست، مقابل مشروعه هست ولی در دور دوم همین حرفها را میزنند. سومین نکته را بگویم در این رابطه که مخالفت با روند غربگرایی مشروطه که خصلت آزادیخواهان مقدس استغناء از حکومت عثمانی و ایران، مقابله با استعمار خارجی به خصوص مشروطه که ضد انگلیسی هستند. شیخ فضل الله راست میگفت که پل سفارت برای مشروطهخواهان غربگرا است نه این مشروطهخواهان که ضد انگلیس هستند. یعنی همان قدر که در مقابل استبداد هستند در مقابل انگلیس هستند و این جریان جالبی است در تاریخ فراموش کردند و نخواستند ببینند وقتی کسروی یا یحیی دولتآبادی بابی یا ناظم الإسلام کتاب مینویسند اینها فقط با آخوند در مشروطه اول کار دارند که بخواهند تقابل مشروطه و مشروعه را درست کنند در مشروطه دوم کلا آخوند را کنار میگذارند. جریان دوم خرداد هم همین کار را کرد تنبیه الأمه که میخواهد از مشروطه دفاع کند را میآورد ولی این دو سال را نمیخواهد ببیند. این دو سال مهم است یعنی از ۱۲۲۷ تا ۱۲۲۹ قمری را ببینید که اینها تماما ضد غرب و استعمار هستند اعلامیههای تند دارند با روشنفکر بازیها مخالفت میکنند. پس سه خصلت شد: استقراض از حکومت ایران و عثمانی، مقابله با استعمار خارجی به خصوص انگلیس البته آخوند در مورد روسها خیلی حرف دارد چون روسها یک مصیبتی برای مشروطه بودند. لذا تزارها رفتند و کمونیستها آمدند روزنامههای آن موقع مینوشتند که یک جو چپ ایجاد شده است. نمیدانستند که کمونیستی یعنی الحاد بلکه کاریکاتورهایی چاپ میشده و ایران به صورت یک جوان نحیف بوده و دو نفر دارند ایران را خفه میکنند که از دو طرف گلوی آن را فشردند که یکی روس و دیگری انگلیس است. حالا میگوید انقلاب شده این روس ول کرده بهتر نشد؟ روزنامههای آن موقع یک جو چپی حتی در مذهبیها افتاد به نام حزبای اشتراکی، حزبای عام که چپهای تند قفقازی بودند همان موقع شیخ فضلالله دنبال ادغام بود و اینها مقدمهی کمونیستها هستند که بعد از جنگ جهانی اول لنین سر کار میآید و اینها شعار ضد انگلیسی میدهند و مردم از تزارها ناراحت هستند. اینها شعارهایشان در ایران پخش شد و جنبههای ضد انگلیسی و ضد تزاری اما با بافت الحادی ایجاد شد. یک عده مثل مرحوم خیابان و یا حتی در نهضت جنگل یک جوانان پرشور انقلابی هستند به نام حزب دموکرات که اینها عقاید سوسیالیست در عقایدشان آمده است و لذا نهضتهای آنان آلوده میشود. مرحوم خیابانی و هم مرحوم میرزا کوچک خان جنگلی که خود جنگلی خیلی بهتر از اینها است ولی این جریانات انحرافی آرام آرام اثر انحرافی خود را دارد و خاک ضد انگلیسی که هست یک مرتبه روسها خود را به آن چسباندند و این یک شعور و فهم بالایی میخواست. درست است که ضد روس هست ولی عمیقا ضد انگلیس هم هست و این خوب است نه مثل روس تزاری که فقط از انگلیس میخورد و در اینجا مردم سالاری دینی هست و ریشه مردم سالاری دینی در نجف دیده میشود و در ایران هم یک ریشه جالبی دارد. فرق مردمسالاری با مردمسالاری مشروطهخواهان چیست؟ آن آزادیخواهی و مردمگرایی مشروطه افراطی همان ” لیبراسیم ” است. مکاتب لیبراسیم که بعدا سوسیالیست ساخته شد که هر دو منحرف بودند بعد یک شاخه آن شد آزادیطلبی و عدالتطلبی، اما این مردمسالاری دینی که نه افراطی بودن اشتراکی باشد و نه تفریط آزادیخواهان بلکه یک خط است. یک تلگراف مرحوم آخوند زده و مرحوم مازندرانی در بحث نفوذ بیگانگان و عناصر افراطی در مشروطه کردند. اینها بحث تندی دارند و یک نظری هم مرحوم مغنیه دارد اینها در لبنان اثر داشتند، میگوید تاریخ پاسخ دهد نجف اولین جامعهای بود که به اندیشمندی بزرگ تبدیل شد که با انبار کردن و نگهداری کردنهای استعماری به اموال برخورد و از بین برد همچنان که بزرگانی را تربیت کرد و تهدیدات و با استبداد خودکامگان جنگیدند مرحوم مغنیه روی هر دو دست گذاشته، استعمار و استبداد، و به آزادی خواهی مقابله کردند و کشتند و کشته شدند و موجودیت بریتانیا را از پایه لرزاندند. تخت عثمانی را واژگون کردند، تزار روسیه را ترساندند و پادشاهان قاجار را بر سر زنده کردند. که این را مرحوم مغنیه در نجف این گزارش را داده است. نامهای که آخوند و مازندرانی آن را امضا کردهاند و خط فکریشان را آوردهاند که سه خط است و کلام ایشان در برابر مشروطه خواهان افراطی است: ما مجاهدت کردیم و وطنخواهان، طبقات ملت ما زحمت کشیدند برای حفظ دین و احیای وطن اسلام، آبادانی مملکت و ترقی ملت، اجرای احکام و قوانین مذهبی سد ابواب حیف و میل قوای مالیه و صرف آن در قوای مالیه، و سایر مسائل مملکتی، قطع مواد تعدی و تحمیل چند نفر نفس پرست خودخواه خود رأی نه از برای اینکه به جای اشخاص آن اداره استبدادیه که هر چه بود باز لفظ دین و مذهب را بر دهان داشت یک اداره استبدادیه از مواد فاسد مملکت را به اسم مشروطه و یا طرفداری کارکنان و یا نحو ذلک هم دست شوند و چاه بکنند. ببینید استبداد مشروطهخواهان بدتر از آنها است آنها لااقل یک دینی داشتند ولی اینها اصلا دین را به اصفهان بردند اینها را آخوند میگوید نه شیخ فضل الله… باز میگوید: یکی از همتهایی که میخواهیم میکنیم برقراری و اجرای تمدن اسلامی است که این را در سمینار بیداری اسلامی به کار بردند ” تمدن نوین اسلامی” که ایشان در کلماتش به کار برده است و باید دید این کلمات جسته و گریخته در کلمات آخوند دیده میشود. که به اتفاق به همه عقلای عالم وسیلهی حفظ این مملکت و جامعه وهین این ملت است اینها علنان به ضدیت مذهب و اعدام جامعه ملیت همت میگمارند و هر نواقص دینیه و اشاعهی منکرات اسلامی از بذل مشروب فرو گذار نمیکنند. یکی از کارهایی که اینها میکنند حبسهای دلبخواهانه که عجیب است. که ما هم مخالفت میکنیم ولی شما حرف ما را گوش نمیکنید. دوباره درباره جراید میگوید درباره جریدتین «شرق» و «ایراننو» و پارتیبازیهایی که میشود به ورود قشون اجنبی بحمدلله تعالی ایران مملکتی اسلامی است و همه مسلمان هستند و امتیازی به مشروطه و آزادی این مملکت جز بر اساس قوانین مذهبی که تا ابدالدهر خلل ناپذیر است غیر ممکن و حفظ بیضه اسلام و صیانت وطن اسلامی همان تکلیفی را که در هدم اساس استبداد سابق مقتضی بود در حق مقتضی و عشاق آزادی پاریس قبل از آنکه تکلیف الله عز اسمه در مورد آنها طور دیگری اقتضا کند به سمت معشوق خود رهسپار شوند و خود و ملتی را آسوده کنند و ایران را به غم خوارانش پس داده تا به جبران شکستگی و تدارک خرابی و سد صدورش بپذیرند.
اینها از مشروطهخواهان به نام عشاق آزادی پاریس یاد میکنند. بعد اینجا تقیزاده بحث مفصلی دارد و میگوید: این دسته اعادی دین و وطن را از مداخله در امور مردم و ملت به کلی مقطوع و هر کس را که از بساطش ایمن حاصل نباشد به سوی معشوقش گسیل داریم. یک نکته هم جالبه که مرحوم شیخ و آخوند و در تنبه الأمم است که خیلی کم کسی توجه کرده است. مرحوم شیخ فضل الله متمم دوم قانون اسلامی را نوشت و قوانین مجلس را پنج مجتهد که هیئت نظار خمسه معروف بودند که این بعد در زمان متمم قانون اساسی خیلی جوسازی کردند و نظر شیخ را نپذیرفتند. ولی دست کاری کردند و قرار شد که مراجع و علما بیست نفر را معرفی کنند و مجلس به قید قرعه یا اکثریت آرا پنج نفر از آنها را انتخاب کنند. مثلا مرحوم مدرس به حکم قرعه انتخاب شد. و این را قوه مسلطه به آن میگویند و هم این را پذیرفتند حتی علمای مشروعهخواه نجف و این را مورخین هیچ گاه متعرض نشدند که مرحوم آخوند همان نظرها و بندهای ناقص شیخ فضل الله را پذیرفت. در آنجا ذکر میکند که این قضیه فقها که هستند ما قبول داریم و باید در مجلس باشند غیر از یکی دو مورد اینها هیچ گاه به مجلس راه نیافتند حتی در دوره رضاخان اصلا نگذاشتند و این یک بهانهای دست امام خمینی در سال ۴۲ داد که علت اینکه مصوبات مجلس غیر شرعی است به دلیل این است که متمم قانون اساسی اجرا نشده است و گفت پهلویها و قانونشان خلاف شرع است و امام ابتدا مخالفت نمیکرد. یکی از تحریمهای مخالفت امام با مشروطه اجرا نشدن ورود پنج فقیه در مجلس است. شیخ عبدالله مازندرانی یک نامه تندتر دارد؛ ” الان ما از جانمان هم میترسیم، اینها تا حالا میخواستند ما را بگیرند تا اینکه قلبش از شجره خبیثه استبداد و استوار داشتن مشروطه یک دسته مواد فاسده مملکت را به اغراض دیگر داخل و با آنها مساعد بودند. ماهها به غرض حفظ اسلام و صیانت مذهب و سد ابواب تعدی و آنها به اغراض فاسده دیگر؛ با هم یکی بودیم ولی آنها دنبال چیز دیگری بودند و الان که استبداد از بین رفته و آن اداره ملعونه و من مخالفم، هر چه ما داد میزنیم و دین میخواهیم از انجمن سری مذکور و پارتیهای سیاسی در نجف شعبه زدهاند رأی دادهاند که نفوذ ما دو نفر ” شیخ عبدالله و آخوند” تا حالا که استبداد بود نافع و از این به بعد مضر است. باید در سلب این نفوذ بکوشند مجلس سریه در نجف خبر داری منعقد گردیده و افراد عوام به شکل طلبه در آمده و در این شعبه داخل و به همین اغراض در نجف هستند و به نشر اکاذیب پرداختند و چه کاغذپراکنیها که نمیکنند بعد به یکی از این تجار تبریز میگوید امثال جنابعالی که بیخبرید و نمیدانید که زیر کاسه، چه نیمکاسهای است تلقی به قبول میفرمایید یکی هم نیست که بپرسد چگونه اعتماد به این نوکشیده ها از اعتماد بر خود ما ها هم بیشتر شده است حالا که مطلب بالا گرفته مکاتیب غیر اسباب عادی به دست آمده که بر جان خود ما هم خائفیم، اینها را رهبران مشروطه دارند میگویند. میدانید که مرحوم آخوند هم در مورد فوت ایشان مشکوک است. چون روسها به ایران حمله کردند و ایشان گفت من باید مشروطه را نجات دهم هم باید سد این روسها کنم و هم اینکه جلوی این بیبند و باری را بگیرم و بی حرمتی را بگیرم و قبل از اینکه حرکت کند، مسموم شد یا مرحوم شد و لذا مرگ ایشان مشکوک است. البته سندی هم ندارد ولی به هر حال که ایشان قصد داشت نهضت جدیدی را بنا کند از دنیا رفته است به نظر میآید این وضعیتی هست که میتوانیم در آزادیخواهان مقدس ببینیم من به نظرم میآید که مقام معظم رهبری یک تعبیر خوبی داشتند به این قضیه میخورد ما میتوانیم بگوییم حکومت دینی دو شعبه دارد حکومت دینی مثلا مردم سالاری دینی و حکومت اسلامی بدون مردم سالاری که این جریان آزادیخواهان مقدس و جریان آخوند یکی از شعبههای حکومت مردمسالاری دینی است . به هر صورت این را بردند و در اقسام دموکراسیهای مشروطهای که ضد دین است گذاشتهاند. نکته مهمی که بین مشروطه و مشروعه پلی بزنیم که امروزه دیده میشود این بیداری اسلامی است. اگر از شما بپرسند نسبت بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی چیست؟ انقلاب اسلامی معلول بیداری است اجمالا و خودش علت بیداری است تفصیلا که یک ارتباطی است. از جهان تسنن بیداری اسلامی شروع شده است از مصر اما از یک مقطعی این بیداری اسلامی از خلافت تسنن به تشیع آمده است و شیعه کار را به دست گرفته و پرچمدار بیداری اسلامی شده است و مقطعی آن همین مشروطه است. یعنی بیداری اسلامی در جهان تسنن نظامی بود عمر مختار اما در ایران و عراق یک بعد بالاتر دارد و آن سیاسیبودن آن است که به جمهوری اسلامی ختم شده است. چرا بیداری اسلامی در جمهوری اسلامی از بیداری اسلامی در سایر کشورها بهتر است به خاطر دارابودن نظام اسلامی است بقیه کشورها در مرحله نهضت اسلامی هستند و نظام چون جنبهی اثباتی دارد از نهضت بالاتر است و حتی در مرحله سوم است تمدن؛ عقاید آخوند که در این روزنامهها میخوانیم هم نهضت است هم نظام است و هم تمدن حتی اجمالا که این نشان میدهد در مقطعی که بیداری اسلامی در جهان اسلام دست سنیها بوده است در همین مقطع بوسیله همین اشخاص مثل آخوند به شیعه آمده است و شیعه آن را پربار کرده است. جنبهی سلبی آن را به ایجابی تبدیل کرده است. مشروطه نجف یکی از بهترین مصادیق است و کاری که امام انجام داد همین کار است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.