پسینه بوستان کتاب از کتاب بر کدامین مصیبت باید گریست استاد محمد تقی قادری- ۱۳۹۲/۱۰/۲۴

برای مشاهده متن و شنیدن و دریافت صوت جلسه به ادامه بروید…

بسم الله الرحمن الرحیم

چون از نگاه اهل سنت ایام ایام خجسته رسول گرامی اسلام است خدمت شما برادران و عزیزان تبریک عرض می کنم امیدوارم خداوند متعال به برکت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و وجود مقدس امام صادق علیه السلام همه ما را  عاقبت به خیر کند (انشاء الله ) اجازه بدهید از شما یک سؤال کنم اگر دانشجویی با شما مواجه شود و این سؤال را از شما بکند و بگوید عبید الله بن حر جعفی چقد ر می توانست تأثیر گذار باشد یا چه خصوصیتی در او بود که حضرت سید الشهد ا وقتی می خواهد زهیر را جذب کند خودش به سراغش نمی رود کسی را می فرستد تا پیام امام را به زهیر برساند زهیر هم تحت تأثیر قرار می گیرد و به امام ملحق می شود و آن شخص هم د رنهایت شهید می شود ولی عبید الله بن حر جعفی امام شخصا به ملاقات او می آید و امام شخصا پیشنها د می کند و عبید الله بن حر جعفی هم پیشنها د امام را رسما رد می کند و می گوید من مایل نیستم همراه با شما قرار بگیرم نهایتا ایشان پیشنها دی می کند که امام این پیشنها د را نمی پذیرد می گوید من شمشیر برنده ای دارم شتر تیز رویی دارم می توانم د راختیار شما قرار دهم ولی همراه شما نخواهم آمد اگر دانشجویی از شما سؤال کند که امام برای چه این همه اصرار دارد ؟ و چرا امام این همه مایل است تا ایشان را جذب کند؟ ولی در هر صورت امام موفق نمی شود د ر پاسخ باید گفت شخص او در واقع برای امام مهم نیست امام به این نتیجه رسیده بو د که اگر او را جذب کند روح بزرگی را جذب کرده است و می تواند معادلات نظامی را به هم بریزد سؤال این است که چرا ایشان تأثیر گذار است؟ وقتی این مطلب گفته می شود بر منابر بیشتر ظمت امام معلو م می شود اما م چقد ر دارد با در ایت کار می کند علتش این است که بعد از واقعه عاشورا مختار به کمک چه کسی پیروز می شود ؟ پیروزی مختار بوسیله همین عبیدالله بن حر جعفی است ببینید ایشان چقدر تأثیر گذار است مجددا چه کسی مقابل حر قرار گرفت و او را شکست داد ؟ مصعب بن زبیر مصعب مجددا مختار را شکست داد او بوسیله چه کسی شکست خورد ؟ باز بوسیله عبیدالله حر جعفی ببینید مصعب بن زبیر عبید الله بن حر جعفی را از پا در آورد زمانی که متوجه شد اگر عبید الله بن حر جعفی را حذف نکند او قدرت دارد حتی مصعب بن زبیر را حذف کند من و شما موظفیم نگاهمان را نسبت به واقعه عاشورا عوض کنیم یکی از دلائلی که امام سراغ این شخص می رود صرفا به خاطر این که این شخص تأثیر گذار است من یک علت دیگررا در آن جا ذکر کرده ام علت دیگر این است که اگر امام سراغ ایشان نمی رفت و لو امام با علم غیب می دانست ایشان نمی پذیرد زیرا امام می بیند او از شخصیت هایی است که بعدا می توانست احتجاج کند برای دیگران که اگر امام از من کمک می خواست قطعا امام را کمک می کردم ولی امام از او مطالبه کرد و ایشان نپذیرفت بعد از واقعه عاشورا بلندترین شعر را در رابطه با خاندان بنی امیه همین آقا دارد و کسی که خودش را محکوم می کند باز همین آقاست محکومیت ایشان از زبان خودش در واقع پشتوانه ای می شود برای عظمت کربلا فرق می کند چه کسی آن واقعه را محکوم کند یک شخصیت تأثیر گذار است می گوید ای کاش من در کربلا بودم و کاش من بهشت می خریدم او چون این اشعار را می گوید افراد تحت تأثیر قرا ر می گیرند و می آیند از مختار حمایت می کنند من یک علت سومی را ذکر کردم علت اول این است که امام وظیفه اش هدایت گری است و اصلا این واقعه عاشورا برای این اتفاق افتاد که امام می خواهد هدایت کند چه کسی نقدتر از این آقا ؟!به خاطر این که این آقا از اصحاب خاص امیر المومنین بوده و بعدا جذب معاویه شد و امام در مرحله اول باید همین طیفهایی که جذب جناح مخالف میشوند یعنی خودی میشود ناخودی امام اول باید اینها را جذب کند سوال اینست که آیا آمدن امام به خاطردعوت مردم کوفه است  اولین دلیلش اینست که امام قیامشان را اغاز میکند و درمکه مستقر میشوند بعداز استقرار در مکه تازه دعوت مردم کوفه آغاز میشود دوم این که اگر دعوت مردم کوفه بود ام به محض این که پشت دروازه کوفه متوجه شد مردم عقب نشینی کردند دیگر تکلیفی به عهده ایشان نیست در این امام باید برگردد نه از قیام نه از نهضت امام می گوید اجازه بدهید برگردم این برگشتن امام به این معنا نیست که امام می خواهد برگردد و صلح کند و شهید شود چون صلح امکان پذیر نیست البته از طرف مقابل هم امکان پذیر نیست یعنی یزید هم تحت هیچ عنوانی دست از سر امام بر نمیدارد امام می خواهد بگوید که بعدها نیایند بگویند امام اصرار داشت وارد کوفه شود و آنها هم نمی پذیرفتند لذا امام شهید شد نه امام گفت بر می گردم و لو این که می دانست برگشتنی هم در کار نیست طرف مقابل مصر است که امام را بازداشت کند آنها که آمدند کربلا دنبال کشته امام نبودند بیشتر دنبال این بودند که امام را تسلیم کنند یعنی بیعت بگیرند ولی امام این فضا را از دست شان گرفته است د رهر صورت این که امام فرموده است برگردم یعنی برگردم از مسیری که شما می خواهید پیش روی من قرار دهید ولی نه این که برگردم از اهدافی که دارم نه آن اهداف دیگر قابل برگشت نیست منتهی دیگر در آنجا اجازه برگشتی که مد نظر امام است نمیدهد دیدم متنی رهبری معظم دارد ایشان می گوید : امام خودش را آماده کرده بود برای هر سه چیز اگر شرایط فراهم شود برای حکومت اگر هم حکومت فراهم نشد کافی است همین مقدار که امر به معروف و  نهی از منکر کند اگر نه هیچ کدام از این دو فراهم نشد آخرش شهادت به تعبیر آقا بستر فراهم شده بود این قیام را انجام دهد

سؤال : برخی موضع گیری های امام مثلا  جایی که امام اسب خود را به صورت متوالی عوض می کند چیست؟ من به این جواب می دهم البته بنده گفته ام فقط در یکی از مقاتل آمده که اسب مکررا عوض می شود در نهایت اسب متوقف می شود و امام ا ز توقف اسب می فهمد این همان محل شهادتش است من گفته ام این موضوع فقط در یکی از مقاتل آمده است چون خواننده ما تماما  تحصیل کرده است و لی احتمال دوم را آورده ام و خودم هم به همین متمایلم که در این مسائل قرار نگیرد و آن این که جناب حر وقتی خدمت امام رسید نامه مکتوب عبیدالله را به او نشان داد و گفت عبیدالله به من گفته شما را  هر جا یافتم شما در آن جا توقف کنید امام د راین هنگام یک پیشنهادی کرد گفت اجازه بده ما در دامنه کوه قرا ربگیریم یا در نزدیکی آب قرار بگیریم گفت تحت هیچ عنوانی امکان ندارد این چیزی است که همه مقاتل دارند حر به امام گفت هر جاشما می گویید اما نامه رسان مأمور اطلاعاتی است این همراه این نامه آمده است و گفت ذیل این نامه آمده است که این شخص را فرستادیم تا ببینیم آیا مواردی را که گفته ایم همه را اعمال کرده اید یا نه نکته جالب تربیتی در رفتار امام نسبت به حر این است که وقتی امام دید جان حر در خطر است گفت همین جا توقف می کنیم لذا این سوال که می فرمایید امام به خاطر توقف اسب توقف کرد درست نیست و اینها ذهنیات است و گزارشی که  صحیح است  از قرن اول تا هشتم مکررا آمده است و همه هم آن را نقل کرده اند این گزارش دوم است و آن این که امام و حر حرکت می کنند و امام در جایی که احساس می کنند  حر از این نقطه به بعد در معرض خطر قرار می گیرد امام می پذیرند و همان جاتوقف می کنند اما اگر بخواهیم بر اساس گزارش اول بحث کنیم باید برویم سراغ علم امام یعنی برویم سراغ بحث های کلامی که امام که علم غیب دارد و همه چیز برایش روشن است چرا این جوری برخورد می کند ؟ بعدمثلا برای امامی که صاحب علم غیب است توضیح دهند که این جا کجاست شکی نیست که این مطالب نمیتواند صحیح و مورد قبول عقل باشد یکی می گوید این جا غاضریه است نینواست یا دیگری می گوید کربلاست و در این حال تازه امام می فهمد این جا کربلاست خب اگر کسی از من و شما سؤال کند ما باید جواب دهیم علم غیب داشتن غیر از این است که در همه جا باید از علم غیب استفاده شود ؟ اگر کسی از شما در این باره یعنی علم غیب امام سؤال کند شما باید از لحاظ علم کلامی جواب دهید و بگویید بله امام علم غیب دارد اما نه این که امام در همه جا از علم غیب استفاده می کند اگر جایی علم غیب باشد امام استفاده می کند و اگر هم نباشد به صورت طبیعی برخورد می کند

سؤال :منظور ا ز جانی بالفطره چیست ؟ منظور این است که گاهی او قات حالت ثانویه شخص تبدیل  می شود به حالت اولیه لذا ما تعبیر میکنیم به جانی بالفطره مثالی می زنم انسانها آیا ذاتا پاک آفرید ه شده اند یا نه؟اما گاهی اوقات طرف به هر دلیلی مثلا عوامل بیرونی چنان عوض می شود که شخصیت ثانویه او می شود همان شخصیت اولیه او طوری می شود که آدم فکر می کند طرف بالقوه جانی است لذا این عبارتی که آورده می شود انسان فکر می کند طرف بالقوه جانی است لذا این عبارتی که آورده می شود به این معنا نیست که  خدای متعال این  طرف را خلق کرده برای جنایت دلیلش این است که اگر ذاتی باشد نباید شخص بعدا تغییر پیدا کند ولی ما می بینیم بسیاری از این افراد بعد ا متحول شدند برگشتند به فطرت اصلی اشان و احساس می کنند نباید این اتفاق می افتاد به عنوان مثال مگر در این قضیه شمر نیست ؟ شمر را کسی دید در کنا رحجر الاسود پرده خانه خدا را گرفته گریه می کند و از خدا می خواهد او را ببخشد کسی به او رسید گفت : مگر می شود دعای تو مستجاب شود ؟ بعد همان جا به او می گوید اگر شما در شرایط من قرار می گرفتی این حرف را نمی زدی به خاطر این که ما مأمور بودیم و هیچ راهی غیر این نداشتیم این معلوم میشود فطرت نا پیدا و پنهان این او را تحت فشار قرا رداده است این برگشت به حالت اولیه خودش ولی کار از کار گذشته بود همین جا این نکته را بالای منبر به مردم بگویید برخی از گناهان جزء شخصیت وجودی ما شده است و در این حالت ممکن نیست توبه اتفاق بیفتد باید سعی کنیم این گناهان جزء شخصیت ما نشود .

سؤال : آیا خروج امام شورش محسوب می شود ؟چون شما در جاهای مختلف فرموده بودید امام نمی خواستند شورش از طرف ایشان شروع شود که به این ها بگویند اینها شورشی بو دند که ما آنها را سرکوبشان کردیم خب آیا مصادره آن کاروانی که به سمت شام در حرکت بود از سوی امام آیا این کار شورش محسوب نمیشود ؟ جواب: می دانید این مقدار از مصادره اموال عکس العمل دشمن را در حدی که احساس کند در مقابل هم قرار گرفتند ایجاد نمی کند ولی این پیام را به آنها می رساند که امام آنها را به رسمیت نمی شناسد چون این کاروان د ر حال حرکت به شام بود امام می خواست به آنها این پیام را بدهد که همان کار ی را می کنم که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم کرد شورش در آن زمان به این شکل بود که شما مثلا گروه بزرگی را تشکیل بدهید به صورت مسلحانه شروع کنید به جنگیدن در این حد در طول تاریخ بود ولی معترض بودن غیر از شورشی بودن است اینجا این مسئله ممکن است مطرح شود که با این شورش مسلم است که حرف و عمل امام دو تاست جواب من این است که نه طرز تلقی دشمن در حد اعتراض نشان می دهد نه به عنوان معترضی که می خواهد قیام کند علاوه  بر این که نحوه چینش کاروان که زن و بچه با اوست کودک و بیمار است معلوم است که کاروان شورشی نیست و فقط هدفش این است که اعتراض کند و تسلیم نشود چون می خواهند از آنها بیعت بگیرند و ایشان می گوید بیعت نمی کنم .

س: شما از منابعی مثل انساب الاشراف یا اخبار الطوال استفاده کردید این موضوع چه دلیل داشت زیرا نزدیک ترین مقتل به حادثه مقتل ابی مخنف است و یا تاریخ یعقوبی من یک سؤالی از شما بکنم تاریخ یعقوبی متعلق به چه قرنی است ؟ تا ریخ یعقوبی متعلق به قرن ششم است سؤال یعقوبی از کجا نقل می کند ؟ دوم فرض کنید من از کتاب یعقوبی می خواهم واقعه کربلار ا توضیح دهم به نظر شما کل تاریخ یعقوبی با این که شیعه است چند صفحه است ؟ کلا ده صفحه و یک سؤال جدی وجود دارد و آن این است که یعقوبی با این که شیعه است چرا د رنقل واقعه کربلا این قدر کوتاهی کرده است ؟ در حالی که ما می بینیم طبری در این باره سنگ تمام می گذارد و واقعه کربلا را بیش از حد نقل می کند باز یک مثال دیگری می زنم شما وقتی می خواهید از کتاب ابی مخنف نقل کنید  اولا که کتا ب ابی مخنف از بین رفت طبری با این که سنی مذهب است دو خدمت برای واقعه کربلا انجام د اد یکی این که یکی از آثار کهن ما را حفظ کرد (اثر ابی مخنف ) و دوم این که واقعه کربلا را بیشتر از دیگر وقایع ذکر کرد آقای غروی از جامعه مدر سین که کتاب او را چاپ کرده است در واقع از همین تاریخ طبری گرفته است ایشان چرا آمده واین کار را کرده است ؟ برای این که یکی ابی مخنف دیگری هم هست که د ربحار الانوار است که همه قبول دارند این ابی مخنف اصلی نیست چون پر از تناقضات است پس به این دلیل از این کتاب ها استفاده می شود برای این که آن منا بع نزدیک به واقعه هستند به عنوان مثال شما الآن بخواهید تاریخ کربلا را نقل کنید از لهوف خوب ایشان مورخ شیعه است لهوف از کجا نقل می کند ؟ از منتهی الآمال منتهی الآمال منابعش کجاست؟ شما باید برگردید هر کتابی که نزدیک به واقعه است منتهی یک سؤال د ر ذهن جنابعالی باقی بماند و آن این که هیچکدام از این ها انگیزه اشان نوشتن واقعه کربلا نبود آنها می خواستند تاریخ نگاری کنند و چون می خواستند تاریخ بی غرض بنویسند و بعدا مورد سؤال قرار نگیرند مجبور بودند همانطور که می آیند مقتل عمر را می نویسند مقتل عثمان را می نویسند مقتل می نویسند تا بتواند مورد استناد قرا ر بگیرد

سؤال آیا طبری در تاریخ دست برده است ؟ الآن سنی ها کار خطرناکی می کنند سنی ها مقاتل خودشان را زیر سؤال می برند که کریلا را زیر سؤال ببرند د رحالی که نمی دانند اگر این کار را بکنند آنها ضرر می بینند ما یک شاخص هایی داریم با آن شاخص ها این مقاتل را می نویسیم نه شاخص هایی که مد نظر آنان است مثلا در یکی از این تاریخ ها آمده که امام حسین وقتی با حر ملاقات کرد پیشنهاد کرد یا اجازه بده ایشان به مد ینه برگردد  یا اجازه بده به مرغزار برگردد یا برود شام و با یزید ملاقات کند این د ر مقتل خوارزمی است ما این جامعیاری داریم که نشان می دهد چنین چیزی امکان ندارد معیار کدام است؟ یکی کلماتی که از امام است دومی مقاتلی که قبل و بعد از ایشان نوشتند با این که خود آنها سنی مذهبند هیچ کدام اینها ننوشتند این نشان می دهد که ایشان این تکه را آورد برای این که به نوعی واقعه کربلا را توجیه کند و بگوید یزید تأثیر نداشت عبیدالله بوده که آمده فضا را تغییر داده چگونه امکان دارد شخصی در سن ۲۸ سالگی (عبید الله ) چنین کارها را کرده باشد ؟

آنکه مسلم تاریخ است۲۸ ساله بودن عبید الله است و در این که بسیار بااستعداد بوده است هیچ جای تردیدی نیست بسیار باهوش است تمام فرماندهان ارشد سپاه ما که جنگ را اداره کردند سنشان بین ۲۲تا۲۵ سال بود تمام استانداران   و فرماندهان دورا ن جنگ همه آنها جوان کم سن و سال بودند شما مدینه را در زمان پیغمبر ببینید که چگونه آماده پذیرایی از پیغمبر خدا می شود جوانی به نام مصعب بن عمیر که ۱۸ ساله است او را پیامبر به عنوان سفیر می فرستد و او مدینه با آن عظمت ر ا آماده می کند برای ورود پیامبر خدا

اصولا سوال این است که عبید الله چه می شود که موفق می شود ؟

دلیل این است که غفلتی از خواص کوفه انجام شد آن غفلت چیست ؟ غفلت این است با ورود مسلم بن عقیل خواص شهر را آماده کرد ند برای سقوط اما فکر نمی کردند یزید این ها را دور بزند این ها فکر می کرد ند یزید از کجا لشکر آماده می کند؟ از شام محاسبات این بود تا لشکر بخواهد از شام برسد امام حسین زودتر می رسد با خیال جمع و راحت فکر می کردند مختار رفته بود مزرعه خودش را آبیاری دهد و به راحتی عبیدالله او را با زداشت می کند اینها نیامدند ورودی شهر را کنترل کنند د ر حالی که عبیدالله آمد چه کار کرد ؟ اولین کاری که کرد آمد ورودی شهر را کنترل کرد تمام کسانی که تأثیر گذار بودند یکی یکی بازداشت کرد و به زندان افکند پس یک بخش از موفقیت عبیدالله زرنگی او نیست د ر حقیقت غفلت مردم است و با ز سؤال این است که مسلم چرا موفق نیست ؟ تفاوت کار د ر این است که عبید الله در چیزی که د ر اختیار داشت موفق بود عبیدالله وقتی که وارد شد مگر سیستم اطلاعاتی امنیتی تغییر پیدا کرده بود ؟ نظام امنیتی و اطلاعاتی به طور کامل در اختیار خاندان بنی امیه بود وقتی عبید الله وارد شد موفقیت او در این است که همه چیز در اختیار اوست و او موفق می شود اما وقتی مسلم وارد شد هیچ چیز د ر اختیار ش نیست جز مذاکراتی که با خواص انجام می دهد پیغمبر می خواهد از دنیا برود و بزرگ ترین جنگ را با امپراتور شام داشته باشد پیغمبر اسامه را که ۱۸ سال داشت قرار می دهد و علت این که عمر  و ابوبکر نمی پذیرند از لحاظ سنی است خوب طلقا چند نفر بودند ؟ ابوسفیان و معاویه این ها کادر اصلی بودند اینها آرام آرام بعد از پیغمبر تبدیل به یک جریان بزرگ شدند مثلا ابوعبیده جراح د رمجموعه طلقا قرار گرفتند ابو بکر و عمر نمی خواستند بگویند ما از طلقا هستیم

و لی عملا با اینها همسویی داشتند ولی رهبر اصلی همان ابوسفیان و معاویه است در رابطه با خاندان اهل بیت آیامنظور خروج آنها از اسلام یا خروج آنها برای شورش است منظور کدام است ؟ و آیا اینها کشف حجاب کردند ؟ د رهیچ جای تاریخ نوشته نشده که آنها حجاب را از اهل بیت برداشتند ثانیا جایگاه آنها هم به شکلی بود که وقتی اینها به سراغ خاندان می روند همان جا اختلافات بین آنها بوجود  می آید که نباید بیش از این هتک حرمت شود ولی متاسفانه برخی از خطبا گفته اند که مثلا حضرت زینب موی خود را پریشان کرده است وقتی واقعه ای از ریشه دروغ است ما نباید برویم و درباره آن بحث کنیم اما متقابلا یک موقعی د رتاریخ نوشته شده است و  باید برویم و دربا ره آن توجیه کنیم مثلا آمده که حضرت سید الشهدا و یارانشان د رشب عاشورا غسل می کردند این چون در تاریخ آمده من و شما مسلما باید برویم و تحقیق کنیم زیرا اگر توجیه نکنیم خود ما مشکل پیدا می کنیم که چطور می شود وقتی فردا صبح همه می خواهند از تشنگی از پا در بیایند حالا امام در آن شرایط می خواهند غسل کنند به هر حال گاهی د ر تاریخ نوشته شده است من یک جمع بند ی بکنم شما یک با ر کتاب را مطالعه کردید که آشنا بشوید یکبا ر دیگر کتاب را مطالعه کنید به شکل مقایسه ای یا کتابی هم عرض این کتا ب و این کار با عث می شود شما بر زوایای کار مسلط شوید الآن که با یک با ر خواندن با زوایای کار آشنا شدید چند تا از کتاب ها یی که د رباره واقعه عاشورا نوشته شده است را مطالعه کنید شما این کتاب ها را با آن کتاب های هم عر ض مطالعه کنید تا بشوید یک کار شناس این موضوع خیلی برای شما باارزش است این یک نکته من یک پیشنها دی دارم من پنج سخنرانی دارم در بیت آیت الله فاضل لنکرانی روزهای جمعه انجام دادم در تکمیل این کتاب در رابطه با امام سجاد علیه السلا م اولین شنونده این سخنرانی خود جناب آقای نظری منفرد بوده است بنده در آن جا گفته ام واقعه عاشورا سه ضلع دارد حضرت سید الشهدا حضرت زینب و حضرت سجاد علیهم السلا م در آن جا اصرا ر کرد م بر این مطلب که فقط امام سجاد بود که عاشورا را زنده کرد و گفتم حوزه بو سیله امام باقر تاسیس نشد این امام سجاد بود که یک مدرسه بدون تابلو زد چون اگر می فهمیدند امام سجاد چه کا ردارد می کند سر سوزنی اجازه نمی دادند و آن مدرسه بدون تابلو بعد شد مدرسه امام باقر بعد شد مدرسه امام صادق بعد شد مدرسه بغداد و سامرا و نجف و اصفهان و قم و کربلا پیشنهاد دومی هم دارم و آن این که این کتاب من فاطمه هستم عید امسال چاپ شده الآن چاپ چهارم است سبک آن همین سبک است تحلیلی است و آن همان کتابی است که برادر بزرگوارمان جناب آقای علیدوست مطالعه کردند یعنی من در چاپ چهارم پیشنهاد ات ایشان را اعمال کردم که در مقدمه کتاب آوردم شما دوستان چون ایام فاطمیه نزدیک است آن را مطالعه کنید خدا شاهد است دنبال تبلیغ این کتاب نیستم اینها را برای خودم خلاف اخلاف می دانم من عقیده دارم و آن این است که ما باید هزینه اهلبیت شویم نه این که اهل بیت هزینه ما شوند ما زندگیمان از آن هاست بنا نیست ما آن ها را خرج خودمان کنیم و در پایان یک تجربه شخصی خودم را بگویم :

هر کس خودش را از این مدل وقف اهلبیت علیهم آلاف التحیه  و الثنا کند یقین بداند اهل بیت خود جبران می کنند آن هم چه جبران کردنی البته به شرطی که او انگیزه این را هم نداشته باشد .

والحمدلله