برای مشاهده متن سخنرانی به ادامه مطلب بروید
و برای دریافت صوت این نشست بر روی لینکهای زیر کلیک کنید.
قسمت اول-تحلیل موضوعی مالکیت فکری
قسمت دوم-تحلیل موضوعی مالکیت فکری
قسمت سوم-تحلیل موضوعی مالکیت فکری
بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
در ابتدای سخن عرض سلام دارم خدمت حضّار گرامی و تشکّر میکنم از زحماتی که دوستان این مدرسه و انجمن حوزه کشیدند و تدارک این جلسه را دیدند. امیدوار هستم که با بحثهایی که ارائه میدهیم شرمندهی شما نباشیم و احساس اتلاف عمر نکنید. موضوعی که برای این جلسه در نظر گرفته شده است تحلیل موضوعی مالکیّت فکری است. آنچه من امروز به طور خلاصه تلاش میکنم که با فرصت کمتری بحث را جمع کنم و پرسشهایی که ممکن است در خلال این بحث مطرح بشود، در خدمت شما باشم. من روی بحث مالکیّت فکری مدّت ۱۳ سال کار کردم. یعنی اگر بخواهم به کسی ارائه بدهم، حاصل ۱۳ سال خود را میخواهم در یک ساعت و نیم ارائه بدهم، لذا هم دشوار است و هم آسان. لذا آنچه که میخواهم خدمت شما عرض بکنم حاصل یک یا دو روز مطالعه نیست. آخرین کتابهای مالکیّت فکری، آخرین مطالعات مالکیّت فکری، تحوّلات مالکیّت فکری، را بررسی کردم و آنچه که میخواهم بگویم تلاش میکنم که آخرین یافتههای بحث علمی باشد که نتیجهی این بحث هم ابتداءاً در کتاب مبانی مالکیّت فکری و بخش دیگر آن یک تألیف و ترجمهای است، ترجمهی آن هم از یکی از اساتید بنام حقوق در سطح جهان است که ایشان هم دیدگاه خاصی دارد. برای اینکه اندیشمندان فارسیزبان بیشتر با این حوزه آشنا بشوند آن کتاب هم به فارسی ترجمه شده است و با خود مؤلّف هم ما نامهنگاری کردیم و یک مقدّمهی فارسی هم ایشان در اوّل کتاب نوشته است. آن شخصی هم که آن کتاب را نوشته اندیشمندی است بزرگ در حوزهی مالکیّت فکری و طرحهای بین المللی را برای کار عرضه کرده است. عمر مالکیّت فکری به لحاظ تاریخی حدود چهارصد سال است. یعنی اگر اوّلین قانون مالکیّت فکری را ما بخواهیم در نظر بگیریم که تقریباً در سال ۱۶۰۱ اگر اشتباه نکنم، حدود چهارصد و خردهای سال، این بحث در حوزههای قضایی و حقوقی و با یک گذشت زمان نسبتاً اندکی وارد ادبیّات تحلیلی شد. پس از آن هم تحوّلاتی اتّفاق افتاد که دانستن این تحوّلات هم بسیار مهم است. مالکیّت فکری به لحاظ تحوّلاتی که حوزهی آن اتّفاق افتاده است مرحلهی به اصطلاح ابتدائی داشته که در هر کشوری به تناسب نظام حقوقی، آراء قضایی به صورت موردی شروع شده است. پس از این قانونهای ملّی نوشته شده است. کشورهایی قانون ملّی نوشتند، مانند انگلستان، آلمان، فرانسه. مرحلهی بعد مرحلهای است که کشورها وارد تعاملات جهانی میشوند، معاهداتی نوشته شده که امروزه مالکیّت معنوی حدود ۲۷ معاهدهی جهانی دارد که برخی از آن را ایران هم به آن ملحق شده است. مانند معاهدهی برن که حدود دویست کشور به آن ملحق شدند. معاهدهی پاریس تقریباً با همین ساختار و تعداد کشورها به آن ملحق شدند که توضیح خواهم داد. این معاهدات یک فرضیهی دیگر هم دارد که تعداد اعضای آن کمتر است. مثلاً این هشت دایرهای که در المپیک هر سال میزند معاهدهی جهانی دارد که چه کسانی میتوانند از این هشت دایره استفاده کنند. این خود موضوع معاهده است. در هر چهار سالی که میخواهد برگزار بشود کلّی پرونده میسازند. مثلاً امسال که برگزار شد خیلی پروندههای حقوقی مورد بحث قرار گرفت. دورهی جدیدی که در مالکیّت فکری اتّفاق افتاده تعبیر میکنند به دورهی جهانی، شما اگر مطالعه بفرمایید ما یک سازمان تجارت جهانی داریم که این سازمان تجارت جهانی دورهی مذاکراتی که برای آن برقرار شد تا این سازمان زاده شده فکر میکنیم بسیار طولانی است. حدود ۱۳، ۱۴ سال مطالعهی نظری روی این سازمان شد. سازمان تجارت جهانی همین سازمانی است که ما عضو ناظر آن هستیم و تلاش هم میکنیم عضو بشویم ولی چون اگر کشوری بخواهد عضو سازمان تجارت جهانی بشود باید اجماع حاصل بشود تا پذیرش عضو بشود ما با مشکل مخالفتهایی که از ناحیهی ناحیهی برخی از کشورها صورت میگیرد با عضویّت ما مخالفت میشوند. اگر فراموش نکرده باشید اواخر سال پیش خبر رسید که روسیه عضو سازمان تجارت جهانی شد. روسیه یک مشکلی داشت اگر اشتباه نکنم با یکی از کشورهای خاور آسیای میانه بود، مخالفت میکرد با ورود روسیه، بالاخره روسیه دل این کشور را به دست آورد و پس از مدّتها که عضو ناظر بود، عضو تجارت جهانی شد. تجارت جهانی مبتنی بر تجارت آزاد است. مثلاً اگر شما به کشورهای همسایه رفته باشید، همیشه یک سؤال برای شما مطرح است، مثلاً نرخ اتومبیل، چرا تعرفههای اینجا اینگونه است؟ تعرفههای ما ۱۱۰ درصد است، کشورهای همسایه نمیتوانند تعرفه داشته باشند. حمایت از بخش خصوصی داخلی در سازمان تجارت جهانی خیلی سخت است. باید در رقابت وارد بشوی. ورود به سازمان تجارت جهانی علاوه بر اینکه یک مزایایی برای کشورها دارد یک مضارّی دارد. اوج ادبیّات سازمان تجارت جهانی، مثلاً دههی هفتاد است در ایران که عضو بشویم، نشویم، خوب است، بد است؟ این بحثها صورت گرفت ولی بالاخره چون ما با مخالفتهای خود سازمان هم روبرو شدیم عضویّت ما به صورت عضو ناظر پذیرفته شد و دیگر نتوانستیم بیشتر از این اقدامی کنیم ولی تقریباً همهی کشورهای همسایهی ما عضو سازمان تجارت جهانی هستند. این سازمان تجارت جهانی یک زمیمهی (ب) دارد که دربارهی مالکیّت معنوی است. هر کشوری که بخواهد عضو سازمان تجارت جهانی شود باید به مالکیّت معنوی تمام کشورها احترام بگذارد. پس مالکیّت معنوی در جهان معاصر صرف این بحث حقوقی ساده نیست که بگوییم مثلاً بخواهیم بحث فقهی در مورد آن بکنیم بگوییم آره یا نه، مثلاً بحث چاپ Cd و کتاب و اینها نیست. یک بحث با عمق ؟؟۲۳:۵۳ عمیق با سازمان تجارت جهانی دارد. هر کشوری که نتواند مالکیّت فکری را بر اساس استانداردهای جهانی به رسمیّت بشناسد عضو سازمان تجارت جهانی نمیتواند بشود. کشورهایی میتوانند عضو سازمان تجارت جهانی بشوند که استانداردهای مالکیّت معنوی را به رسمیّت بشناسند. به همین خاطر ما هم در ایران جلسات زیادی در قوانین برگزار کردیم که استانداردهای سازمان تجارت جهانی را تا حدود زیادی بومی کنیم، هنوز هم در جریان است، مثلاً قوانین جدیدی که نوشتیم، یکی از آنها همین قانون علائم ثبت و علائم تجاری اختراعات یا قانون جدیدی که در مجلس الآن مطرح است در مورد مؤلفان و مصنّفان، اینها زمینهی آن جریان است که قوانین ما به روز بشود. ما اگر بخواهیم چنین زمینهای را فراهم کنیم که قوانین ما به روز بشود علی القاعده یک مشکلات فقهی و فرهنگی هم وجود دارد که باید بخشهای علمی در جریان درگیر بشوند و سبک و سنگین کنند، این موضوع به ظاهر ساده امّا پیچیده را بشناسند. این یک سابقه از یک بحث تاریخی بود که من فقط عرض کنم که این یک بحث ساده نیست یعنی امروز سازمانهای تجارت جهانی یا سازمانهای اختصاصی مثلاً WIPO، سازمان جهانی مالکیّت معنوی را شما اگر امشب در Google، Search کنید ملاحظه میفرمایید. همهی بحثهای مالکیّت معنوی زیر نظر WIPO، اختصار سازمان جهانی مالکیّت معنوی است، کشورها عضو هستند و به کشورها کمک میکنند. این رشتههای مالکیّت معنوی که در دانشگاه تهران، تربیّت مدرّس، دانشگاه قم، علّامه شهید بهشتی، برگزار شد و شروع شد، طرّاح از سوی آنها آمدند و کمک کردند. اوّلین جلسات آن را ما بودیم. متخصّصین WIPO به ایران آمدند و جلسات متعدّدی برگزار شد و این رشتهها را با کمک آنها طرّاحی کردیم. به خاطر اینکه آنها متعهّد هستند که به اعضاء کمکهای علمی هم بکنند. این موضوع با این اهمّیّتی که دارد یک تصویر در حقیقت دقیقی از آن وجود ندارد. من قبل از اینکه بگویم مالکیّت معنوی چه است، دوست دارم که بگویم مالکیّت معنوی چه نیست. این تصویرهای اشتباه را اوّل یک مقداری توضیح بدهم. دلیل آن هم، این است که مالکیّت معنوی در کشور ما خیلی بد جا افتاده، یعنی ما اگر بخواهیم ادبیّات این را بیاوریم و به اصطلاح نقطه سر خطّ کنیم، مانند این بنّاها که میگویند خانهی قدیمی را خیلی سخت است که درست بکنیم، اوّل زمین را به آدم بدهند راحتتر است. مالکیّت فکری در ایران یک خانهی قدیمی است. چون خیلی بد مطرح شده است. خیلی ناقص است. تصحیح آن کار دشواری است. لذا من یک مقداری در زمینهی نقد آن ادبیّات موجود که فکر میکنم یک تصویر اشتباهی از این ادبیّات است مطرح میکنم و بعد این را به صورت سؤال مطرح کنم و بگویم کجای کار اشکال دارد. مالکیّت معنوی هم اساساً یک بحث اقتصادی است. یعنی در حقیقت ما یک ابزاری را میخواهیم پیدا کنیم که از طریق بخش خصوصی نه دولتی هزینههای کار فکری را از میان بازار تأمین کنیم. این ایدهی اصلی است. مثلاً شما میروید یک ارّه چوببری میسازید. شما کار ندارید که دولت ارّه میخواهد یا نمیخواهد، نیاز دارد یا ندارد؟ تشویق میکند یا نمیکند؟ میآیید بررسی میکنید میبینید که یک عدّه نجّار وجود دارند که ارّه میخواهند. شما هم میروید برای آنها ارّه میسازید و در بازار عرضه میکنید و پول خود را میگیرید. مالکیّت معنوی میخواهد با بخش مردم کار کند. میخواهد هزینهی علم، دانش و فنآوری را بر اساس نیازها و خواستههای مردم، از جیب مردم بگیرد. پس بحث اساساً اقتصادی است. لذا این ادبیّاتی که مثلاً حالا این کتاب به نام من منتشر نشود، مثلاً کتاب شما را من به نام خود منتشر کردم، این خیلی چیز مهمی نیست. مهم این است که من اقامهی دعوا کنم و هزینهی خود را از ایشان بگیرم. اینکه مثلاً حالا بحث کنیم بر سر اینکه حالا من یک کاری را انجام دادم در این کتاب، مثلاً آدرس درست ندادم، این آدرس درست ندادن یک وقتی بحث است که حالا شما شاید شخصیّت مهمی باشی بتوانی ارجاع بشود، به قول معروف اخلاقیّات رعایت بشود، این یک بحث بسیار جزئی است. این اسناد و صحّت اسناد و دروغ نگفتن یک بحث خیلی خیلی جزئی است. برخی از نظامهای حقوقی که میگویند ما اصلاً سر این با شما بحث نداریم. مثلاً نظام حقوقی آمریکا و انگلستان میگوید این حقوق اخلاقی که میگوییم به او، مثلاً اسناد برقرار باشد، کار دیگری را به دیگری اسناد ندهید، میبینیم این بحث مهم نیست. این اخلاق است. مالکیّت معنوی نمیخواهد با شما بحث اخلاقی بکند. حالا کار بدی کردی، آدم بدی هستی، مجازات هم بشو، اشکالی هم ندارد سر جای دیگری ولی مالکیّت فکری برای این نیست. من گاهی اوقات صحبت میکنم میگویم مالکیّت این است که ذهن خود را خالی کنی. مالکیّت فکری میخواهد پول به دست بیاورد. خیلی عریان بگویم میخواهد پول به دست بیاورد. آحاد مردم پول را به انواع فیزیکی به دست میآوردند، مثلاً این لیوان را میساخت، من لیوان را برای آب خوردن نیاز داشتم، شما داشتید من نداشتم، من پول میدهم و آن را میگیرم. همین بحثهایی که شما در مکاسب میخوانید. ما میخواهیم علم را هم به همین صورت دربیاوریم. من پول بدهم و یک چیزی دریافت کنم. لذا اگر این بحث حقوق اخلاقی که ما در ایران خیلی برجسته مطرح میکنیم، در عین حال که در نظامهای فرانسوی یک گوشهای برای آن باز کردند، بعد آنهایی که اقتصادی بحث میکنند، میگویند این بحث فرعی و ثانوی است، خیلی هم مهم نیست. پس ما کاملاً یک بحث اقتصادی میخواهیم بکنیم. میخواهیم بحث کنیم بر سر اینکه چطور میشود یک کالا ساخت، یک کالای جدید ساخت، این کالا را به بازار عرضه کرد، موضوع معامله قرارداد، این را میخواهیم بحث کنیم. پس بحث بر سر کالاسازی است. میخواهیم بگوییم میشود یک مال درست کرد و در بازار آورد، در بازار عرضه کرد، فروخت، اجاره داد، رهن داد، قرض داد. خدمت شما عرض کنم که در شرکتها هم همه پول میآورند. مثلاً میگویند شما میخواهید شرکت تأسیس کنی باید پول ببری. من الآن بگویم من این مال را میآورم، مال فکری خود را میآورم. پس بحث بر سر ساخت یک کالای جدید است. یک مال جدید است که این مال را میخواهیم در بازار خصوصی عرضه کنیم. دیگران از ما بخرند چون ندارند، نیاز دارند. فقهای ما مانند همهی حقوقدانانی که در کشورهای دیگر هستند در این بحث تقریباً همه همنظر هستیم با هم، چون بحث عقلایی است. میگویند مال یک چیزی است که مفید است، قابلیّت انتقال به غیر را دارد، محدود است. اگر شما خواستید به دست بیاورید یک چیزی در قبال آن میدهید، این مال میشود. حالا در این عناصر چندگانهای که میگویند اختلافهای کمی هم وجود دارد. یک چیز محدود، مفید، در دست من است، شما میخواهید به دست بیاورید باید یک چیزی بدهید. مثلاً اگر محدود نباشد، مثلاً ما برای هوا پولی نمیدهیم، مگر اینکه هوا را شما فشرده کنید درون یک کپسول قرار بدهید، آن را محدود کنید. در اقیانوس آرام نمیفروشند ولی آب شیرین را میفروشند. اینها بحثهایی هستند که در مکاسب گفتیم. یک بحث عقلائی است. در این اموالی که ما و شما با هم سر و کار داشتیم، این مالها همه یا فیزیکی بوده یا در نهایت به فیزیکی منجر میشده، مثلاً شما کلّی در ذمّه را بحث میکنید. کلّی در ذمّه یعنی چیزی که موطن آن ذهن است امّا اگر بخواهد تحقّق پیدا کند در خارج محقّق میشود. اگر نتواند بشود میشود عسر، میشود تعذّر تسلیم پیدا میکند. حالا تعذّر تسلیم را عین معین میگویند گاهی اوقات در عین کلی هم میگویند. پس حتّی ما کلّی هم تصوّر کنیم مثلاً پنج کیلو گندم نهایت باید گندم خارجی بشود. هزار بار هم بین من و شما نقل و انتقال پیدا کند، ولی وضعیّت گندم آن موقع اسفبار میشود که آن را در یک ظرف بریزیم. خصوصیّت این اموالی که بشر با آنها تا به حال آشنا بود این است، این عبارت در آن صدق میکند. من دارم، تو نداری. این کتاب نزد من است و تو نداری. قوانین این اموال فیزیکی روشن است. چگونه به دست میآید؟ چگونه منتقل میشود؟ و چگونه رابطهی من با این اموال قطع میشود؟ وقتی من این کتاب را با شما بحث میکنم، میگویم یک مال وجود دارد، یک رابطهی اعتباری میان من و این وجود دارد که اسم آن را اصطلاحاً مالکیّت میگذاریم. این شیء است، شیء محدود و مفید و قابل انتقال به غیر است، این میشود مال، رابطهی این با من میشود مالکیّت، پس ما یک مال داریم و مالکیّت. این تصوّر ما از این قضیّه است. یک شیء فیزیکی تصوّر کردیم، یک رابطه تصوّر کردیم، حالا به هر دلیلی میگویم این مال من است. شما میگویید مثلاً ریاضت کرده، احیای بر زمینهای موات کرده، از طریق ارث منتقل شده، اسباب آن را بحث نمیکنیم. این الآن مال من است. بخواهم به شما بدهم باید رضایت من را جلب کنید. این نظام اموال من را میسازد. تصوّر ما در حقوق اسلامی این دوگانگی است. ما یک مال داریم، یک مالک داریم. این میشود مالکیّت، وقتی که به لحاظ من نگاه کنی میشود مالکیّت، مرجع صدور این شیء نگاه کنی میشود مملوکیّت، خود رابطه را ببینی میشود ملکیّت، پس این نسبت هم برقرار است. نسبت به لحاظ دارندهی مالکیّت، نسبت به مملوکیّت، نسبت به خود رابطهی ملکیّت. جالب است این را بدانید که اصلاً این حرف برای حقوق اسلامی است. حقوق روم قدیم که پایهی حقوق اروپایی است این جدایی مال و مالکیّت را ندارد. آنها یک اصطلاح دارند که به آن Property میگویند. حالا گاهی اوقات مال معنا میکنند و گاهی اوقات مالکیّت معنا میکنند. این دوگانگی را ندارند. این دوگانگی برای دویست سال اخیر است که در اروپا آمده است. آنها الآن در حقوق جدید خود، بین مال و مالکیّت فرق قائل هستند. امّا در دیدگاه سنّتی اروپایی جدایی مال و مالکیّت معنا ندارد، برای آن یک اصطلاح دارند. ما توان فهم آن را نداریم چون ذهن ما در این بحث تقسیم شده است. رابطه و مال چون جدا میفهمیم نمیتوانیم الآن این را تلفیقی بفهمیم، یعنی من فقط میتوانم توضیح بدهم. مثلاً یک انسان اروپایی دویست سال پیش، همینطور که تلفیق آن برای ما دشوار است، برای این اروپایی جدایی دشوار بود. خیلی بحث کردند تا به نتیجه رسیدند که این دو چیز است، یک مال و یک مالکیّت داریم. اینها یک چیز میفهمیدند، الآن یک چیز میفهمند. خیلی این جدایی ملموس نیست. چرا این را مطرح میکنند؟ این را به خاطر این عبارت مطرح میکنند. اینجا گفته مالکیّت فکری، این عبارت اروپایی است. یعنی آنجایی که از هم جدا نمیشود، مال و مالکیّت در هم ممزوج است، مال با مالکیّت تفکیکپذیر نیست، لذا وقتی این در ادبیّات ما وارد میشود اوّلین بخش موضوعشناسی آن، این است که این را آنها یک چیز میفهمند و ما باید دو چیز بفهمیم، این اوّلین پایهی موضوعشناسی حقوق اسلامی است که این واژهی مالکیّت معنوی، اینها یک برداشت از واژهی مالکیّت دارند، جدایی مال و رابطه را نمیفهمند، لذا یک واژه هم دارند میگویند مالکیّت فکری، امّا در حقوق ما که این بحث وارد میشود ما آن را جدا میکنیم. حالا این را جدا کردیم باید دو واژه در مقابل آن بگذاریم. میگوییم ما یک آفرینش فکری داریم که مثل این کتاب میماند. یک شیء است. یک رابطهی من با این آفرینش فکری است که این میشود مالکیّت، پس ما یک مالکیّت داریم، یک آفرینش فکری داریم. دو چیز باید بفهمیم. چون نظام ما دو تا نهاد قابل فهم است، یک نهادی نیست. لذا این اصطلاح در حقوق ما ناقص است. خلاصه این اصطلاح در حقوق ما ضعیف متولّد شده است. این اصطلاح درست نیست، در حوزهی خود خوب جواب میدهد ولی در حوزهی حقوق ما درست جواب نمیدهد. پس ما بر سر دو چیز با یکدیگر باید گفتگو کنیم. این موضوع چیست؟ رابطه کجا آمده؟ پس دو تا سؤال میشود. این موضوع یا آفرینش فکری که در حقیقت مصداق میخواهد قرار بگیرد، از اموال چیست؟ رابطهی من با آن کدام است؟ ولی اروپایی دو تا سؤال ندارد، گرچه دو جنبه را بررسی میکند ولی نظام حقوقی آن نیازی به این حرف ندارد. یک پرانتز باز میکنم، خیلی نمیخواهم توضیح بدهم. این تلقّی که ما از مالکیّت داریم، یک تلقّی است که هم در حقوق اسلامی وجود دارد و هم در حقوق رومی است. ما با روم قدیم که تقریباً پانصد سال قبل از میلاد میرسد به دورهی میلاد، یک وحدت نظر داریم. تصوّر ما این است که ما وقتی روابط انسان را پایه قرار بدهیم، ما یک رابطه با اشیاء داریم که این را به مالکیّت یا حق تعبیر میکنیم. یک رابطه با اشخاص داریم، اگر فراموش نکرده باشید در بحث اشخاص ما با عبارت ولایت از آن یاد میکنیم. مثلاً رابطهی پدر و فرزند صغیر میشود ولایت، مالکیّت در آنجا نیست. رابطهی شخص و شیء در قالب مالکیّت و حق بحث میشود، رابطهی شخص و شخص در حوزهی ولایت قرار میگیرد. این هم در حقوق اسلامی است و هم در حقوق اروپایی است و هم در روم قدیم است. یعنی در اینجا ما وحدت نظر داریم. حالا من یک موضوع فکری میخواهم مطرح کنم و زود هم از آن میگذریم. آیا واقعاً رابطهی ما با این کتاب رابطهی شخص و شیء است؟ اینجا همین امروزه مورد نزاع است، میگویند نه، رابطهی شخص با مال اینگونه نیست، رابطهی شخص با مال هم رابطهی شخص و شخص است. بله، موضوع آن مال است ولی رابطه میان اشخاص برقرار میشود. چرا این به راحتی دیده نمیشود؟ چرا ما تا به حال اینگونه دیدیم؟ به خاطر این است که من اگر رابطهی خود را با این شیء معین تنظیم بکنم خود به خود رابطهی من با شما تنظیم میشود، دیگر مشکل ندارم، میگویم این مال من است. وقتی میگویم این مال من است، شما تکلیف دارید در احترام به این، تجاوز نکنید، تهدید نکنید، اگر قرض کردید باید برگردانید، اگر آن را اتلاف کردید ضامن هستید، آن را آتش نزنید، تخریب نکنید و الی آخر، اینجا خیلی ما مشکل نداریم. امّا وقتی که میآییم در این موضوع جدید، میبینیم اگر این موضوع را دوباره بازخوانی نکنیم مشکل پیدا میکند. حالا میخواهیم بازخوانی کنیم. پس ما در بحث گم نشویم. داشتیم در حوزهی مالکیّت معنوی گفتگو میکردیم، میگفتیم این واژه، واژهی اروپایی است، یک وجهی است. ما باید این را دووجهی بفهمیم. برای اینکه دو وجهی بفهمیم باید شیء را از رابطه جدا کنیم و بعد حالا که این را جدا کردیم پس سؤال داریم، یکی این شیء چیست؟ یکی رابطهی من با این شیء کدام است؟ دو تا سؤال میشود، این دو تا را موضوعشناسی کنیم. تصوّر غلطی هم که گفتیم که این رابطهی حقوق نمیدانم دزدی را به اسم دیگری گفتن اصلاً موضوع بحث ما نیست. بحث ما کاملاً اقتصادی است. مثل اوّل مکاسب است. حقوق اخلاقی و جابهجا کردن مال و اموال و اینها موضوع سخن ما نیست. تلقّی غلط دوّم را هم بگوییم تا سؤال خود به خود روشن بشود. ما ایرانیها فوری در مملکت یکی را مطرح میکنند فکر میکنیم که بحث سرقت است یعنی شما یک دستاوردی داشتی، من آمدم این دستاورد را برداشتم. مثلاً شما این جعبه را ساختی، من آمدم اعلام میکنم که جعبه ساختم، در حقیقت یک سرقت علمی اتّفاق افتاده است. حالا در حوزههای مختلف که من بعد معرّفی میکنم. این هم به خاطر این است که ما بیشتر درگیر منفیّات زندگی هستیم. یعنی تا ذهن ما به اینجا میرسد فکر میکنیم که میخواهیم از یکدیگر بدزدیم. اصلاً مالکیّت فکری تخلّفات را نمیخواهد بحث کند. تخلّفات بحث بعد است. بحث مالکیّت فکری بر سر این است، با مثال من توضیح میدهم که اصلاً این حوزه غیر اخلاقی است که کسی خیلی در این بحث اختلاف نظر نداشته و مالکیّت برای این به وجود نیامده به این نحو، آن چیزی که امروز مطرح است این است. ببینید این کتاب فلسفهی مالکیّت فکری است، یک کتاب هم بیشتر نیست. این کتاب را اگر من داشته باشم شما هم دارید. این خصوصیّت آن است چون به زمان و مکان محدود است. من داشته باشم، شما ندارید. لذا من در ادبیّات حقوقی وقتی که مال فیزیکی را میخواهم توضیح بدهم، میگویم تمام فلسفهی آن به این برمیگردد، من دارم و تو نداری. این تنظیم روابط میشود بحث مالکیّت. چرا من دارم؟ تو چه زمانی میتوانی به دست بیاوری؟ چه زمانی از من سلب میشود؟ اینها همه سؤالات آن است. در مالکیّت معنوی بحث بر سر این اصل نیست. حوزهای که میگویم اینگونه است. فرض کنید من در شهر قم یک اختراعی کردم، اختراع من این است. سه، چهار تا آهن را برداشتم با هم ادغام کردم و یک کار ویژهای را از آن انتظار دارم، این مینویسد میشود خودنویس، من این کار را کردم. یک نفر هم در زاهدان بدون اینکه از کار من اطّلاع داشته باشد تصادفاً همین کار را کرده است، یک چیزی درست کرده آن هم با مینویسد. من رفتم در ادارهی ثبت مالکیّت گفتم من این دستگاه را ساختم، اینطور مینویسد. او ثبت میکند. یک ساعت بعد، ده دقیقه بعد، آن کسی که زاهدان بوده بدون اطّلاع و بدون اینکه خبر داشته باشد من چه چیز ساختم میرود میگوید من هم ساختم، برای من ثبت بشود. میگوید امکان ندارد ما این را ثبت کنیم. تو فقط مجاز هستی در خانوادهی خود، در حدّ استفادهی شخصی خود از این خودنویس استفاده کنی، حقّ تکثیر این خودنویس را نداری. میگوید من زحمت کشیدم. میگوید متشکّرم که زحمت کشیدی، فلانی قبل از شما این زحمت را اعلام وجود کرده است. میگوید پس من چه کار کنم؟ تو میتوانی با این خودنویس خود بنویسی یا به پسر خود بدهی تا بنویسد. خودنویس تو را نابود نمیکنیم چون مال تو است. این شیء مال تو است امّا نمیتوانی تکثیر کنی. من یک مثال دیگر بزنم، همین برقی که شما الآن دارید استفاده میکنید، این به نام ادیسون ثبت شده است ولی ادیسون نیم ساعت قبل ثبت کرده، این برق دو مخترع دارد. یک نفر بعد از ادیسون رفت ثبت کند گفتند: شرمنده، فلانی نیم ساعت قبل از شما آمده و ثبت کرده است. میگویند ادیسون آنقدر متأثّر شد برای آن شخص، دید آن هم بیچاره زحمت کشیده، رفته و تلاش کرده، خبر هم نداشت و تا آخر عمر یک پولی به او میداد. خود ادیسون دلسوزی کرده بود. ما بر سر این بحث میکنیم. اگر من موضوعی که زودتر رفتم اعلام کردم، شما هم بعد از من رفتی اعلام کردی، شما هم زحمت کشیدی، اگر این قابل حمایت نباشد دیگر سرقت به طریق اولی باید حمایت بشود. آن اصلاً حل شده است. ما یک مشکلی که در فتاوا داریم همین است. وقتی استفتاء میکنیم میگوییم من یک شیء ساختم، شخص دیگری رفته و کپی کرده است، خیلی کار بدی کرده، شما زحمت کشیدی، در حالی که مسئله این نیست. اگر شما عضو سازمان تجارت جهانی باشید، اگر یک شیء را ساختید، آمریکاییها هم این شیء را زودتر از شما ساخت، ده دقیقه قبل از شما رفت و ثبت کرد شما دیگر نمیتوانید از آن استفاده کنید. حالا هر چقدر بگویید من پول خرج کردم، هزینه کردم، تلاش کردم، زندگی خود را فروختم. میگوید زندگی خود را فروختی برو در خانهی خود استفاده کن، حالا به تو تخفیف میدهیم، استفادههای شخصی کن، اگر کلاس داری یکی دو تا از آن را به دانشجوهای خود بده، حالا اگر میخواهی به پسر خود هدیه بدهی یک کپی از روی این بزن و برای او هدیه ببر ولی اگر صورت تجاری به خود بگیرد ممنوع است. نباید صورت تجاری به خود بگیرد. پس بحث ما بر سر این قضیّه است که چطور دو نفر مستقلّ از یکدیگر، بدون اطّلاع از یکدیگر هزینهی سرسامآوری کردهاند ولی کسی که زودتر ثبت میکند میگوییم تو میتوانی استفادهی تجاری کنی امّا نفر دوّم نمیتواند استفادهی تجاری کند. بحث بر سر این است. مشکل مالکیّت فکری به همین برمیگردد. یعنی من دارم، تو هم داری. اختراع یک سری فرمول است به یکدیگر میچسبانی، میگوید این را اینگونه به خودنویس تبدیل میکنی. من دارم، تو هم داری. این مال فیزیکی نیست. من دارم، تو نداری. بحث بر سر من دارم، تو داری است. امّا من هم از روی تو کپی نکردم، این هم مسئله نیست. امّا چون من اوّل ثبت کردم، من میتوانم استفادهی تجاری کنم امّا تو نمیتوانی استفادهی تجاری کنی، ولی تو هم داری. پس تفاوت مالکیّت معنوی با مالکیّت فیزیک در یک نکته است. در مالکیّت فیزیکی این عبارت صدق میکند. من دارم، تو نداری. حالا میخواهی باید پول بدهی. امّا در مالکیّت معنوی میگویند من دارم، تو هم داری امّا چون من قبل ثبت کردم من حقّ استفاده دارم، تو حقّ استفادهی تجاری از فعالیّت ذهنی و فکری خود را نداری، نمیتوانی چرخهی تولید راه بیندازی. آنهایی که میخواهند فقهی بحث کنند حالا باید این پرسش را پاسخ بدهند، چرا ما مجاز هستیم به اینکه کسی که ده دقیقه زودتر رفته یک چیزی را ثبت کرده میتواند استفادهی تجاری کند، یک کسی که خیلی تلاش کرده و شاید بیشتر هزینه کرده، شاید بیشتر عمر خود را گذاشته، شما این را فکر نکنید. گاهی اوقات یک کسی ده سال عمر میگذارد ولی چیزی به ذهن او نمیرسد، کسی هم ده دقیقه فکر میکند یک چیزی به ذهن او میرسد و میرود آن را ثبت میکند. آن ده سال هزینهی او تأمین نمیشود، جبران نمیشود. پس بحث بر سر من دارم، تو داری است. این در اختراع درست درمیآید. پس موضوع اختراعات این است. اختراعات باید کاربرد تجاری داشته باشد، باید قابلیّت تولید داشته باشد، این شرایط را سر جای خود بحث میکنیم ولی من دارم، تو هم داری. بحث من بر سر تقلّب نیست. اگر آن حل بشود تقلّب هم حل میشود. یک سری هم به حوزهی کتاب بزنیم چون این هم خیلی ابهام برانگیز است که این مالکیّت معنوی در کتاب که میگویی این دوباره موضوع آن چیست؟ دوباره برمیگردد میگوید چه باید کرد؟ وقتی که ما میگوییم مالکیّت معنوی من بر این کتاب وجود دارد، گفتم حقوق اخلاق و اینها را کنار بگذارید، مهم این است که چقدر پول در جیب من میرود. اینها ذهن ما ایرانیها است. مثلاً من وقتی رفتم صنایع فرش ایران با آنها گفتگو کنم، همه گفتند آقا فرش ایران به غارت رفت؟ چه اتّفاقی افتاده؟ گفتند: آبروی ما ایرانیها رفت، عظمت کاشان از بین رفت. گفتم اصلاً مالکیّت فکری به درد فکر شما نمیخورد. مالکیّت فکری میخواهد پول در جیب کاشانیها بیاورد. عظمت دیگر چیست؟ عظمت را بروید در کار فرهنگی بکنید. میخواهیم ببینیم میتوانیم یک ابزاری به دست آوریم که کاشانیها ثروتمند بشوند یا نه؟ ما در مالکیّت معنوی به دنبال این هستیم. نه دنبال عظمت ایران هستیم، نه دنبال عظمت خارج هستیم، نه میخواهیم شخص شما آدم برجستهای باشد، اصلاً دنبال اینها نیستیم. ما میگوییم قالی اصفهان علائم تجاری دارد، سوهان قم، میخواهیم یک کاری بکنیم که سوهانفروشان قم ثروتمندتر بشوند، دنبال این هستیم. حالا کسی میخواهد قم را بشناسد، میخواهد نشناسد، ما به این کار نداریم. بازگشت ما مدام به این سو است که پول در جیب چه کسی میرود؟ پس ما در مالکیّت فکری هیچ بحثی روی عظمت و اینها نداریم، اصلاً به این بحثها کاری نداریم. در این نوشته یک ایده خوابیده است. من یک ایدهی ساده برای شما مثال میزنم. شما میگویید مثلاً ایده این است، رابطهی دانایی با توانایی برقرار است. این ایده است، یک قانون طبیعی است، قانون فرهنگی است، اجتماعی است. مثلاً شما خیلی گشتید دیدید هر کس که داناتر است تواناتر است. این ایده که وجود دارد، این را که کسی اختراع نکرده است، کسی ابداع نکرده است، این یک واقعیّت اجتماعی تاریخی حقیقی و یا هر چه دوست دارید اسم این را بگذارید، این یک ایده است. ما بر سر این بحث نداریم. این ایده را در قالبهای متفاوت میتوانید بیان کنید. یکی میگوید: توانا بود هر که دانا بود. یک شخصی میگوید: آن کس که داناست، تواناست. یک کسی میگوید: به نظر من رابطهی دانایی و توانایی برقرار است. یک کسی میگوید: The knowledge is power، قدرت توانایی، معرفت قدرت است. ما بر سر این قالبها داریم با شما بحث میکنیم. میگوییم چون این قالب را شما گفتید توانا بود هر که دانا بود، کار نداریم که این ایده درست است یا نه، این قالب مال شما است. The knowledge is power هم مال من است. ایشان هم گفته که دانا توانا است هم مال شما باشد. اشکال ندارد. پس ما وقتی که میگوییم این مالکیّت معنوی در کتاب داریم یعنی این چینش عبارات مال شما است، نه ایده. بعضیها فکر میکنند ایده مال آنها است. مالکیّت معنوی در صدر حمایت از ایده نیست. میگوید این قالب مال شما است. شما گفتید: توانا بود هر که دانا بود ولی ادعای توانایی که به انحصار درنمیآید. این کلمات هستند که انحصار میشوند. یعنی میگوید کسی اگر خواست این کلمه را جایی به کار ببرد به کار نبرد. موسیقی هم همینطور است. شما این مبایلهای نوکیا را که روشن میکنید یک زنگ دارد میزند. یک فیلمبردار داشت فیلمبرداری میکرد، صدای زنگ موبایل نوکیا در فیلم او آمد. این از ترس اینکه فردا شرکت نوکیا برود اقامهی دعوا بکند بگوید از صدای زنگ موبایل من در فیلم خود استفاده کردی، به دادگاه ختم نشده، این یک رقمی را به شرکت نوکیا داد و گفت: فلانی این صدای موبایل تو در فیلم من آمده، من هم دوست دارم، میبینیم جالب شده، قصدی هم نداشتم، این مقدار پول را بگیر فردا از ما شکایت نکن. میگوید این قالب است. این موسیقی چه میخواهد بگوید؟ عشقی است، معنوی است، ما اصلاً کار نداریم، این قالب را دوست دارم و برای آن پول میدهم. یک مثال کوچک بزنیم. یک استاد دانشگاه دوست خود را برای شب نشینی به خانهی خود آورد، او هم مانند ما مثلاً خوشحال بود کتاب مینویسد. کتاب خود را هدیه کرد و بالای آن تقدیریه نوشته بود. او بالای کتاب نوشته بود: I’m share your life، من در زندگی شما سهم دارم. یعنی تو را دوست دارم و اینها، این دانشجو رفت یک کتابی نوشت و اسم کتاب را I’m share your life قرار داد. او آمد گفت این چهار کلمه که پشت سر هم چیده شده است مال من است و به خاطر همین این بیچاره را دادگاهی کرد و یک هزینهی سنگینی از او گرفت. یک پروندهای در آمریکا است، این سررسیدهایی که ما درست میکنیم، سررسیدها سه بخش دارد، یک بخشی دارد که تاریخ در آن نوشته شده است، یک بخشی دارد که تلفنهای ضروری در آن نوشته شده است، یک بخش آخری هم دارد که در حقیقت به آن Green paper میگویند، آن بخش زرد آن است که چهار تا جدول است. دیدید بالای آن نوشته است شمارهی تلفن، آدرس، ایمیل، یک شرکتی آمده بود این خطکشی آن را تغییر داده بود. مثلاً این ایمیل را هم به آن اضافه کرده بود. این ادعا کرد که این مال من است، من اضافه کردم. یک شرکت دیگر بعداً رفت کپیبرداری کرده، باآگاهی یا بیآگاهی، اصلاً بحث آگاهی مطرح نیست، آن را ممنوع کردند، جلوی او را گرفتند، گفتند نمیشود استفاده کنی.
- (؟؟۰۱:۰۲:۲۸) دعاها، زیارت عاشورا هم اکثراً…
- این سؤال را داشته باشید من در آخر جواب میدهم. خیلی هم قضیّه جدّی است. چون این خسارت گرفتن خیلی جدّی است. دو ماه گذشته بین شرکت سامسونگ و اپل یک اختلافی افتاد، یکصد و خردهای میلیارد شرکت را جریمه کردند، به خاطر اینکه لبهی سه نوع از این موبایلهای شرکت اپل گرد است، این نوع لبه ثبت شده بود. بحث اقتصادی- پولی است. اگر شما بیایید اوّل اینها را بررسی کنید میبینید که مدام صحبت بر سر اینها است و در هیچکدام از آنها هم بحث تقلّب به این معنایی که ما میگوییم وجود ندارد. ممکن است آن شرکت اصلاً اگر بگوید در مالکیّت معنوی هیچ نیازی نیست شما اثبات کنید او تقلّب کرده است، شما فقط اثبات کنید که سبقت در وجود، دارد. میگویید اوّل این کار مال من بود. همین که اثبات کنی سبقت در وجود، داری کفایت میکند. بحث بعدی هیچ چیز مطرح نیست. پس ببینید اصلاً در این مالکیّت معنوی بحث بر سر دزدی نیست، یک وقتی اشتباه نکنید. به لحاظ سلبی آن ببینید، وقتی به لحاظ سلبی در کتاب هم بحث میکنیم بر سر این ایدهای که در این کتاب است اصلاً بحث نیست. مثلاً فرض کنید که در عبارات اسلامی، البتّه وقت اینها گذشته است، اصلاً اگر در صدر اسلام این مغایره وجود داشت «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَار» این عبارت فنّی است. این چیده شدن واژهها، این مالکیّت به این چینش تعلّق میگیرد. این مزایایی دارد. من برای شما مثال میزنم. در همین شهر قم شما با این نگاه ببینید که اگر این بنّاهای ما در خارج از کشور بودند چقدر ثروتمند میشدند. کلّ این مدلهای سنگهای ساختمانی که طرّاحها طرّاحی میکنند. این شرکت مجموع رستورانهای مک دونالد چیدمان مبل آنها ثبت شده است. چگونه مبل را بچینیم، یک کار هنری است. دکوراسیون ساختمان، ما خیلی راحت میرویم از ساختمانهای دیگران استفاده میکنیم، میبینیم، میپسندیم، مثلاً در خانه را میخواهیم بسازیم، با ماشین در قم میچرخیم، یک در را میپسندیم بعد به آهنگر و جوشکار میگوییم این در را بساز. اینها بحثهای ساده است. اینها پیش پا افتاده است. حالا بیاییم در صنایع بزرگ که در اختراعات عظیم میشود. در ایران یک اختراعی پارسال ثبت شده بود، یک ماشینی ساخته بود که به نوعی بدون هیچگونه سوخت کار میکرد، آن را در ایران ثبت کرد، مخترع آن را من میشناسم. به من گفت ارزش این چقدر است؟ اگر اثبات بشود انقلابی در علم و صنعت است، نمیشود ارزشگذاری کرد. پس این بحث در این سطح ما داریم مطرح میکنیم. حالا برگردیم فلسفهی این را یک مقدار باز کنیم. چرا این مالکیّت اینگونه مطرح شد؟ یعنی تو داری، من دارم ولی چون من زودتر ثبت کردم و تو زودتر ثبت کردی، چرا باید این اتّفاق بیفتد؟ این کار درستی است؟ میتوانیم به این دو نوع نگاه کنیم. یک نگاهی بکنیم که اگر این ادبیّات جا بیفتد، یعنی دولت بپذیرد که چون من قبلاً ثبت کردم مال من است، تو بعد رفتی گفتند نرو، چه اتّفاقی میافتد؟ اگر به من بگوید که تو این خودنویس را ساختی تو حقّ تکثیر آن را دارد، دیگری حقّ تکثیر ندارد. ما اوّل بیاییم فضای اجتماعی که در آن اتّفاق میافتد را ترسیم کنیم. ببینیم چه راههایی وجود دارد؟ و این راه چقدر ارزش دارد؟ میدانید که دولتهای لیبرال بیشتر ناظر هستند، قرار نیست هزینهی علم را برای زندگی خصوصی من و شما برپا کنند. یعنی دولت مشوّق هم حتّی نیست. دولت در یک بازار نظارت میکند. میگوید شما خود تلاش کنید، مثلاً شما بنّایی میکنید، دولت کاری ندارد فقط بنّاها را نظارت میکند. مثلاً میگوید: مهندس ساختمان این قوانین را رعایت بکند ولی کاری ندارد چه کسی میخواهد مهندس بشود. اصلاً هیچ موقع دیدید دولت بیاید بگوید ما یک دوره آموزشی برای بنّاها گذاشتیم؟ بنّا به بازار نگاه میکند میبیند بازار بنّایی خوب است میرود و آموزش میبیند. شما میروید مثلاً برای پنچرگیری، دولت بیاید از پنچرگیرها حمایت کند، بگوید مثلاً سیستم حمایتی دولت از سیستم پنچرگیری. تولید علم امروزه در حقّ پنچرگیری تنزّل پیدا کرده یا ترقّی پیدا کرده، حالا ما معتقد هستیم ترقّی پیدا کرده است. یعنی علم را در زندگی مردم آورده است. میگوید باید هزینهی علم را خود شما بدهید. میگوید من اگر آمدم امروز گفتم که شما اگر اختراعی کردی من تو را حمایت میکنم که کسی مشابه سازی نکند و فقط تو بتوانی تولید کنی، چند اتّفاق میافتد: اوّلین اتّفاقی میافتد این است که مخترعان میروند سراغ نیازهای مردم، ببینند این مردم چه میخواهند؟ چون میخواهند به همین مردم بفروشند، میخواهند پول این را از جیب مردم در بیاورند و در جیب خود بریزند، لذا جان استوارت میل یک جملهی زیبایی دارد، میگوید اگر سیستم حمایت از اختراعات و سیستم حمایت از علم را دولتی کنیم، علم در خدمت دولتها قرار میگیرد. حالا اگر دولتها خوب باشند، مردمی باشند، یک چیزی هم به مردم میرسد. اگر مردمی نباشند چی؟ میگوید دولت در صدد افزایش قدرت خود است، اختراعاتی را، مخترعانی را، محقّقانی را پرورش و حمایت میکند که منجر به قدرت خود بشود. میگوید ما این اختراع را میآوریم از جیب مردم تا اینها هم سراغ نیاز مردم بروند. دوّم، میگوید اگر من آمدم گفتم که اوّلین اختراع را هر کس زودتر آورد به نام همان است، کسی علم خود را مکتوم نمیکند، پنهان نمیکند چون اگر پنهان کند ضرر میکند. یکی از اشکالاتی که در ذهن طلبهها است این است که میگویند مالکیّت فکری موجب مکتوم شدن علم میشود، نه، برعکس است. میگوید من سیستمی را برای تو طرّاحی میکنم. چون میدانید در اختراع اوّلین شرط این است که باید بروی در ثبت اختراعات، اختراع خود را افشا کنی و به نحوی که یک انسان متخصّص در آن رشته بفهمد که تو چه کار کردی، افشا کنی. پس علم افشا میشود چون پیشرفت میشود. وقتی افشا کردی نفر دوّم دیگر نمیتواند همان را تکرار کند. باید یک چیز جدید بیافریند. پس هم نیاز مردم برطرف میشود و هم یک قدرت رقابت در میان محقّقین ایجاد میشود. باید برای شما مثال بزنم، این بخاریهای گازی در ایران ساخته شد. به خاطر دارید بخاریهای قدیمی جای دست نداشت وقتی میخواستی جابهجا کنی مصیبت بود، دست میسوخت، زخمی میشد. یکی از دوستان ما گفت که یک چیزی به ذهن من رسید. یک تلفن به مشهد و به همان کارخانه زدم گفتم شما این بخاری را که میسازید، فلان جای آن را سوراخ کنید. این یک تکمیل اختراع است. به نفع هر دو هم است. این کار را راحت کرد. حالا چگونه این اتّفاق میافتد؟ من یک مثال عینی بزنم. این یک مثال پیش پاافتاده بود. یک شخصی در آمریکا یک اختراعی کرده بود، یک تکسلولی ساخته بود که این تکسلولی را روی آب میانداختی نفت میخورد، با تغییر ژنتیکی که در این تکسلولی ایجاد کرده بود وقتی آن را روی آب میانداختی نفت میخورد. این را میخواست ثبت کند. حالا اینجا یک مشکلی داشت. در بحثهای حقوقی ثبت موجودات زنده با مشکل مواجه است. میگویند اگر ما مسابقه در تغییر موجودات زنده را راه بیندازیم یک وقت میبینی فردا ما را تغییر ژنتیک دادند یک چیز دیگری شدیم. اگر حیات را اقتصادی کنی معلوم نیست در نهایت چه میماند. این ممنوع بود. در تکسلولیها اختلاف شد، خیلی روی آن بحث شد و نهایتاً این ثبت شد. در عرض ده سال پنجاه هزار شرکت تولید تکسلولی ایجاد شد که همه در این زمینه فعالیّت میکنند. اینها در این باور هستند که اگر ما این زمینهی مسابقه را فراهم کنیم بین افراد مسابقه میافتد. دیدید در یک شهر کوچک زود رقابت میافتد، مثلاً یک شخصی یک کتابفروشی میزند، مثلاً دو روز در جیب او پول است، میبینی همه کتابفروشی زدند. در بحث اختراعات هم این است. میگویند اگر بین مردم رقابت بیندازیم شرکتها شروع میکنند رقابتی کار کردن. شما تصوّر بکنید صنعت اتومبیل چرا آنقدر پیشرفت کرده است؟ به خاطر اینکه از این رقابت حمایت میشود. بعضی از این شرکتهای اتومبیلسازی حدود ده هزار اختراع در صف دارد. کلّ اختراعات کشور ما در سال گذشته ۴۵۰۰ عدد بود.
- در اتومبیل؟
- در یک شرکت اتومبیل ده هزار اختراع در صف هستند، کلّ اختراعات ما پارسال ۴۵۰۰ عدد بود. چون به مسابقه کشیده نشده است. شما اگر در صحنهی رقابت نتوانی رقابت کنی تو را حذف میکنند. کلّ آمار اختراعات جهان در یک سال یک میلیون و سیصد عدد بود. کشورهایی که این را رقابتی کردند که از این مجموع، ۵۵۰ هزار عدد مال یک کشور است که اسم آن را نمیبریم. سیصد و خردهای از آن مال انگلستان است و ۴۵۰۰ عدد هم مال ما است. وقتی که این را میخواهید ثبت کنید، هزینه دارد، یعنی درآمد دولت در این ۵۵۰ هزار، صد میلیارد دلار فقط درآمد برای هزینهی ثبت از مردم گرفته است. پس میگویند اگر شما آمدی با این پیشفرض که میخواهی هزینهی تولید علم را از مردم بگیری نه از دولت، علم را رقابتی کنی، پیشرفت را هم متوقّف نکنی یعنی ارتقاء ببخشی، سرعت بدهی، لازم است که بیایی یک مدّت محدود، نه همیشه، مثلاً ۲۰ سال، وقتی که تو این کار را کردی تا ۲۰ سال من انحصاری از تو حمایت میکنم. نتیجه این میشود که دیگر اگر شما خواستی کاری بکنی نمیآیی کار تکراری انجام بدهی چون فایدهای ندارد، فقط هزینه کردی. باید کار جدید انجام بدهی. دیدید ما طلبهها چون حالا خود ما طلبه هستیم اینها را میتوانیم بگوییم. ما هر چیزی را که شروع میکنیم از اوّل شروع میکنیم یعنی از مفهومشناسی شروع میکنیم تا فکر میکنیم که دیگر علمی نوشته نشده ما اوّلین نفر هستیم که داریم این را مینویسیم. چون ذهن ما رقابتی نیست. مثلاً فرض کنیم من این کتاب را نوشتم شما میگویی چه چیز جدیدی میخواهی بنویسی تا از تو حمایت بشود؟ در اختراع هم همینطور است. پس فلسفهی این امر این است که میخواهند این هزینه را از جیب مردم دربیاورند، در حوزهی رقابتی کار کنند و به تولید علم سرعت بدهند. میگوید من ابزار آن را، این پیشبینی میکنم که این را انحصاری کنم، بگویم تکثیر به دست اوّلین تولیدکننده به صورت انحصاری باشد تا هم هزینهی دولت بالا نرود بلکه خود دولت درآمد دارد و از سوی دیگر این رقابت هم موجب میشود که در مجموع به رفاه مردم ختم بشود. حالا این حوزهای که ما آمدیم معرّفی کردیم و گفتیم این شیء به وجود آمده، این چه شیئی است؟ میگوییم این شیئی که این کارها را میتوانیم از آن انتظار داشته باشیم. این خودنویس خارجی را من به هر کس بفروشم میتواند بنویسد، میتواند بشکند، میتواند هدیه بدهد، پس بر سر این خودنویس خارجی نیست. بر سر آن امر ذهنی هم بحث نمیکنیم چون رابطهی امر ذهنی با ما تکوینی است. من اگر دیوانه شوم دیگر آن امر ذهنی وجود ندارد، اگر مردم اصلاً ذهنی وجود ندارد. پس فکر نکنید که موضوع مالکیّت معنی یک امر ذهنی است، اصلاً رابطهی ما با تصوّرات ذهنی ما یک بحث تکوینی است. حقوق نمیتواند آنجا کاری انجام بدهد. من یک اختراعی کردم بعد مردم، ورثهی من استفاده میکنند. اختراعی کردم دیوانه شدم، حقّ من که ضایع نمیشود. کتابی را نوشتم دچار آلزایمر شدم، اصلاً خود من هم نمیدانم چه چیزی نوشتم. پس بحث ما بر سر صورت ذهنی هم نیست. بحث ما بر سر چیست؟ ما میگوییم یک موضوعی وجود دارد که نه فیزیک است، نه این چیز در ذهن است، آن موضوع، موضوعی است که این تکثیرها را میسازد. حالا شما اسم آن را امر اعتباری بگذار. شما اصلاً اسم روی آن نگذارید، بگو این یک سری ممنوعیّتهایی است که دولت وضع کرده که شما تکثیر نکن، این مجموع ممنوعیّتها را دور هم میپیچم میگویم مالکیّت فکری. این یک سری ممنوعیّتها است، منع است. میگویند اگر کسی خودنویسی را اختراع کرد، این خودنویس مال خود او است، به هر کس هم خواست بدهد، اگر دوست داشت خراب کند، بفروشد، هر کاری که دوست دارد با این شیء فیزیکی انجام بدهد. موضوع ذهنی هم اصلاً موضوع کار ما نیست. اشتباه نشود. من میگویم که کلّ مردم جهان که عضو معاهدات بین المللی هستید حقّ تکثیر ندارید. با اینکه شما همین فرمول را دارید. شما همین فرمول را به دست آوردید ولی چون شخص الف اوّل رفته این فرمول را ثبت کرده شما نمیتوانید استفاده کنید. پس من دارم، تو هم داری امّا تو نمیتوانی استفاده کنی. برمیگردم به آن جمله که اوّل گفتم، گفتم که ما تا به حال میگفتیم رابطهی مالکیّت رابطهی شخص و شیء است، حالا شما میبینید که این مالکیّت یک مرتبه چهره تغییر داد، بیشتر رابطهی اشخاص با یکدیگر است، یعنی من به خاطر اینکه این عبارت را دارم کأنّه بر شما سلطه دارم. یعنی من چون زودتر دارم، شخصی در آرژانتین هم نمیتواند این را تولید کند. پس بیشتر رابطهی شخص و شخص است، به همین خاطر میگویند منطق مالکیّت فکری منطق خطرناکی است، استعماری است. برای کشورهایی که در مرز تولید نیستند خیلی خطرناک است. ما وقتی میگوییم آمریکا ۵۵۰ هزار اختراع دارد یعنی ما در این ۵۵۰ هزار فقط مصرفکننده هستیم، حقّ تولید نداریم. این مانند کتاب نیست بگوییم یک شیء است من دارم، تو نداری، خوب منطقی است من دارم، من استفاده میکنم، این منطق خطرناک نیست. منطق مالکیّت خصوصی خطرناک نیست چون یک شیء محدود را بحث میکند. منطق مالکیّت فکری بسیار خطرناک است. قدرتآفرین است. مالکیّت فیزیکی قدرت نمیآورد فقط ثروت میآورد. مالکیّت معنوی قدرت میآورد چون قدرت منعکنندگی دارد. من میتوانم همهی افراد جهان را منع کنم، چون من تولید کردم. قدرت منع دارد. لذا میگوییم منطق این، خطرناک است. درون این چهرهی زیبا گرگی نهفته است. برای کشورهایی که نمیتوانند خود را به مرز علم برسانند خیلی خطرناک است. خیلی باید در صحنهی رقابت جدّی باشند تا بتوانند در لبههای دانش مبارزه کنند، بجنگند، اینجا محلّ جنگ است، محلّ نبرد است. شما هر چه بخواهی مصرف کنی به تو میدهند ولی اگر بخواهی تولید کنی حقّ تولید را به تو نمیدهند. مصرفکنندگان خوبی میتوانیم باشیم. چون منطق آن این است من دارم، تو هم داری ولی من استفاده میکنم و تو نمیتوانی استفاده کنی. این منطق، منطق خطرناکی است. لذا کشورهایی مانند هند تا زمانی که قدرت تولید نداشتند حمایت نمیکردند. جرأت نمیکردند. ما گفتیم که آمریکاییها در ابتدا دزدان مالکیّت فکری بودند ولی وقتی که توانمند شدند سردمدار حمایت شدند. تا وقتی که تولید نداشتند تشویق میکردند، میگفتند که آنها را از جاهای دیگر به کشور ما بیاورید، حمایت میکنیم. رئیس جمهور آمریکا سخنرانی میکند میگوید: من نمیدانم این را در نظر بگیریم، این هیچ چیز نیست. این هم که هیچ چیز نیست. اینها هم که هیچ چیز نیست. من نمیدانم چطور وقتی که سه تا چیزی که هیچ چیز نیست وقتی به یکدیگر میچسبانی یک چیز میشود. یعنی چه این حرفهایی که حقوقدانان و اقتصادیها میزنند. حتّی برای عدم حمایت تحلیل میکردند ولی وقتی که من در مرزهای دانش قرار گرفتم. توماس جفرسون گفته که اگر حق داریم از سه چیز به طور مجزا استفاده کنیم از نظر حقوقی دلیلی وجود ندارد وقتی که اینها در کنار هم قرار میگیرند استفاده نکنیم. شما فکر کردید ارّه چیست؟ ارّه یک آهن و یک دسته است. دسته را همه میتوانند از چوب استفاده کنند، آن تیغ را هم همه میتوانند استفاده کنند، ولی وقتی این را به یکدیگر میچسبانی میشود اختراع، دیگر نمیتوانی استفاده کنی. میگوید من این حرفها را نمیفهمم. این برای دورهای است که آنها به دزدی مالکیّت تشویق میکردند، میخواستند قدرتمند بشوند. ولی وقتی قدرتمند شدند گفتند اگر حمایت اصلاً با شما حرف نمیزنیم. اشتباه نکنید. اینها یک قانونی دارند. قانون ۱۰۱، کشورهایی که با مالکیّت فکری خود به اقتصاد آمریکا ضربهی شدید بزنند در معرض تحریم قرار میگیرند. به خاطر همین نرم افزارها، پارسال در عربستان موضوع تحریم واقع شد. یک دوره مذاکرات فشرده گذاشتند که عربستانیها رفتند تعهّد کردند که ما دیگر این کار را نمیکنیم. یعنی اینگونه حمایت میکنند. پس واقعیّت این است، یک سری منعها داریم، یک سری محدودیّتها داریم. این محدودیّتها را چگونه میتوانید به لحاظ فقهی توجیه کنید؟ این با ابزار مالکیّت سنّتی اصلاً قابل توجیه نیست چون فلسفهی مالکیّت فیزیکی نظمبخشی است، من دارم و تو نداری است، چون نزاع میشود آن را نظم میدهیم. امّا در مالکیّت معنوی وجود نداشته باشد هیچ نظمی مختل نمیشود، هیچ نزاعی به وجود نمیآید. پس نزاع از اعتبار به وجود میآید، توجیه کردن این فلسفه سخت است. من نظریههای زیادی را در این کتاب مطرح کردم، بحثهای فقهی آن را مطرح کردم ولی گفتم سؤال را اوّل خوب بفهمیم، مشکل این است. این هم بحث سادهای نیست. نه حقوق اخلاقی در آن بحث است، نه سبقت اسم کتاب به نام دیگری و …، اینها نیست. این حوزه را امروزه طبقهبندی میکنند، دو دستهی کلّی وجود دارد. یکی حقوق ادبی- هنری است. علمی، ادبی، هنری و دیگری هم مالکیّت صنعتی است. ادبی و هنری جایی است که شما بیانی داری، یک پیامی میخواهی به عموم ابلاغ کنی، هر چه که متضمّن پیام باشد در حوزهی ادبی، علمی و هنری قرار میگیرد. بعضی چیزها هستند اصلاً پیام ندارند، شما الآن میبینی مثلاً این پوشه را چه کسی اختراع کرده؟ نه، پوشه چیزی است که کاغذ در میان آن میگذاری. ولی کتاب مهم است که من بگویم چه کسی نوشته است چون پیام دارد، بیان دارد. پس موضوع مالکیّت معنوی دو شاخه دارد. چیزهایی که در آن بیان است، چیزهایی که فقط کارآمدی اقتصادی در آن است. دو شاخه هم است. یک شاخه را میگویند مالکیّت ادبی و هنری و علمی، یک شاخه را میگویند مالکیّت صنعتی. دو منطق هم بر این حکومت میکند. دو دسته سؤال هم دارد ولی دو تا سؤال اقتصادی است. با دو توجیه میشود عمل کرد. حالا این شاخههایی که پیدا کرده را من با چند مثال سریع مرور میکنم. بعضی از آنها خیلی چون در سطح جهانی مطرح نیست ما روی آنها بحث نمیکنیم. شما این بحثی که فقهای عظیم الشّأن ما در مورد حقّ سرقفلی مطرح میکنند، در حقوق به عنوان حقّ کسب و پیشه از آن یاد میکنند. حقّ کسب و پیشه این است. من وقتی میخواهم این را توضیح بدهم میگویم بحث بر سر این است که در یک ملک غیر منقول به خاطر فعالیّت شما، رابطهی صلاحیّت باید احراز بشود، نه به خاطر اینکه خیابان کشیدند و نقشهی شهر تغییر کرده، جمعیّت بالا رفته و فلان، درآمد بیشتر شده، آن میزانی که به خاطر کار تو است، این ملک یک شهرت ایجاد کرده است که این شهرت مانند خواهران دو قلو به هم چسبیده است ولی دو چیز است. وصف این ملک نیست. دو چیز است امّا دو چیز به هم چسبیده است. من میگویم آن بخش شهرت مکانی آن مال آن کسی است که شهرت آفریده، آن فیزیک غیر منقول که اینها افزایش قیمت داشته، برای خیابانکشی و هزار و یک اتّفاقات افتاده، آن میزانی که به خاطر کار من است، این وصف در مال ایجاد نمیکند. این مالیّت مجزا ایجاد میکند، به این حقّ کسب و پیشه میگویند. گاهی اوقات این خصوصیّت یک خصوصیّت مکانی است که باز هم رابطهی صلاحیّت دارد. با یک مکان جغرافیایی خاص، یک کالایی تولید میشود که ریشه در جغرافیا دارد، ریشه در سرزمین دارد. مثال میزنم، پنیر لیقوان چرا خوشمزه است؟ این ممکن است به خاطر آبی که آنجا باشد، به خاطر علوفهای که آنجا باشد. ما یک خط میکشیم و این را شناسایی میکنیم. میگوییم این منطقهای که در آن علف میروید این منطقه است. پس پنیر لیقوان مال اینجا است، کسی نمیتواند استفاده کند. به این نشانهی جغرافیایی میگویند. گاهی اوقات شما برای فعالیّت خود که متمایز از دیگری باشد، یک علامت میگذارید، به آن علامت جغرافیایی میگوییم. مثلاً سوهانپزهای قم یک علامت برای خود میگذارند. شما یک علامت برای خود میگذارید و کالای خود را با این علامت معرّفی میکنید. علامت تجاری قابل واگذاری به غیر است. یعنی خود این علامت ارزش دارد. خیلی از این شرکتهایی که میگویند فلان قیمت دارد، این علامتهای آنها است که قیمت دارند. مثلاً ارزیابی علامت تیغ ژیلت ده میلیارد دلار است. کار به تیغ آن نداریم، علامت آن ده میلیارد دلار است. پس این هم یک حوزهای است. گزینهی بعد طرحهای صنعتی است. به قالبها طرحهای صنعتی میگویند. ببینید این دستمال کاغذی یک قالب دارد، قالب آن چهارگوش است. این شیشه نوشابههایی که چیز است قالبهای صنعتی آنها است. اینها قابل ثبت است، دیگر کسی نمیتواند آنگونه بسازد. دیدید این ظروفی که میآورند، جعبههای آنها یک جعبههای اختصاصی است، شما ۱۲۰ تکّه را درون یک جعبهی کوچک میگذارید، آن چینش، آن قالبی که برای این میسازید. اختراعات هم که روشن است، یعنی چیزهایی که کاربرد صنعتی دارند، نوآوری در آنها است. یک بخشی داریم که در حقوق ما کم منعکس شده است. در این صنایع الکترونیک، این دستگاهها را دیدید کوچک شده است، در حقوق به آن ملاقههای یک پارچه میگویند، چند تا ملاقه را جمع میکنند در یک ظرف کوچک، فلسفهی آن در کوچکسازی آن است. این سرمایهی خیلی زیادی میخواهد. مثل IC ها و اینها، اینها به خاطر کوچکسازی قابل حمایت است. یک حوزهی دیگر داریم به آن میگوییم اسرار تجاری، اسرار تجاری از این منطق بحث خارج است. تا حالا دو تا منطق در اموال داشتیم. من دارم، تو نداری، شد مال فیزیکی. من دارم، تو داری، شد اموال معنوی. یک شق سوّمی هم وجود دارد، من میدانم، تو نمیدانی، این میشود اسرار تجاری. چون من میدانم استفاده میکنم. اگر خواستی تو هم بدانی باید پول بدهی. مثلاً میگویند این فرمول کوکاکولا سرّ تجاری میشود. این (؟؟۰۱:۳۵:۳۱) که روی کاشی میکشند، ترکیبات اینها سرّ تجاری است. حالا شما اگر یک روزی آگاه شدی برو استفاده کن. اینجا دیگر فقط چون نمیدانی نمیتوانی استفاده کنی، اینجا نمیتوانی تقلّب کنی بیایی از من بدزدی. ولی اگر کشف کردی، خود تو فهمیدی، برو استفاده کن. در اختراع تو میدانی، من میدانم، من استفاده میکنم، تو استفاده نمیکنی. در اسرار تجاری من میدانم، تو نمیدانی، چون نمیدانی نمیتوانی استفاده کنی، میخواهی استفاده کنی باید پول بدهی. اگر خود تو یاد گرفتی برو استفاده کن. این اسرار تجاری است. بحث ژنتیک گیاهی هنوز مورد حمایت است. داروها در اختراعات قرار میگیرد. اینها حوزههای مختلفی است که بعضی از آنها امروز مورد چالش است. مثلاً در مورد ژنتیک، تحوّلاتی که در حوزهی گیاهان، جانوران، تکسلولیها وجود دارد و مورد گفتگوی فراوان قرار گرفته شده است. حوزهی مالکیّت ادبی و هنری هم کلّیهی چیزهایی که مستلزم یک بیان است. بیان نه بیان گفتن، یعنی یک ایدهای را میخواهد بفهماند. شما وقتی لباس میدوزید، لباس یک پیام دارد، پیام فرهنگی دارد. لذا فرانسویها با حجاب اسلامی مشکل دارند، میگویند این پیام فرهنگی دارد، درون این ایده خوابیده است. و لذا اگر همین زن فرانسوی مثلاً یک کلاهگیس بر سر بگذارد نمیگویند این مشکل دارد، ولی وقتی روسری بر سر او است میگویند این روسری پیام دارد. یک پروندهای مطرح شده بود، یک گروهی هستند که به اصطلاح لخت میگردند، این را به لحاظ اخلاقی ممنوع کردند، گفتند ما با این لختگشتن میخواهیم به مردم پیام بدهیم. این در یکی از کشورها منجر به یک بحث حقوقی شدیدی شد. در بحثهای سخنرانیها، چیزهایی که در طلبهها مطرح است، حالا فوری هم در قالب تقلید صدا نروید، سخنرانی شما را چه کسی میتواند ضبط کند؟ چه کسی میتواند پخش کند؟ آیا رادیو و تلویزیون میتواند پخش کند؟ آیا میتواند تکثیر بشود؟ آیا میتواند در یک فیلم استفاده کنیم؟ همین مدلهای نوحهخوانی، اتّفاقاً در قانون جدید نوحهخوانی را آوردیم، تعزیهگردانی. حالا ما علاقهای نداریم اینها را تجاری کنیم، شاید نخواهیم اصلاً تجاری کنیم. ببینید دو بحث است، یکی قابلیّت تجاری دارد، یک شیوهی قرآن خواندن هم قابلیّت تجاری دارد ولی شما قصد تجارت ندارید، در قرآن خواندن ما قصد تجارت نداریم، ولی موضوع تجاری است. مثلاً اگر یک قاری قرآن آمد یک صوت زیبایی را قرائت قرآن کرد حتماً مثال آن به وجود میآید، حالا خود او به خاطر ترویج قرآن بگوید من نمیخواهم استفاده کنند، مثل کتاب آقای قرائتی که میگویند ایشان حقّ خود را اسقاط کرده است. این یک صحبت دیگری است ولی موضوع تجاری است. ظاهراً تجاری است. اینها هم حوزههایی است که در اینجا قرار میگیرد. پس یک جمعبندی کنیم. جمعبندی ما این است که ما اوّل باید تصویر درستی از مالکیّت فکری را بازخوانی کنیم. ۱- مالکیّت فکری دو شقّی است. مالکیّت و امر فکری در حقوق ما، یک موضوع ذاتاً اقتصادی است یعنی اصلاً بحثهای معنوی را در آن مطرح نکنید، ذاتاً اقتصادی است. ساختار اقتصادی آن هم این است که میخواهد هزینهی تولید علم را از خود مردم بگیرد و منفعت آن را هم خود مردم به دست بیاورند. پس سیستم تشویق دولتی گفت من این را قبول ندارم، آن را نفی کرده است. میگوید برای اینکه این سیستم تشویق اجرا شود، من استفادهی شخصی را برای همه احترام میگذارم. هر کس هر کار فکری کرد در حوزهی شخصی احترام کامل را دارد، برود استفاده کند. امّا موضوع بر سر تجاریسازی است. میگوید تجاری سازی مربوط به کسی است که اوّلین ثبت را دارد. اوّلین اختراع مال او است. اینجا محلّ کار است. میگوید من با این کار میخواهم زمینهی تشویق و رقابت سالم را به وجود بیاورم. من در اختراع گفتم آن سرّ تجاری که برای شما معنا کردم یکی از فلسفههای آن همین است. میگویند اگر اختراع را حمایت نکنیم افراد میروند به سمت سرّ تجاری کردن. علم پیشرفت نمیکند. ما میگوییم افشاء کن از تو حمایت کنیم. وقتی افشاء کردی همه میدانند. الآن دفتر ثبت اختراع به روی شما باز است. میتوانید بروید همه را ببینید. حتّی باید در روزنامهی رسمی کشور منتشر بشود تا همه بدانند. بدانید من تولید کردم، بدانید فرمول جدید به بازار آمده است، اگر میخواهید چیز دیگری تولید کنید. فلسفهی اصلی آن هم این است که هزینههای علم هزینههای زیادی است، این هزینهها را باید تأمین کرد. حالا آیا با ادبیّات مالکیّت فیزیکی باز میتوانیم این را به بحثهای فلسفی برگردانیم؟ آیا یک راهکار به اصطلاح برگردانیم به ممنوعیّتها و محدودیّتها؟ دولت میتواند دیگران را ممنوع و محدود کند یعنی حکم حکومتی، مصلحت، این قالبها. من میگویم چون این اوّلین اختراع را دارد دیگران استفاده نکنند. دیگران تولید نکنند. این بحثی که ما میگوییم مصلحت، همینجا است. یعنی منع دیگران از تولید، محدودیّت ایجاد کردن. چرا محدودیّت ایجاد میکنند؟ با این فلسفهای که گفتیم. همینطور که میبینید این مالکیّت فکری در زمینهی خود پاسخ میدهد. این آقای پیتر دراهوس یکی جملهی خیلی جالبی دارد. میگوید این مالکیّت فکری در جایی جواب میدهد که ایدهی بازار آزاد داشته باشد، رقابت در آن میسر باشد، اقتصاد و مالکیّت خصوصی هم در آن معنا داشته باشد. اینجا خوب جواب میدهد. اگر کشورهایی این را ندارند معلوم نیست اصلاً بتوانند از اینها خوب استفاده بکنند. به لحاظ بین المللی این منطق خطرناک است. آنهایی که میخواهند مصلحتاندیشی بکنند باید خیلی متوجّه این کار باشند. امروزه جهان آمده مالکیّت فکری را با حوزههای دیگر پیوند داده است، اینطور نیست که شما در صحنهی جهانی بگویی مثلاً ما جمعیّت ایران ۷۵ یا ۷۶ میلیون هستیم. بگویید ما تصمیم گرفتیم این را احترام نگذاریم. باید ببینیم تبعات آن چیست. یکی از تبعات آن این است، همهی کشورها عضو مالکیّت صنعتی هستند. حالا میخواهیم مصلحتسنجی کنیم. ما رفتیم یک ایدهای را از خارج دزدیدیم، بگوییم به لحاظ فقهی هم دزدین این اشکالی ندارد، در اینجا با شما همراه هستیم، امّا وقتی خواستیم تولید بکنیم، شما فقط برای هفتاد میلیون میخواهی تولید کنی، در اوّلین خروج از مرز شما را در گمرک متوقّف میکنند. چیزی که مالکیّت فکری در آن نقض شده باشد، قوانین گمرکی اجازهی ورود به هیچ کشوری را نمیدهد. لذا شما کالا تولید کنید، مثلاً بیایید بگویید همین صنعت دارویی که شش روز یک بار رونمایی میکنید، مدام هم میگویید ما دوّمی هستیم، وقتی گفتید ما دوّمی هستیم، این دروغ معنا دارد، یعنی این صنعت مال خود شما نیست. حالا این مال شما نیست پس فقط در مرزهای خود تولید میکنید، حتّی به افغانستان هم نمیتوانید صادر کنید. چون افغانستان شرکت اعتراض میکند در گمرک جلوی مرز هرات جلوی شما را میگیرند. ما در سال ۱۳۱۴ به مالکیّت صنعتی ملحق شدیم چون فکر میکردیم میتوانیم مونتاژ داشته باشیم. چون در این کارخانهی خودرو اختراعات جدید وجود دارد. پس ما باید صادر کنیم. ما که این همه خودرو را برای کشور خود نمیخواهیم. اگر حقوق مالکیّت فکری دیگری را به رسمیّت نشناسیم، شما در صحنهی جهانی نمیتوانی کار کنی، به مجرّد اینکه کوچکترین کار علمی شبههی نقض مالکیّت فکری در آن وجود داشته باشد، با ممنوعیّت روبرو میشویم. پس اینها که میخواهند مصلحتسنجی کنند باید درکی از مصلحت داشته باشند، فضای جهانی را تصویر کنند. هیچ کشوری که بداند شما در اینجا نقض مالکیّت فکری میکنید حاضر نیست سرمایهگذاری کند. اوّلین پیششرط همهی سرمایهگذاریها این است که از شما تعهّد میگیرند که نقض مالکیّت فکری آنها را نکنید. پس راهها را بستهاند. اینطور نیست که ما بگوییم اگر به لحاظ فقهی قواعد اوّلیه خیلی معلوم نیست اینها را جواب بدهیم، میخواهیم قواعد ثانویه را بگوییم، قواعد ثانویه را باید در بستر جهانی انحصار کنیم. یک بحثی نیست که مثلاً ما چهار نفر در قم بنشینیم بحث کنیم. این تبعات دارد. ببینیم میتوانی تبعات آن را بپذیریم؟ مالکیّت صنعتی که دویست کشور جهان عضو هستند و هر کدام از آنها هم مدّعی هستند، خیلی سخت است. هیچ صادراتی نمیشود کرد. ما الآن به لحاظ حقوقی حمایت میکنیم منتهی حمایت میکنیم فراموش نکنید این حمایت مالکیّت معنوی با مالکیّت فیزیکی فرق میکند. نقض مالکیّت فیزیکی معلوم است، تو داری، من ندارم. امّا در مالکیّت فکری من دارم، تو داری است. یعنی آن کسی که دارد استفاده میکند را باید به دادگاه بکشانی. لذا اگر شما قالی کاشان را ثبت کنید، اگر در آلمان اتّفاقی افتاد، چیزی از شما کم نشده، شما باید بروید هزینهی دادگستری بدهید او را به دادگاه بکشانید. اینکه میبینیم ما در صحنهی جهانی ضعیف هستیم وکیل مناسب نداریم. پول نداریم حمایت کنیم. پول نداریم هزینههای دادگستری را بدهیم. نمیدانیم کجا نقض شده اصلاً، اگر میتوانستیم وکیل آن را پیدا کنیم، هزینهها را بدهیم و از حوزهی خارجی خود حمایت کنیم، خیلی خوب بود. ما لازم نیست غصّه بخوریم که شما امشب بروید اینترنت را بزنید، بنویسید China kashan، India kashan یک آرمی در هند و چین است kashan، برای قالی است. آنها تولید میکنند چون ما آن را ثبت نکردیم. ما فکر میکنیم به لحاظ فرهنگی کاشان ضرر کرده، ثبت نکردیم مشکل به وجود میآورد. حوزههای آن را خیلی میشود در این فضا بهرهبرداری کرد، در مصلحتسنجی هم بدانید که ما در یک وضعیّت جهانی باید بیندیشیم. کسی که میخواهد مصلحتسنجی مالکیّت فکری را به لحاظ مصلحت حل کند، باید اوّلاً ۲۷ معاهدهی بینالمللی را بداند. روابط کشورها را بداند. وضعیّت سرمایه خارجی و قوانین سرمایهگذاری را بداند. بعد موقعیّت ایران را در این وضعیّت بسنجد و بعد ببیند مصلحت است یا نیست. اینطور ساده نمیشود بگوییم مصلحت است، مصلحت نیست. این مصلحتها، مصلحتهایی نیست که بشود در اتاق آن را تشخیص داد، باید بر اساس یک چارچوب تعیین کرد.
- فرق آخر بین مالکیّت فکری و معنوی شد یا نه؟ یا دو عنوان و دو اصطلاح است؟
- واژهی مالکیّت معنوی یک واژهی حقوقی نیست، در هیچ متن حقوقی هم به کار نرفته است، یک متن آموزشی است اصلاً یک واژهی کاملاً آموزشی است. واژهی Intellectual Property است. Intellectual را به معنای معنوی میگیرد، به معنای فکری میگیرند. من فکری را ترجیح دادم در کتاب، برخی میگویند این معنوی بهتر است. تنها جایی که این واژه به کار رفته یک جا درست به کار رفته است و یک جا هم غلط به کار رفته است. ما در عنوان سازمان جهانی مالکیّت فکری این واژه را به کار بردیم. قانون تجارت الکترونیک ایران هم اشتباه بزرگی کرده، نباید این واژه را در قانون به کار میبرد. چون متأسّفانه اینها آگاهی کافی در حوزههای دانش نداشتند اشتباه بزرگی کردند و واژهی مالکیّت معنوی را در قانون به کار بردند که این اشتباه است. پس این واژه، واژهی حقوقی نیست. یک واژهی آموزشی است که به آن General term میگویند یعنی واژهی عمومی هم است. لذا تعریف واژهای نشده چون واژه موقعی باید تعریف بشود که در یک متن به کار رفته است. ولی وقتی در متن آموزشی به کار رفته دیگر دست ما در اصطلاحسازی باز است. نکتهی دیگر که اشتباه نکنید، این اصطلاح کپی رایت یک واژهی آمریکایی است. بار معنایی خود را دارد. واژهای که در حقوق ما است، حقوق مؤلّف است. حقوق مصنّف است. این هم بار معنایی خود را دارد. در اینجا دو تا دید است. اینها دو تا اصطلاح ترجمهای نیست. در متن قانون تجارت الکترونیکی نوشتیم کپی رایت، درون پرانتز که قبلاً به آن حقّ مؤلّف گفته میشد. معلوم است که آن کسی که این قانون را نوشته است بسیار بیسواد بوده است.
- ادلّهی ماهیّت فکری البتّه من در لابهلای صحبتهای شما به خاطر اینکه مثلاً شمرده و به تعداد باشد ادلّهای که پشتوانهی این را میکند با توجّه به اینکه وارداتی است، بومی ما نیست.
- ادلّهای که برای مالکیّت فکری میآورند، باز هم یک مقدّمه بگویم، مالکیّت فکری در عین حال که موافقان زیادی دارد، مخالفان زیادی هم دارد. یعنی مخالفان آن در یک اعلامیهای هزار دانشمند امضاء کردند. بعضی از فقهای ما گفتند سیرهی عقلا است. عقلای این کجا بود؟ عقلا حرف با دلیل میزنند. مالکیّت فکری یک کار است، یک شخص پدیدآورنده است، یک غایت است. بعضیها غایتانگار هستند میگویند مالکیّت فکری شما را به کجا میرساند، به رفاه میرساند، به پیشرفت میرساند. به اینها ابزارگرایان میگوییم. اصطلاح آنها هم بیشتر در بابهای منفعت کار میکنند. اینها مبانی فلسفی دارند، مبانی حقوقی دارند. این یک دیدگاه است. برخیها روی کار توجّه میکنند. مثل این مقالهای که دست شما است. میگوید کار فکری احترام دارد. برخی هم روی شخصیّت کار میکنند. میگویند این مالکیّت ریشه در شخصیّت دارد. این نظریهی هگل است. هگل میگوید روح انسان تکامل پیدا میکند. روح انسان متوجّه نداشتن میشود، تصرّف میکند، کمال مییابد. روح انسان با مالکیّت کمال مییابد. قبل از مالکیّت ندارند، ناقص هستند. تصرّف میکنند کامل میشوند. این میشود نظریهی شخصیّت، پس آیا به لحاظ فلسفی کار مبنا است یا شخصیّت یا غایت؟ علاوه بر اینها بعضیها قراردادگرا هستند. بنای قرادادهای اجتماعی است. یک بنای قراردادی است. قرار گذاشتیم اینگونه باشد. این هم چهار تا، البتّه بعضیها هم به لحاظ اخلاقی استدلال میکنند، این پنج دسته دلیل است. به لحاظ فقهی ما در ادلّهای که داریم بحث حیازت و اینها را به دشواری میتوانیم اینجا به کار بگیریم. آیا از قاعدهی لا ضرر، آیا از منطقهی فرار، آیا از بحث مساحت میتوانیم استفاده کنیم یا نمیکنیم، چون مقدّمات آن پیچیده است باید تک تک مقدّمات را وارد بشویم. امّا در غرب بحث فلسفی آن در پنج نظریه است. نظریهی کار، نظریهی شخصیّت، نظریهی غایت و منفعت، اخلاق، قرارداد.
- در فقه وارد نشده؟
- ما گفتیم بر سر این اموال بحث نمیکنیم. گفتیم این را میشکافیم بگوییم که بحث حکم آن کدام است، این احکام را میخواهیم اثبات کنیم. من دارم، تو داری، من استفاده میکنم، تو استفاده نمیکنی. این را باید به لحاظ فقهی پاسخ بدهیم. اصلاً اسم آن را شما هر چه دوست دارید بگذارید. اسم آن را بگذارید جعبهی نقاشی. من دارم، تو داری، چون من زودتر گفتم من استفاده میکنم، تو نمیتوانی استفاده کنی. شما باید انحصار من را اثبات کنی، ممنوعیّت دیگران را هم اثبات کنی، این میشود فقهی.
- سؤال سوّم هم داخل شدن سه چهار تا سؤال با هم است. حقّ (؟؟۰۱:۵۷:۲۵) و اگر هر کدام از آنها است قابلیّت انتقال دارد یا ندارد؟ آن را اثبات کنید.
- مالکیّت معنوی اصلاً این مدل بررسی که ما بگوییم حق است و ملک است برای جایی است که شما مجموعه را به صورت یک نهاد بسته ببینید. ولی اگر من معتقد باشم که این نهاد را باید باز کنیم. این مجموعهی حقها و تکلیفها است که آن را میبندیم و اسم آن را مالکیّت میگذاریم. اوصاف مالکیّت را دارد ولی مهم این است که شما این را باز کنید. این کمربند را باز کنید، این چهار پنج تا حق است، ولی وقتی میبندی و با هم نگاه میکنی، احساس میکنی مالکیّت شد. من استفاده میکنم، انحصار دارد، دولت چه نقشی دارد؟ آیا نابینایان میتوانند از این بدون پرداخت پول استفاده کنند؟ بله، میتوانند. آیا میتوانند از دانش آن استفاده کنند؟ بله. پس یک سری مجوّزها هم اینجا وجود دارد. این مجموعهی جواز، تکلیفها، محدودیّتها را میبندیم و در مجموع حسّ مالکیّت میشود. ولی باید آن را باز کنیم. چون عنوان حقوقی نیست که موضوع حکم قرار گرفته، ما میگوییم مالکیّت در حق است اصلاً موضوع نیست.
- سابقهی مالکیّت فکری را در غیر از ایران فرمودید حدود چهارصد و خردهای سال است در ایران از چه موقعی؟
- ۱۳۱۴ اوّلین قانون مالکیّت معنوی در ایران بود. آن قبلیها که میگویند نویسندگان احترام میگذاشتند گفتیم اینها اقتصادی نیست، اخلاقی است. به نویسندهها احترام میگذاشتند میگفتند دزدی نکنید، سرقت نکنید، اسم کتاب دیگر را بر خود نگذارید. اینها ریشههایی از یک معاصرتهای هنرمندان است.
- آیا مقام معظم رهبری که در چند سال اخیر به تولید علم اشاره کردند و فرمودند آیا منظور ایشان همین بحث مالکیّت فکری است؟
- مالکیّت معنوی در نقشهی علمی کشور توسّط خود ما طرّاحی شد، اصول آن را نوشتیم، جزء آن هم از طرف مقام معظّم رهبری هم ابلاغ شده است، ایشان وقتی میگویند علم قدرتآفرین یعنی همین. یکی از بحثهای آن این است ولی همه هم این نیست.
- استاد در بحث داروها و اینها برای اسرار تجاری است؟
- داروسازیها هم میتواند حقّ اختراع باشد و هم میتواند اسرار تجاری باشد. هر دو درست است. اگر ثبت بکنیم جدید باشد میشود اختراع، اگر افشا نکنی میشود اسرار تجاری.
پایان