سخنرانی استاد فرحزاد – ۸/۸/۹۲

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و العاقبه للمتقین؛

عن مولاتنا فاطمه سلام الله علیها: مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ، أَهْبَطَ اللَّهُ [إِلَیْهِ‏] أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.

بهترین و جامع‌ترین و کامل‌ترین ذکرها و دعاها صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است؛

أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ حُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا مِنْ قَوْمٍ اجْتَمَعُوا فِی مَجْلِسٍ فَلَمْ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یُصَلُّوا عَلَى نَبِیِّهِمْ إِلَّا کَانَ ذَلِکَ الْمَجْلِسُ حَسْرَهً وَ وَبَالًا عَلَیْهِمْ.

یکی از علت‌هایی که ما مقیدیم در هر سخنرانی و برنامه‌ای چند دقیقه‌ای در مورد صلوات صحبت کنیم به خاطر این حدیث است؛ پیغمبر فرمود که هر قومی دور هم جمع شوند اگر در آن مجلس ذکر خدا نشود و صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله فرستاده نشود آن مجلس برای آنان حسرت است؛

حالا فضائل بی‌شمار صلوات که نفاق را می‌برد، دل‌ها را به هم نزدیک می‌کند، شیاطین را دور می‌کند، مجلس را نورانی می‌کند، قلب‌ها را برای پذیرش آماده می‌کند؛ حالا شما هم این را نهادینه کنید. یک حدیث کوتاه در مورد ثواب آن و شرح آن از آیت الله اردکانی چاپ شده و خود بنده هم مشغول به این کار هستم؛ غرض این است که هر کاری با نام خدا و پیغمبر و اهل‌بیت علیهم السلام باشد باعث ترغیب مردم می‌شود؛ بعضی از جاهایی که ما در مورد احادیث صلوات صحبت کردیم برخی پیغام داده‌اند که ما میلیون‌ها صلوات ختم کرده‌ایم. در سمت خدا ما یک حدیث خوانده‌ایم همه یک صلوات بفرستند چقدر زیاد می‌شود. بالاخره جلسات خود را با صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم منور کنید.

یکی از کارهایی که حتما مراعات کنید اختصار است و این مهم است. ایام مباهله است و امروز روز مباهله و فردا هم نزول سوره‌ی “هل أتی” است. نقل می‌کنند آقای فلسفی می‌گفتند: سخنرانی باید سه تا “میم” داشته باشد؛ سه کلمه‌ای که با “میم” است؛ مختصر، مفید و مفت؛ اول اختصار را رعایت کنید مخصوصا در این زمان اما در زمان‌های قدیم گاهی وعاظ طولانی منبر می‌رفتند؛ رسانه‌ها فضا را تغییر داده اند و به گفته‌ی آقای قرائتی مردم در این زمان منتظر ساندویچ خوردن هستند و حوصله منبر طولانی ندارند مگر موارد خاص که شب تاسوعا و عاشورا و شب احیاء است؛ سفینه البحار شیخ عباس قمی که محصول عمرشان این کتاب است در کلمه‌ی “خطب” می‌گوید: پیغمبر خدا اقصر الناس خطبه و اخف الناس صلاه فی تمام…. که نماز جماعت را مختصر می‌خواند که هم روایت داریم و هم فتوای فقها است؛ در نماز جماعت باید رعایت اضعف مأمومین را نمود. یک پدر شهیدی گفت رفتم پشت سر آقای گلپایگانی در مسجد حسین آباد بازار نماز می‌خواندم چند نفری به ترتیب آمدند و با یاالله به نماز متصل شدند، پشت سر آقا، پیرمردی بود، نماز را شکست و گفت “کوفت و یا الله، مرگ و یاالله” الله اکبر دوباره اقتدا کرد؛ پشت سر یک مرجع تقلید از خستگی نماز را شکست و فحش داد و دوباره نماز را متصل کرد. ما به جایی نرسیم که داد مردم در بیاید، برخی از ائمه جماعت نماز را طولانی می‌کنند؛ البته نه خیلی سریع که مأمومین به رکوع و سجده نرسند بلکه باید معمول را حفظ کنیم و مراعات واجبات بشود؛ “اقصر الناس خطبه” یعنی خطبه‌های رسول خدا و نماز جمعه‌هایش از همه کمتر بود، با اینکه حضرت به منبع اصیل وصل بود با اینکه خیلی حرف داشت ولی به اندازه و اقتصار صحبت می‌نمود. می‌گویند طلبه‌ای در جایی منبر بود زمان دادند یک ربع بعد از آن بیست دقیقه کاغذ دوم، چهل دقیقه کاغذ سوم و… که گفت بی‌خود به من کاغذ ندهید دیشب من تا نیمه شب مطالعه می‌کردم تا همه را نگویم رها نمی‌کنم. مطلب زیاد است فکر می‌کند که امشب همه را باید گفت. همانطور که در غذا گفته‌اند تا سیر نشده‌ای دست بکشید در بحث‌های علمی و منبر و… تا هنوز مخاطب اشباع نشده، یعنی زدگی ایجاد نکرده است؛ تمام کنیم. اگر منبر خوب بود و پسند بود باز هم برای جلسات بعدی می‌آیند ولی اگر منبر شما نگرفته بود می‌گویند خدا پدرش را بیامرزد که زود تمام کرد.

می‌گویند آقایی در دانشگاه برای سخنرانی رفته بود و می‌خواست آمار بگیرد که میزان رضایت چه مقدار بوده است از دانشجویی پرسید که از کدام قسمت سخنرانی من خیلی راضی بودی؟ گفت موقعی که بک یا الله گفتی و تمام کردی، کاش زودتر تمام می‌کردی؛ (مطالب) علمی و سنگین و… نباید در سخنرانی باشد.

مرحوم فلسفی می‌گفتند که سخنران باید حرف خوب بزند و خوب حرف بزند. یعنی هم محتوا داشته باشد؛ چراکه مردم آمده اند حرف اهل‌بیت علیهم‌السلام را بشنوند و هم ساده حرف بزند. همانطور که در نماز مراعات اضعف مأمومین را می‌کنید در سخنرانی نیز مراعات اضعف مستمع را بکنید. آقای فلسفی دهه آخر صفر در صحن حرم حضرت معصومه علیها السلام سخنرانی داشتند. ایشان دو کتاب دارد به نام “خاطرات فلسفی” که جالب است، خاطرات علما برای چاشنی منبر خیلی مفید است. [پای سخنرانی ایشان] آیت الله بروجردی و اساتید حوزه می‌آمدند تا رعیتی که حروف را هم نمی‌شناختند، همه هم می‌فهمیدند. اگر [سخنرانی ایشان] مطلب نداشت علما نمی‌آمدند. اینکه مبلغ در منبر بخواهد برای (فخر فروشی) اسم فلان دانشمند را ببرد و از کلمات انگلیسی و… استفاده کند. این‌ها را باید به کناری ریخت. هر چه روان و ساده صحبت کنیم مفید‌تر خواهد بود.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: ” أحسن المقال ما طابق الحال” دیدید که در علم معانی و بیان این مطلب هست که به مقتضای حال صحبت کنید. سخنرانی شب اول و… و شب تاسوعا، عاشورا، هر کدام مختلف است. مستمع شناسی و به اندازه فهم مردم صحبت کردن مفید است. ممکن است در مستمعین چند نفر بگویند حاج آقا بیشتر صحبت کنید؛ اگر اکثر این درخواست را داشتند باید رعایت کرد ولی اگر چند نفر گفتند نه نباید گوش کرد. آقای برقعی منبری بود در کنار حسینه‌ِی آقای مرعشی نجفی منبر می‌رفت؛ ایشان می‌گفت که شخصی بود پای منبر اول می‌آمد و به منبر دوم می‌آمد، از یکی از منبری‌ها پرسیدند که بدترین آدم‌ها کدامند گفت این موتوری‌ها و دوچرخه‌ای‌ها گفت چرا؟ گفت چون دنبال روحانی می‌آیند و مجبور می‌کنند که انسان چند منبر آماده کند و نمی‌تواند منبر تکراری برود. آقای برقعی می‌گفت که ما گفتیم شاید این امشب آمده و شب‌های دیگر نمی‌آید اما دیدیم چند شب پشت سر هم آمد، یک شب به او گفتم موضوع چیست؟ کار و زندگی نداری که فقط دنبال ما هستی؟ گفت مگر چه عیبی دارد گفتم خوب به خاطر شما نمی‌توانم منبر تکراری بروم و می‌گویم که شما خسته می‌شوی! گفت حاج آقا هر چه می‌خواهی بگویی بگو. گفتم چطور؟ گفت من ناراحتی اعصاب دارم نمی‌توانم راحت بخوابم همین که شما شروع می‌کنید من به خواب می‌روم! و آخر منبر بیدار می‌شوم. به قول آقای قرائتی منبر اولش خوشحالند و بعد از دقایقی خسته و اگر طولانی شود می‌خوابند. جذابیت ایجاد کنید، خاطره بگویید، تاریخ بگویید، لطیفه بگویید البته همه را در جای خود و تنوع ایجاد کنید. جاده‌هایی که پیچ و خم دارد و سرازیری دارد خستگی را رفع می‌کند؛ امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: “إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ” قلب‌ها خسته می‌شود همانطور که بدن‌ها خسته می‌شود. لطیفه هم می‌گوییم مثل لطیفه چیزهای نو و تازه؛ قرآن بیشترش داستان است بیش از ۲۰۰۰ داستان و شأن نزول دارد؛ مثلا آیه‌ای که امروز نازل شده است ” إنما ولیکم الله و رسوله…” آیه‌ی مباهله داستان است؛ از داستان و قصه و تاریخ استفاده کنید؛ اینکه آیه‌ای را خشک بگویید تأثیر ندارد هر چه مثال بزنید مفید خواهد بود. قرآن هم مَثَل دارد. بعضی داستان‌ها تکرار شده است مثل داستان آدم و موسی علیهما ‌السلام. داستان و مثال بسیار به جا است و جذابیت دارد

بنابراین: ۱- مختصر گویی، ۲- مفید بودن؛ یعنی سخن محتوا و کیفیت داشته باشد و سَمْبَلْ کاری نباشد. انسان هر چه در کارشناسی و سخنرانی بعضی‌ها نگاه می‌کند هیچ آیه‌ای، حدیثی، مطلبی و نکته‌ای … نمی‌یابد. الفاظ او خوب است و حرف‌های خوبی می‌زند ولی ما را دعوت کرده‌اند تا از قرآن و روایات بگوییم. اگر برای کار دیگری می‌خواستند شخص دیگری را دعوت می‌کردند. ما به عنوان تبلیغ دین مذهب، مکتب و… سخنرانی می کنیم و از ما آیه و حدیث و مباحث مفید می خواهند. ایام شادی است من اصفهان زیاد منبر می‌روم، یک  صاحب‌خانه‌ای داشتیم که چندین سال منزل ایشان منبر می‌رفتیم خدا رحمتش کند؛ می‌گفت که من چند کاسب در اصفهان می شناسم که این‌ها مذهبی و ولایی هستند و  با هم رفیق هستند و هر کدام یک سمت مجلس می‌نشینند، اگر منبری حرف مفید زد و به درد بخور بود استفاده می‌کنند و تا آخر می‌نشینند؛ اگر ببینند که حرف‌های مفید نمی‌زند و برخی مسائل شک آور و شبهه آفرین را مطرح می‌کند و نمی‌تواند جواب دهد و دیدند که مطالب منبر مفید نیست به هم اشاره می‌کنند و منبری را با احترام پایین می‌آورند به این صورت که یکی از آن‌ها از کنار مجلس به پیشانی می‌زند و شروع به گریه می‌کند و دیگری از سمت دیگر و هر چهار تا مشغول این کار می‌شوند، منبری می‌گوید خوب مجلس حالی پیدا کرده است و به گریز روضه و منبر تمام می‌شود. مسائلی بگویید قطعی باشد و بدون مطرح کردن شبهه اصول دین مردم را تقویت کنیم، مگر جایی که باید به شبهات پاسخ داد.

می‌گویند یک آقایی جایی منبر رفت شخصی از پایین منبر به آقا فوت می‌کرد می‌گفتند چرا به آقا فوت می‌کنی؟ گفت من سابقه‌ آقا را دارم اگر چانه‌اش داغ شود دیگر تمام نمی‌کند؛ حالا راه پایین آوردن منبری را به شما بیاموزم البته روایت داریم که ” إن الله یلقن الحکمه علی ألسنه الواعظین بقدر همم المستعمین” شاگردان زرنگ استاد را به سختی می‌اندازند؛ اما شاگرد ضعیف استاد را هم ضعیف می‌کند. می‌گویند مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد از همین حدیث است. جاهایی که مطلب را می‌گیرند مثل سلمان و ابوذر که وقتی خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌آمدند زبان حضرت باز می‌شد و اسرار را در سینه‌های آنان می‌ریخت. حالا آن منافق‌ها می‌آمدند دهان حضرت بسته می‌شد. در مجلس ختم باید منبر کوتاه رفت، برای سخنرانی نیامده‌اند لذا باید زود تمام کرد که در قم می‌گویند زودتر به مجلس ختم برویم تا آقا منبر نرفته که اگر برود دیگر به کارهای دیگرمان نمی‌رسیم. جاهایی که خوب گوش نمی‌کنند و منبری را دوست ندارند باید ایجاد ارتباط و محبت نمود. مأموم باید امام جماعت را دوست بدارد و بالعکس. مبلّغ باید مخاطبین را دوست بدارد و بالعکس. اگر این پیوند ایجاد نشود بهره‌ای نمی‌برند. روایت برایتان بخوانم: پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: “ثلاثه لا ترفع صلاتهم فوق رؤوسهم شبرا” سه دسته ای هستند که نمازشان یک وجب از سرشان بالا نمی‌رود؛ “من عمَّ قوماً لَم یحبّه” کسی که امات کند بر کسانی که دوستش ندارند و کسی باشد که امامت کند بر کسانی که قبولش ندارند. آقای مکارم می‌گفتند کسی تند و بد اخلاق بود که باعث دور شدن مردم شده بود و مانده بود و مردم او را دوست نداشتند و نمی‌توانستند آن آقا را بردارند، بعد از مدت‌ها آن آقا آمد و گفت من اسمم حج واجب در آمده است و می‌خواهم به حج بروم. مردم گفتند الحمدلله یک ماه هم خیلی هست بلکه رفت در حج در رمی جمرات چون سابق زیاد اتفاق می‌افتاد و در آن‌جا به خاطر ازدحام جمعیت کشته شود. کاسب قمی رفته بود رمی جمرات سنگ را که به ستون زد کمانه کرد و برگشت به خودش خورد، خیلی ناراحت بود و شیطان را در خواب دیده بود گفته بود پدرسوخته همه به تو سنگ زدند فقط برای من را برگرداندی؟ گفت من از همه انتظار داشتم ولی از تو انتظار نداشتم تو خود من هستی و باید به خودت سنگ بزنی. یکی دیگه بود هفت سنگ را زد و گفت سنگ‌هایم تمام شده چه کنم یکی گفت فحشش بده !!!

در هر صورت این شخص صحیح و سالم برگشت ولی مردم منتظر بودند که بر نگردد. کسی که اخلاق خوبی ندارد و در دل جا باز نمی‌کند مردم نسبت به او یا بی‌تفاوت هستند یا اینکه دوست ندارند که او بیاید. هیئت امنا مسجد جمع شدند و گفتند اگر به دیدن آقا نرویم و پلاکارد نزنیم و …. آقا چند وقت با ما قهر می‌کند و پر توقع و متکبر است؛ چاره‌ای نیست؛ یک موقع مخاطبین از روی علاقه احترام می‌گذراند و یک موقع از روی ترس است و یک وقت از روی طمع و… . یک موقع قربه الی الله است و یک موقع قربه الّا الله. چند نفر رفتند استقبال آقا و چند نفری که دلشان از آقا خیلی پر بود گفتند: یک شعاری بگوییم تا مراسم خشک نباشد. یکی از آنان گفت بگویید: آمده از مکه حجت الاسلام ما، مهدی صاحب زمان برس به فریاد ما؛ یک وقت از این شعارها پشت سر ما ندهند؟ روحانی داشیتم که به شهر یا روستایی رفته و زن و مرد در بدرقه‌ی او گریه می‌کردند و اشک می‌ریختند. در روحانی کاروان‌ها هم داریم. رفتارهای ما هزار برابر بیشتر از منبر اثر دارد. ما بیشتر بر روی منبر فکر می‌کنیم ولی به رفتارها فکر نمی‌کنیم. یکی از دوستان می‌گفت من طرح هجرت رفتم و خیلی منبر قوی نداشتم. با خودم گفتم یکی از سیره‌های پیامبر را عمل می‌کنم و به هر کسی که می رسم سلام می کنم. پیر، جوان، بچه و… وقتی آمدند مسجد کفش‌هایشان را جفت می‌کنم. تمام روستا علاقه به او پیدا کردند که این علاقه با هزار منبر به دست نمی‌آمد. این خیلی عجیب است، سیره پیغمبر تواضع و ادب بود؛ این حدیث خیلی عجیب است: ” قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ مَنْ بَدَأَ بِالسَّلَامِ ” نزدیک‌ترین افراد به خدا و پیغمبر کسی است که ابتدا به سلام کند؛ نه اینکه منتظر جواب سلام باشد؛ پیغمبر به بچه کوچک سلام می‌کرد؛ پیغمبر در معرض اتهام نبودند ولی حضرت امیر فرمود که من به پیرزن‌ها سلام می‌کنم ولی به زنان جوان سلام نمی‌کنم خود حضرت، معصوم است ولی شائبه‌هایی که در جامعه ممکن بود پیش بیاید حضرت این کار را نمی‌کرد؛ بالاخره رفتارهای ما خیلی مهم است. جمع کنم عرائضم را که به نماز نزدیک هستیم؛ فرمود که سه دسته هستند که نماز آن‌ها یک وجب از سر آن‌ها بالاتر نمی‌رود. اول کسی که امامت کند بر قومی که دوستش ندارند؛ دوم ” إخوان المتصارمان” دو برادر مؤمن که با هم قهر هستند؛ سوم ” خانمی که شوهرش را آزار دهد و بخوابد در حالی که شوهرش از او غضبناک است” خوش و بش کنیم و احترام بگذاریم و تواضع کنیم؛ من معتقدم که اگر خودمان را یک سر و گردن از مردم پایین بیاوریم همه چیز درست می‌شود؛ قیافه نگریم که سرباز امام زمان هستم، توقع داریم که همه احترام کنند؛ من تواضع و ادب داشته باشم؛ چند چیز است که محبت ایجاد می‌کند. یکی تواضع و دیگری سخاوت است. سخاوت ولو به مبلغ کم، یک قوطی سوهان از قم بگیریم و ببریم؛ می‌گویند که تا به حال کسی چنین نکرده است. این‌ها مایه خوشحالی است. هدایایی بگیریم؛ این‌ها ارزش مالی ندارند ولی تا وقتی آن را دارد همیشه به فکر است؛ یکی دیگر سلام کردن است که ایجاد محبت می‌کند.

سومی اینکه مفت باشد؛ این سومی خیلی سخت است و همه در این گیر هستیم. می‌گویند کشتی در حال غرق شدن بود همه می‌گفتند یا حسین، یا زهرا، یا ابالفضل؛ یک مداح و یا روضه خوانی نشسته بود و هیچی نمی‌گفت! گفنتد آقا چیزی بگو کشتی در حال غرق شدن است، یک یاحسین بگو؛ گفت بانی مجلس کیست؟ یکی از مشکلاتی که الان مداح‌ها و روحانی‌ها که مشهور می‌شوند همین است؛ اول سؤال این است که اوضاع و احوال چگونه است؟ من غبطه به حال طلابی می‌خورم قربه الی الله تبلیغ می روند. یک بزرگواری خدمتشان بودیم در ایام حج می‌گفت؛ من به روحیه‌های طلبه‌هایی که در روزهای اول با پاکی و صداقت و اخلاص طلبه می شوند غبطه می‌خورم. نیتی کردیم، عهدی بستیم که نوکر اهل بیت باشیم بعد کمی سواد و توقع‌ها بالا می‌رود. ببینید اگر شما در کار خدا باشید خدا در کار شماست. آقای بهاء الدینی می‌گفتند که نیازی نیست خدا آن‌جایی که تبلیغ می‌روید تأمین کند در جای دیگر تأمین می‌کند” و یرزقه من حیث لا یحتسب”. ما جایی منبر می‌رویم که ده شب آن اندازه کرایه نمی‌شود ولی جایی می‌رویم که ده برابر و بیشتر به دست می‌آوریم؛ به خاطر اینکه ما تکیه به اشخاص نکنیم خدا رزق را خواهد داد. یکی از عوامل تأثیر گذار که تاثیر آن از همه بیشتر است روایتی است که اول عرائضم گفتم “من اخلص لله …” چه کنیم که سرباز امام زمان باشیم؟ انسان اگر خالص‌ترین بندگی را انجام دهد خدا بهترین راه را برای او می‌گشاید. یکی از ائمه جمعه می‌گفت ما روحانی برای ماه رمضان دعوت کردیم منبر خوبی می‌رفت و جذابیت داشت و مدتی هم برای اخلاص صحبت کرد. آخر ماه رمضان مردم مبلغی را جمع کردند و ما هم چیزی روی آن گذاشتیم. آمد جلوی جمعیت پاکت را با بی‌احترامی پرتاب کرد و گفت این چیست که برای من گذاشتید باید بیست برابر این می‌گذاشتید! گفت تمام منبرهای او هدر رفت، آبروی ما هم رفت. به قول بزرگی ما غنیمت جمع کن امام حسین علیه السلام نباشیم؛ مداح مشهوری آمد خدمت یکی از بزرگان و گفت مرا موعظه کن فرمود: اول برای خودت بخوان بعد برای مردم. اول همه گفته هایت را خودت هضم کن و متأثر شو و بعد به دیگران بگو؛ دوم خودت را خرج امام حسین علیه السلام کن حضرت را خرج خودت نکن؛ یعنی حضرت را وسیله دنیا نکنیم؛ این حدیث هم آخرین حدیث ما: “عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: مَنْ أَحَبَّنَا لِلَّهِ وَرَدْنَا نَحْنُ وَ هُوَ عَلَى نَبِیِّنَا (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) هَکَذَا- وَ ضَمَّ إِصْبَعَیْهِ- وَ مَنْ أَحَبَّنَا لِلدُّنْیَا فَإِنَّ الدُّنْیَا تَسَعُ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ “‌ یک عده ما را به خاطر خدا دوست دارند به خاطر خدا تبلیغ می‌رود و سعی می‌کند برای خدا باشد، حضرت انگشتان را به هم چسباند و فرمود همین‌طور بر جدمان پیغمبر وارد می‌شویم ولی هر کسی ما را به خاطر دنیا بخواهد خدا دنیا را به همه می‌دهد، به دشمنانش هم می‌دهد” شما بروید مناطق محروم در آن‌ مکان‌ها بوی خدایی می‌دهد.

خدا را قسم می‌دهم به حق پیغمبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام به همه‌ی ما ایمان و اخلاص کامل عنایت نماید و توفیق تبلیغ خوب به همه ما عنایت بفرماید. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

دانلود فایل صوتی جلسه