نظر آیهالله جوادی درباره آیه “مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ “(استاد رضایی)
یک بیان لطیفی سیدنا الاستاد دارد میفرماید: آن برائت عقلی سرِ جایش محفوظ، آن بحثهای اصولی سرِ جایش محفوظ این آیه مبارکه این جمله یک پیام خاصّی دارد یک وقت است میگوییم ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ این لسان، لسان همان قبح عقاب بلابیان است اما به صورت فعل مضارع نفرمود، به صورت فعل ماضی فرمود یک، با «کان» منفی دو، ﴿مَا کُنَّا﴾ ﴿مَا کُنَّا﴾ یعنی ما این طور نبودیم تا حال این سنّت ماست. پس معلوم میشود از گذشته خبر میدهد مربوط به قیامت نیست
باسمه تعالی
نظر حضرت آیهالله جوادیزیدعزهدرباره آیه وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً
یک بیان لطیفی سیدنا الاستاد دارد میفرماید: آن برائت عقلی سرِ جایش محفوظ، آن بحثهای اصولی سرِ جایش محفوظ این آیه مبارکه این جمله یک پیام خاصّی دارد یک وقت است میگوییم ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ این لسان، لسان همان قبح عقاب بلابیان است اما به صورت فعل مضارع نفرمود، به صورت فعل ماضی فرمود یک، با «کان» منفی دو، ﴿مَا کُنَّا﴾ ﴿مَا کُنَّا﴾ یعنی ما این طور نبودیم تا حال این سنّت ماست. پس معلوم میشود از گذشته خبر میدهد مربوط به قیامت نیست ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ﴾ ما هرگز اینچنین نبودیم که ملتی را عذاب بکنیم مگر اینکه رسول بفرستیم. این تعبیر ﴿مَا کُنَّا﴾ هر جا قرآن کریم به این لفظ یا شبیه این لفظ بیان شده ناظر به عذاب دنیاست یک، عذاب عمومی و استئصال است دو و از گذشته خبر خبر میدهد سه و سنّت الهی را بازگو میکند. تقریب استدلال این است که ذات اقدس الهی در مقام امتنان است یک، در این مقام میفرماید تا ما رسولی بَعثْ نکنیم و حجت بر کسی قائم نشود او را عذاب نمیکنیم دو، اگر انسان در تکلیف شک دارد، حجّتی از طرف خدا به او نرسید معذلک مکلّف باشد به حُکم الزامی اعمّ از وجود یا حُرمت قهراً خدا اگر کسی ترک بکند او را عذاب میکند عذاب کردن قبل از حجّت با منّان بودن خدا، با عادل بودن خدا هماهنگ نیست پس این آیه دلالت میکند بر اینکه قبل از قیامِ حجّت عذابی نیست نفی عذاب نشان نفی تکلیف است چون اگر تکلیف باشد یقیناً عذاب هست پس نفی تکلیف باشد مستلزم عذاب است، نفی عذاب کاشف از نفی تکلیف است بعد در شکّ در تکلیف، تکلیفی نیست. سیدناالاستاد مرحوم علامه بر اساس همان ذوق تفسیری و شواهد تفسیری میفرمایند این آیه شبیه آیات دیگر در صدد بیان سنّت الهی است این یک و مربوط به امّتهای گذشته هم هست این دو یعنی ما اینچنین نبودیم که ملّتی را بدون آمدن پیامبر و اتمام حجت عذاب بکنیم اگر جریان نوح بود، اگر جریان عاد و ثمود بود و اگر جریان اُمم دیگر بود همه بعد از بَعث رسول و اتمام حجت و استنکار و تمرّد آنها بود وگرنه ما سنّتمان این است که هیچ ملّتی را قبل از فرستادن رسول عذاب نمیکنیم شواهدی دیگر هم همین است این کاری به مسئله کلامی دارد نه مسئلهء اصولی. مرحوم آخوند این قدرت علمیاش در بخشهای اصولیاش خیلی قوی است ایشان هم همین فرمایش را دارند بعد از اینکه فرمایش آقایان را نقل میکنند میگویند «و فیه» ظاهر آیه این است که ما امّتهای قبلی را بدون بَعث رسول عذاب نمیکردیم این اصلاً کاری به مسئله اصولی ندارد بعد از مرحوم آخوند، مرحوم شیخ انصاری هم که خب او هم فَحل اصول است آن بزرگوار هم همین راه را طی کرده است بعد از اینکه استدلال آقایان را نقل میکند اشکال میکند که این آیه مربوط به تعذیب امّتهای قبلی است و در پایان هم میفرماید که این آیه نه دلیل بر برائت است نه دلیل بر احتیاط و بعضی از شاگردان مرحوم آقای آقا شیخ محمدحسین، مرحوم آقای نائینی آنها هم که جزء محقّقین شاگردان این بزرگوارها بودند آنها هم همین راه مرحوم آخوند و مرحوم شیخ را طی کردند که این آیه ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ ناظر به آن مسئلهء کلامی است که دارد سنّت خدا را بیان میکند مربوط به امّتهای گذشته است ناظر به مسئلهء اصولی نیست. این عصارهء سخن این اصولیین که مطابق با فرمایش سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی است. مطلب دیگر این است که درست است که «کان» اگر به ذات اقدس الهی تعلّق بگیرد «کان الله موجودا» بگوییم یا به صفات ذات خدا تعلّق بگیرید بگوییم «کان الله علیماً»، «قدیراً»، «حیّاً» و مانند آن منسلخ از زمان است برای اینکه آنجا نه خدا متزمّن است نه اوصاف ذاتی، ولی اگر به فعل خدا تعلّق بگیرد فعل خدا متزمّن است، زمانمند است میشود گفت قبلاً در گذشته خداوند چنین کرده است الآن خداوند باران نازل میکند یا دارد نازل میکند یا بعداً خداوند چنین کاری را انجام میدهد فعل خدا متزمّن است و زمانمند اما ذات اقدس الهی یک، اوصاف ذات که عین ذات است دو، که این دو منطقه، منطقه ممنوعه است که کسی اکتناه ذات، اکتناه صفات ندارد به ذات دسترسی ندارد این دو منطقه که منطقه ممنوعه است چون صفات عین ذات است اینها زمانبردار نیستند ولی فعل ذات اقدس الهی زمانبردار است این یک مطلب. مطلب دیگر اینکه، اینکه میگوییم خدای سبحان فعلش زمانبردار است یعنی این قابل در زمان خاص این فیض را میپذیرد نه اینکه خدا در این زمان این کار را انجام میدهد او «دائمالفیض علی البریّه» است از طرف او ﴿کُن فَیَکُونُ﴾ است چون او نیازی به زمان ندارد، نیازی به ابزار ندارد این قابل متزمّن است نه اینکه فاعل تدریجاً کار میکند قدرت او تدریجی باشد، ارادهء او تدریجی باشد از آن طرف ثبات است، از این طرف سَیلان. پس ﴿مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ﴾ نظیر آنچه که در سورهء مبارکهء«شعراء» آمده است از سنّت الهی در دنیا خبر میدهد آیه ۵۹ سورهٴ مبارکهٴ «قصص» این است در سورهٴ «قصص» آیه ۵۹ این است ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَی إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ﴾. مطلب دیگر اینکه اصل مسئله کلامی مربوط به قیام حجت و اتمام حجت است البته چه در دنیا چه در آخرت اگر ذات اقدس الهی بخواهد کسی را عذاب بکند بعد از تمامیت حجت است بله دیگر آن عذاب الهی که ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَهٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ﴾ آیات دیگر فراوان است اما اینکه ﴿مَا کُنَّا﴾ دارد سنّتش ذکر میکند قبلش فعل مضارع است بعد مسیر را عوض میکند با فعل ماضی آن هم به صورت ﴿مَا کُنَّا﴾ که از سنّت خبر میدهد معلوم میشود هلاکتهای دنیایی و هلاکتهای عمومی است. بعد از اینکه فرمود: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ این به عنوان یک متن است این را با آیاتی بعدی شرح فرمود که چگونه ذات اقدس الهی ملّتی را عذاب میکند. قبلاً روشن شد که این (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ) همان طوری که محقّقین فنّ اصول مثل مرحوم آخوند، مثل مرحوم شیخ، مثل شاگردان مرحوم آقای نائینی، مثل سیدنا الاستاد اینها گفتند این ناظر به عذاب دنیاست و آیات دیگر هم همین را تأیید میکند این ناظر به آن مسئله اصولی نیست، اگر کسی خواست تنقیح مناط کند بر اساس استنباط عقلی دارد تنقیح مناط میکند بازگشت این تنقیح مناط به آن «قُبح عقاب بلابیان» است که برهان عقلی مسئله است نه دلیل نقلی این مناط حق است، عقل میفهمد که خدای سبحان هرگز چه در دنیا چه در آخرت کسی را قبل از قیام حجّت عذاب نمیکند این همان دلیلِ عقلی بر برائت است که از ان به «قبح عِقاب بلابیان» بیان میشود. در همه مواردی که سخن از عذاب الهی است میفرماید ما آل لوط را، آل نوح را، آل فلان را نجات دادیم آنجا که (سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَهَ أَیَّامٍ) یک عده را نجات دادند در جریان غرق فراعنه یک عده را نجات دادند، در جریان خَسف قارون یک عده را نجات دادند هر جا عذاب الهی میآید عاقلانه و معصومانه کار میکند اینچنین نیست که عذاب الهی بیاید بگوید تَر و خشک ندارد آنجا که معجزه است، آنجا که کرامت است همین عذاب الهی که آمد دَم و خون را بر نیل مسلّط کرد پیروان حضرت موسای کلیم از دریا آب میگرفتند میخوردند آب گوارا بود، فراعن از همین دریا آب میگرفتند خون بود آن بادِ تند و صرصر هم اینچنین بود این طور نبود که کرامتها و معجزهها بگویند ما خشک و تَر نمیشناسیم. اما حوادث طبیعی و رخدادهای طبیعی مطلب دیگر است ولی آنجا که سخن از وحی است و کرامت است و معجزه است کاملاً خشک و تر میشناسد. منبع سایت اسراء سلسله دروس تفسیر