آیه الله محمد جواد فاضل لنکرانی: مکتب اصولی شیخ اعظم انصاری

نکوداشت شیخ اعظم انصاری ۹۲-۹۱

برای دریافت صوت سخنرانی بر روی لینک زیر کلیک کنید.

حضرت استاد فاضل لنکرانی

اعظم انصاری شخصیتی که اگر اجتهاد او و کتب او در حوزه های علمیه مطرح نشده بود، یک توقف عجیبی در استنباط و اجتهاد رخ می‌داد و با ابتکارات شیخ و با حرکت اجتهادی شیخ با تلاش‌های بی‌وقفه اصولی و فقهی شیخ یک اجتهاد غنی و قوی برای ما باقی مانده است و برای آینده هم باقی است. ما زمانی را نمی‌توانیم تصور کنیم که آرای شیخ و روش اجتهادی او بخواهد منسی بشود یا مورد نیاز نباشد. در زمان خودمان فقیهی را نمی‌توانیم بگوئیم به فقاهت رسیده الا اینکه در دقایق ورموز آراء شیخ تلاش کرده باشد و ابتکارات و ابداعات شیخ را بدست آورده باشد. با همه شهرتی که از شیخ در حوزه‌های علمیه مطرح است بنظر هنوز آن کار اساسی راجع به بررسی روش اجتهادی شیخ صورت نگرفته است. در حدود بیست سال پیش بود که اولین همایشی که در حوزه علمیه قم برپا شد. کنگره شیخ بود. آنجا مقالات زیادی مطرح شد. ابداعات شیخ تا یک حدی بیان شد اما بیان ابداعات و نظریات گام اول در روش اجتهادی شیخ است. باید حوزه علمیه یک بررسی عالمانه و یک پژوهش بسیار جامعی را راجع به روش اجتهادی شیخ داشته باشند و اساسا اگر این کار انجام نشود، خسران بزرگی وجود دارد. ما برای اینکه بتوانیم مباحث جدیدی که امروزه در حوزه علمیه مطرح است در نظام جمهوری اسلامی مطرح است بنام بحث «فقه حکومتی» تا این پژوهش در روش شیخ و در منشای شیخ و در اجتهاد او صورت نگیرد، ما نمی‌توانیم یک فقه حکومتی روشنی را ارائه دهیم، اما می‌توانیم از مبانی شیخ و روش اجتهادی او این بحث را خلق کنیم و ابعاد آن را بررسی کنیم به شرط اینکه مبانی شیخ را کاملاً احاطه پیدا بکنیم. خوب، این یک مطلب کلی که واقعاً مراکز علمی و فقهی و مدارس اینچنینی واقعا باید اقدام کنند. اکتفا به متن مکاسب و کتب فقهی و اصولی شیخ یا پرداختن به حواشی و تحقیقاتی که حول آرای شیخ، شده کافی نیست. باید واقعاً مکتب اجتهادی شیخ را از این کتب استخراج کرد و آن‌وقت است که آثارش را خواهیم دید و امیدوارم این مراکز علمی و فقهی به چنین کار مهمی که یک خلأیی هست در حوزه علمیه اقدام کنند اما در این وقت کوتاه به همین بعد یک اشاره‌ای اجمالی می‌خواهم بکنم. یک بحث عمیقی در اصول و در فقه ما همیشه مطرح است و آن جایگاه عقل است، عقل در چه مباحثی حضور دارد؟ جایگاه عقل کجاست؟ امروزه این بحث بسیار مورد ضرورت است. اگر بیائیم واقعا بررسی کنیم که شیخ چه اهتمامی به عقل در استنباط داشته، افق اجتهادی و فکری ما عوض می‌شود. ما وقتی به کتب شیخ مراجعه می‌کنیم، مشحون از استدلالات عقلیه است. که اگر ما این استدلالات عقلی که مرحوم شیخ کرده یک‌جا بخواهیم در یک مجموعه‌ایی گردآوری کنیم، خودش یک کتاب جامعی می‌شود، خوب، من حالا به بعضی از نمونه‌ها اشاره‌ای می‌کنم ببینیم مرحوم شیخ تعابیری که دارد، چه تعابیری می‌باشد. در مباحث اجتهاد و تقلید در موارد متعددی به حکم عقل مستقل، مرحوم شیخ استدلال کرده است در احکام خلل در باب صلاه این تعبیر را دارند: «لأن الحکم العقل المستقل لایقبل التردد و الاهمال» حکم عقلی قابل تردید نیست؛ یعنی موضوع در احکام عقلیه همیشه مبین است. در رسائل فقهیه می‌گوید: «العقل حاکم بالتخییر فی الامتثال بین مصادیق المأمور به» مطلبی است که دیگران هم دارند که در امتثال مکلف، عقلا مخیر بین مصادیق مامور به می‌باشد. وقتی مولا می‌گوید صلاه و وقت را معین می‌کند و وقت هم موسع است، صدها مصداق می‌تواند برایش باشد. عقل این مکلف را مخیر می‌داند در اینکه کدام‌یک از این مصادیق را انجام بدهد. در باب حج در مورد اینکه آیا بدار و مبادرت برای مستطیع لازم است؟ از همین حکم عقل استفاده می‌کند. شیخ می‌فرماید: «یجب البدار بحکم العقل» یعنی کسی وقتی مستطیع شد، مبادرت برای او واجب است. در این بحث در کتاب طهارت در دوران امر بین موافقت قطعیه و موافقت احتمالیه عقل می‌گوید تا مادامی که موافقت قطعیه ممکن است، نباید سراغ موافقت احتمالیه رفت. عقل باید‌ موافقت قطعیه را اختیار بکند. باز در مکاسب در مورد اینکه دو تا عمل هست که یکی قبیح است دیگری اقبح، باز شیخ می‌گوید و چنانچه مکلّف چاره‌ای ندارد که یکی از این دو عمل را انجام بدهد، می‌فرماید: «والعقل مستقلٌّ یوجوب ارتکاب اقل القبیحین» عقل استقلال دارد که اقل قبیحین را مرتکب شود. باز در مکاسب تصریح دارد: «حکم العقل بوجوب التوصل الی دفع المنکر مهما امکن» در ضمن ادله نهی از منکر باز می‌فرماید ادلّه نهی از منکر ثلاثه یکی از ادله‌ای را که مطرح می‌کند، عقل است. اگر ببینید کتب مرحوم شیخ را، موارد زیادی، مسئله حکم العقل مطرح می‌شود. ما نیاییم ذهنمان را محدود کنیم که حکم عقل فقط در احکام واقعه در سلسله معلول است و در همین اندازه که عقل می‌گوید، باید امتثال بکنیم معصیت نباید بکنیم. اگر دائره عقل را یک فقیهی از همان اول بیاید محدود بکند و بگوید عقل فقط درباب اطاعت و معصیت حاکم است، این فرد عقل را از ارزش انداخته است. دیگر عقل نمی‌تواند به‌میدان اجتهاد بیاید. در حالیکه موارد زیادی است که ربطی به اطاعت و معصیت ندارد. در کتب متعدد و موارد زیادی شیخ، عقل را بمیدان آورده و حکم العقل را بعنوان یک دلیل قرار داده است. این یک نکته که شیخ نیامده فقط در اطاعت و معصیت مسئله را منحصر بکند. حال نکته دوم این است که ما وقتی در مباحث اصول ملاحظه می‌کنیم جاهای متعددی که بحث از عقل مطرح شده، اینها را بیاییم یک بررسی و یک مقارنه بکنیم‌. ببینید اول رسائل که شما فضلا ملاحظه فرمودید نزاع معروف بین اخباری‌ها و اصولی‌ها مطرح است. بیائید بررسی کنید که شیخ آنجا چگونه به‌میدان آمده است و بعد یک نزاع داریم، نزاع اخباری و اصولی که مورد نزاع این است که آیا قطع حاصل از مقدمات عقلیه، حجیت دارد یا نه؟ اصولیون بعد از اینکه می‌آیند و می‌گویند، حجیت قطع ذاتی است، می‌گویند فرقی نمی‌کند این قطع حاصل از مقدمات نقلی، یا مقدمات عقلی باشد اخباری‌ها می‌آیند و مخالفت می‌کنند. می‌گویند قطع حاصل از مقدمات عقلیه، حجیت اعتبار ندارد. خوب شیخ نزاع را خیلی محکم مطرح کرده و به عقیده او نزاع، نزاع کبروی می‌باشد. در کفایه مرحوم آخوند قائل است نزاع، نزاع صغروی است و حق با مرحوم شیخ است ولو مرحوم آخوند تلاش کرده، نزاع بین اخباری و اصولی را نزاع صغروی قرار بدهد. آخوند می‌فرماید که اخباری‌ها می‌گویند از مقدمات عقلیه، قطع حاصل نمی‌شود نه اینکه قطع حاصل بشود و حجیت نداشته باشد. اما عبارات اخباری‌ها در کتبشان و استدلالاتشان در این که نزاع دارند این‌ها مؤید این است که حق با مرحوم شیخ است که نزاع، نزاع کبروی است. اخباری‌ها تا این مرحله می‌آیند که عقل، ادراک دارد، از راه ادراک، قطع هم پیدا می‌کند، اما می‌گویند این قطعش، حجیت ندارد. نزاع در خود کبری می‌باشد. حالا برخی و می‌گویند که اخباری‌ها یک نظری، شبیه نظر اشاعره دارند که اصلا عقل، قدرت ادراک ندارد، نه این نیست؛ اصلا نزاع اخباری و اصولی یک نزاعی است، نزاع اشعری و معتزلی یک نزاع دیگر است. نزاع اخباری و اصولی در همین است که آیا قطع حاصل از مقدمات عقلیه، حجیت دارد یا نه؟ و نزاع اشعری و اصولی در این است که آیا عقل، قدرت ادراک حسن و قبح اشیاء را دارد یانه؟ البته برای نزاع اشعری و اصولی هم تفسیرهای و احتمال‌های مختلف وجود دارد که قاعدتاً ملاحظه فرمودید ولی این‌ها دوتا نزاع است. نباید این دو نزاع با هم خلط بشود و بنظر من در این نزاع دوم اشاعره بسیار ادله‌شان موهون است. وقتی کسی ابتدائاً ادله اشاعره را آنطور که در مواقف قاضی عضد ایجی آمده نگاه کند در آنجا یک ادله سست و بی‌بنیان می‌یابد اما در این نزاع اخباری و اصولی ادله‌ای که اخباری‌ها دارند، اینطور نیست که ادله سست و ادله‌ی ضعیف باشد؛ به نظر می‌رسد مرحوم شیخ، با آن‌همه قوت و توانمندی علمی که داشته، در نزاع اخباری و اصولی بالاخره نتوانسته اخباری‌ها را آنطور که باید و شاید سرجایشان بنشاند یعنی وقتی از آن بحث یک نفر بیرون می‌آید و خارج می‌شود هنوز ادله اخباری‌ها در گوشه ذهن او می‌باشد. ولو اینکه خود شیخ ادله را یاد اخباری‌ها داده است، خود شیخ به نفع اخباریها استدلال کرده است اما وقتی می‌خواهد جواب دهد مقداری آن دلیل‌ها از میدان خارج نمی‌شود. شیخ می‌فرماید شاید نظر اخباری‌ها در اینکه گفتند قطع حاصل از مقدمات عقلیه، حجت نیست مبتنی بر این روایات باشد، «حرام علیکم ان تقولوا بشیء ما لم تسمعوا منّا» اگر چیزی را گفتید و از غیر طریق ما اهل بیت باشد، حرام است. حالا، شیخ روایتی را نقل می‌کند: «لو ان صلی لیله و قام وصام نهاره و حج دهره و تصدق بجمیع ماله» اگر تمام عمرش نماز بخواند، روزه بگیرد و همه اموالش را صدقه دهد و هر سال حج انجام دهد اما «لم یعرف ولایت ولینا یا ولی الله، ماکان له علی ذلک ثواب»، ولایت اگر نداشته باشید، ثواب ندارد. ظاهراً این در کلمات اخباری‌ها نیست. استدلالی است که خود شیخ برای اخباری‌ها خلق کرده و این خودش یک هنر اجتهادی است در این میدانی که خود شیخ این طرف قضیه قرار دارد، می‌آید ادله‌ی آنطرف آن‌هایی را هم که در ذهنشان نیست، مطرح می‌کند و خود جواب می‌دهد. آخر الامر شیخ به اخباری‌ها می‌فرماید که اگر بپذیریم این روایات ظهور دارد در اینکه باید معصوم علیه السلام بعنوان وساطه الحجه مطرح باشد اگر چیزی غیر از طریق معصوم به ما رسیده، حجیت ندارد. در نتیجه اگر از طریق عقل، قطع پیدا کردیم، روایات می‌گوید حجیت ندارد. شیخ بعد از توجیه این روایات می‌گوید: اگر ظهورش را دراین بفهمیم، نهایتش این است که یک نقل ظنی با یک عقل قطعی تعارض پیدا می‌کند. عقل قطعی می‌گوید: این قطع، حجت است ولی نقل ظنی می‌گوید: حجت نیست و مساله را تمام می‌کند. همین جا می‌باشد که اشکال به مرحوم شیخ وارد است در اینکه عقل قطعی، حجت باشد و بتواند طرف تعارض قرار بگیرد، این اول دعوا می‌باشد. اخباری‌ها این را قبول ندارند. شما می‌خواهید این را طرف برای دعوی قرار دهید شیخ گاهی اوقات ناخواسته در بعضی فروض تسلیم اخباری‌ها می‌شود. بعد از شیخ اصولیونی که آمدند، گفته‌اند اگر اخباری‌ها مرادشان این باشد، ما هم قبول داریم. شیخ می‌فرماید: اگر اخباری‌ها مرادشان این باشد، که عقل احاطه به همه‌ی ملاکات ندارد ما می‌گوییم قطع حاصل از مقدمات عقلیه بدرد نمی‌خورد. شیخ می‌گوید: اگر واقعاً مراد اخباری‌ها این باشد، مانعی ندارد، حرف درستی است و ما هم قبول می‌کنیم. در یکجا می‌فرماید: «الانصاف ان الرکون الی العقل فیما یتعلق بادراک المناطات الاحکام لینتقل منها الی ادراک نفس الاحکام موجب للوقع فی الخطا کثیرا فی نفس الامر» این فی نفس الامر یعنی با قطع نظر از این مدرک، فی نفس الامر اگر بخواهیم اعتمادی بر آن ملاکاتی کنیم که عقل آمده بیان کرده، این درست نیست، در این بحث، شیخ این تسلیم را دارد و می‌فرماید عقل احاطه به ملاکات ندارد و لذا اگر اخباری‌ها مرادشان این باشد مورد، قبول ماست، مجموعا شیخ اگر درباره عقل یکجا یک حرفی زده پس در همه جا سرحرف خودش باقی بماند یا لااقل این حرف‌ها را کنار هم قرار دهیم یک چیز دقیق‌تری را پیدا بکنیم.

نکوداشت شیخ اعظم انصاری ۹۲-۹۱

از مثل شیخ نباید فتوا بخواهیم. حتی نباید خودمان را قانع کنیم که نظریه‌ای را برای ما بیان کند. اگر یک کسی روش اجتهادی شیخ را کار کند، راه نظریه‌پردازی را پیدا می‌کند. راه ماهی‌گیری را پیدا می‌کند. اگر ما روش اجتهادی شیخ را بررسی کنیم آن وقت بر نظریه پردازی قدرت پیدا کنیم، بفهمیم چطور شد این نظریه را پیدا کرده است. شیخ دائماً روی مسائل کار می‌کرده است من همین جا عرض کنم اگر کسی بخواهد نظریه‌‎پرداز شود راهش این نیست برود سه تا کتاب یا نه دلیل را ببیند و بگوید یک احتمالی دادم. این نیست؛ نظریه پرداز مثل کسی است که دائما در آزمایشگاه شبانه روز کار می‌کند در این مسیر، موارد نو و جدیدی آرام آرام پیدا می‌کند. شیخ دائما در مسائل فقهی و اصولی تلاش می‌کرده است. همین جاست که مرحوم آخوند به میدان شیخ آمد، نکته‌ای که مرحوم آخوند فرموده این است: شما که ملازمه بین احکام عقلیه و شرعیه را قبول دارید، ملازمه فقط در مقام اثبات است نه درمقام ثبوت. شیخ در بحث نزاع اخباری و اصولی تسلیم شده که عقل احاطه به مناطات و ملاکات ندارد. مطلقاً هم می‌گوید و می‌گوید اگر اخباری‌ها مرادشان این باشد، ما قبول داریم. لازمه این حرف این است که قطع حاصل از مقدمات عقلیه هیچ‌وقت حجت نباشد. چون اگر کسی بگوید عقل احاطه به ملاکات ندارد، اینچنین می‌شود. اما وقتی به بحث استصحاب می‌رسد تا یک حدی حضور عقل و کفایت عقل در ملاکات را قبول می‌کند. می‌گوید در آن دایره‌ای که عقل حکم کرد، شرع هم مستنداً به او حکم می‌کند، عقل حکم می‌کند به قبح ضرب یتیم، قبح تصرف در مال غیر و بغیر اذنه، شرع هم همین حکم را دارد، مستنداً الی العقل، ما در همین حکم شرعی هم نمی‌توانیم استصحاب بکنیم؛ بعبارت دیگر قاعده ملازمه که «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع». مرحوم شیخ در بحث استصحاب هم در مقام اثبات می‌پذیرد و هم در مقام ثبوت. آخوند می‌گوید فقط در مقام اثبات. آن وقت اگر یک اصولی پذیرفت قاعده ملازمه، هم درملازمه مقام اثبات و هم در ملازمه مقام ثبوت چاره‌ای ندارد که بپذیرد. عقل احاطه بملاکات ندارد. خود مرحوم آخوند هم در چند جا تصریح می‌کند اگر ما گفتیم عقل احاطه به ملاکات ندارد، باید عقل را بطور کامل از میدان اجتهاد خارج کنیم و فقط در محدوده اطاعت، امتثال و معصیت بیاوریم که دیگر ربطی به استکشاف احکام ندارد و در سلسله معلول واقع می‌شود. این ارزشی ندارد. عقلی که فقط بخواهد در سلسله معلول بیاید، این عقل را آن فرد عامی هم دارد. این عقل نیاز مجتهد نیست به یک عامی هم که خدا می‌فرماید: «اقیموا الصلوه» عقل او، او را تحریک می‌کند بر اینکه اطاعت کند و معصیت نکند. این دیگر بعنوان یک عنصر مهم در باب اجتهاد قلمداد نمی‌شود و آیا شیخ که این‌همه آمده به عقل استدلال کرده، آیا فقط تمام اینها در دائره امتثال و معصیت است؟ خوب عرض کردم در بحث استصحاب که یکی از بحث‌های قوی شیخ می‌باشد وقتی شیخ می‌گوید استصحاب در احکام شرعیه مستند به عقل جریان ندارد، این معنایش این است در مواردی که عقل، ملاک را پذیرفت شرع هم مستند به اوست مسئله تمام می‌شود این خیلی فرق دارد با آنچه در بحث از اخباری‌ها دارد. در بحث از اخباری‌ها آنجا شیخ می‌فرماید: اگر نظر اخباری‌ها این باشد که عقل، ملاکات را نمی‌فهمد حق با اخباری‌ها است. اگر این‌را فرمودید پس آن‌چیزی که در استصحاب فرمودید، چه می‌باشد؟ می‌گوئیم آن هم سر جای خودش، آن تطور اجتهادی شیخ است. او رشد فکری شیخ است. او یک نظر دیگری است که باید به آن توجه شود و یا آن نتیجه‌ای که در بحث از اخباری‌ها می‌گیرند (والذی یقتضی … و فاقا لاکثر اهل النظر لانه … فی دلیل عقلی …) اگر قطع از راه دلیل عقلی حاصل شد، دلیل نقلی نمی‌تواند با آن معارضه کند و در تعارض بین نقل و عقل، نقل محکوم است. لکن از عبارات بعد شیخ استفاده می‌شود که در تعارض نقلی قطعی و عقلی قطعی، نقل را مقدم می‌کند. کاری که بعضی از اخباری‌ها مثل صاحب حدائق و سید نعمت الله جزائری انجام دادند. ما باشیم می‌گوییم: جناب شیخ چرا در آنجا  بین نقلی قطعی و عقلی قطعی؟شما تسلیم شدید؟

نکوداشت شیخ اعظم انصاری ۹۲-۹۱

در بحث نزاع اخباری و اصولی شیخ مثل اخباری و اصولی آنطور که باید و شاید به میدان اخباری‌ها نیامده و تا یک حدی تسلیم شده اما در استصحاب مبانی محکم‌تری را در مورد ایشان دارد. لذا باید یک مقایسه دقیق انجام دهیم ببینیم چه از اینها می‌توانیم بدست آوریم این جا چند تا سوال مطرح است اول مگر اخباری‌ها با این روایت برخورد نداشتند؟ «ان لله علی الناس حجتین حجه ظاهره و حجه باطنه» چگونه با این روایت برخورد کردند. این هنوز در این بحث هم هنوز منقّح نشده و چه‌بسا در مقابل آن روایاتی که شیخ به نفع اخباری‌ها مطرح کرده است که «حرامٌ علیکم ان تقولوا بشیءٍ ما لم تسمعوا منّا» آن‌موقع آنها را کنار هم می‌گذارند،  اگر یک فقیهی بخواهد حجیت عقل را قبول کند، تعارض و تساقط می‌کند؟ قضیه چه می‌باشد؟ آیا همان حرف مرحوم نائینی بگوئیم که خود ائمهفرموده‌اند عقل هم حجت باطنی است و آن‌هم حجت است. اگر آمدیم به‌ عقل هم عمل کردیم این هم از خود ائمه علیهم السلام گرفتیم آیا حجیت عقل را حجیت نصّی قرار دهیم؟ اساساً آیا درست است؟ که (روی این نکته توجه کنید) اصولی بیاید مسئله حجیت عقل با این‌همه میدان وسیعی که دارد مستند به این روایت بکند، بنظر من کار بسیار خطایی می‌باشد. ما روایت بر ایمان محترم است. اما نباید بحث را بر یک روایت مبتنی کنیم علی ای حال بحث عقل دامنه‌ی فراوانی در اجتهاد دارد و یکی از پایه‌های اجتهادی شیخ می‌باشد که روی این زمینه کار نشده است. باید مقایسه بشود ۱٫ در نزاع اخباری و اصولی ۲٫ نزاع حسن و قبح عقلی؛ ۳٫نزاع ملازمه. چون حسن و قبح عقلی و بحث ملازمه دوتا نزاع می‌باشد حسن و قبح عقلی مقدمه برای نزاع در ملازمه می‌باشد. ملازمه که مطرح شد، ملازمه فی مقام الاثبات و فی المقام الثبوت خودش یک بحث بسیار قوی می‌باشد. من امیدوارم که انشاء الله مراکز فقهی و علمی این گونه مدارس مبارک در حوزه‌های علمیه ما که واقعاً باید خدا را شاکر باشیم در اینکه در دو دهه اخیر در حوزه علمیه مراکزی افتتاح شده توسط مراجع بزرگ و افراد فکور و عالم و این مراکز دنبال این هستند که اجتهاد را تعمیق کنند همین اجتهادی که سرمایه اصلی ماست و تعمیق آن به این است که بزرگان و اینکه چگونه شیخ نظریات جدیدی را در فقه پیدا کرده اینها را واقعا خدا را شاکر هستیم و من به سهم خودم از این مدرسه مبارکه عالی خاتم الاوصیاء عجل اللع تعالی فرجه الشریف و بالخصوص از استاد محترم و بزرگوار حوزه علمیه حضرت آقای علیدوست که واقعا باید عرض کنیم که ایشان از افتخارات ما هستند و از افتخارات حوزه ما هستند و باید از وجود شریف ایشان استفاده شود و همچنین از مسئولین محترم این مجموعه مخصوصاً حضرت آقای عصاری و فضلا و مدرسین این مدرسه تشکر می‌کنم و ان شاء الله همه ما در این عید غدیر مورد عنایت امیر المومنین علیه السلام قرار بگیریم .