حضرت استاد نظری منفرد«سلوک عملی – اخلاقی آخوند خراسانی»
سخنرانی حضرت استاد نظری منفرد با موضوع:
«سلوک عملی – اخلاقی آخوند خراسانی»
برای دریافت صوت سخنرانی بر روی لینک زیر کلیک کنید.
برای مشاهده متن سخنرانی به ادامه مطلب بروید.
بسم الله الرحمن الرحیم..
عن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه: ُ إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ- فَاجْتَهِدْ فِی تَعَلُّمِهِمَا فَمَا یَزِیدُ مِنْ عِلْمِکَ وَ أَدَبِکَ یَزِیدُ فِی ثَمَنِکَ وَ قَدْرِکَ فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدِی إِلَى رَبِّکَ وَ بِالْأَدَبِ تُحْسِنُ خِدْمَهَ رَبِّک…
من ابتدا تشکر میکنم از اینکه این نکوداشتها در حوزهی مقدسه قم برگزار میشود و چهرهها و شخصیتهایی که ما در حقیقت بر سر سفره آنان نشستهایم و از دریای مواج علوم آنها بهره میگیریم، از آن ها یاد میشود فی الجمله با شخصیت و زحمات و تلاشهای آنها آشنا میشویم و بدانیم چه کسانی بودهاند و چگونه زندگی کردهاند از لحاظ سلوک عملی و سلوک اخلاقی چگونه بوده اند؟ آیا تنها یک عالمی در گوشهای بوده است و کرسی درس داشته یا اینکه در مسائل سیاسی هم صاحب نظر بوده است و از حیث عملی هم در مسائل سیاسی وارد میشده است و در جاهایی که باید موضع میگرفته است موضعگیری میکرده است من مقدمتا در مورد سلوک عملی و اخلاقی آخوند صحبت میکنم به اندازهای که وقت اجازه میدهد نکتهای را عرض میکنم. ارزش یک کلمهای است که در نزد همه ملل مقدس است. در فارسی میگوییم ارزش شاید در عربی واژههای دیگری برای این مفهوم به کار گرفته میشود، ارزش ماهیتا چیست؟ و انسان ارزشی چه کسی است؟ ارزش یک امتیازی است، یک کمالی است که انسان وقتی واجد آن کمال میشود به آن شخص میگویند انسان ارزشی، به صورت اجمال عرض میکنم که ارزش یک کمالی است که وقتی انسان آن کمال را پیدا میکند به آن شخص اطلاق انسان ارزشی می شود اما از زاویه دید افراد ممکن است مصادیقی را ارزش بدانند که از دید دیگران آن مصداق ارزش نباشد یا ضد ارزش باشد این که رسول خدا فرمود: یأتی علی الناس زمان یرون المنکر معروفا و المعروف منکرا، زمانی خواهد آمد که ضد ارزش را ارزش ببینند و ارزش را ضد ارزش ببینند. از باب نمونه صدق در گفتار در حوزه دین یک ارزش است و ممکن است در بعضی از محیطها اگر انسان راستگو و صادق شد برای او این امر ضد ارزش محسوب میشود کما اینکه درستی امیرالمؤمنین در کارها از دید یک عدهای تصور این بود که ضد ارزش است امیرالمؤمنین میفرمود: « لولا التقی لکنت ادهی الناس» زیرکی، ارزش است اما آیا این ارزش را میتوان در تمام عرصهها استفاده کرد؟ و لو اینکه قرآنها را بر نیزه بزنند که زیر آن توطئهای باشد که از قرآن و کتاب خدا استفاده کنند و حضرت فرمود: هذه کلمه حق یراد بها الباطل که این کلمه حق است که باطل از آن استفاده شده است. در این کبری بحثی نیست. عمده بحث صغروی است که چه چیزی ارزش میباشد. در حوزه دین و بحث ما که در مورد سلوک اخلاقی آخوند میخواهیم صحبت کنیم علم و ادب ارزش است؛ هم علم ارزش است و هم ادب ارزش است. البته ممکن است بعضی از چیزهایی که در حوزه دین ارزش باشد دیگران آن را نیز ارزش بدانند مثل علم که از دیدگاه همه یا اکثر ارزش است. شاهد همین سخن حضرت امیر که در آغاز صحبتهایم برایتان خواندم. ” این علم و ادب قیمت تو است کالا را ممکن است مواد خام آن کالا یک ارزشی داشته باشد وقتی آن کالا را میسازند و شکل میدهند ارزش بیشتری پیدا میکند، طلا هم هکذا که طلای خام که شمش است یک ارزش دارد و وقتی ساخته میشود ارزش بیشتری پیدا میکند. علم هر مقدار که بر کمیتش افزوده میشود ارزش انسان بیشتر میشود و ادب هم هرچقدر بیشتر شود بر قیمت انسان اضافه میشود. از همین فرمایش استفاده میشود که «علم» و «ادب» قابل افزایش است. این طور نیست که ادب یک امر بسیط باشد و قابل ارث باشد بلکه قابل افزوده شدن و بالا رفتن است و انسان با ممارست بر ادب میتواند بیافزاید. بعد حضرت به آثار و برکات این دو ارزش اشاره میکنند بعد حضرت میفرماید: علم، ابزاری است که انسان به معرفت الهی میرسد و با ادب خدمت و بندگی پروردگار نیکو میشود بنابراین در حوزه دین علم و ادب هر دو ارزش هستند. البته ارزشها منحصر به این دو چیز نیست؛ عقل یک ارزش، بلکه یک سرمایه بزرگی است، عقل غیر از علم است؛ عقل سبب میشود که انسان بیاموزد، دانش تحصیل کند، علم بیاموزد، در روایات ما از عقل خیلی با عظمت یاد شده است. من چند روایت را در این رابطه اشاره کردهام.
از پیغمبر خدا صلوات الله علیه و آله مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ خداوند متعال چیزی را بر بندگان تقسیم نکرده که برتر و با فضیلتتر از عقل باشد.
یا از امیرالمؤمنین داریم: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْل خدا به چیزی برتر و بافضیلتتر از عقل پرستش نشده است.
آقا امام کاظم علیه السلام که در آستانه شهادتشان هستیم در روایت نورانی به هشام میفرماید: مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَهَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَهَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ از خدا تضرع کند و درخواست کند که خداوند متعال عقل او را کامل کند. بعد حضرت میفرماید: یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ فَقَالَ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ که حضرت فرمود عقل با علم است و بعد این آیه شریفه را تلاوت کردند.
از حضرت امام صادق مروی است: «أَکْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً.»
باز از امام صادق مروی است: «فَوَجَبَ عَلَى الْعَاقِلِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْأَدَبِ الَّذِی لَا قِوَامَ لَهُ إِلَّا بِهِ.»
این مقدمه بود و از مقدمه خارج شوم و وارد بحث سلوک عملی و اخلاقی مرحوم آقای آخوند رضواناللهتعالیعلیه میشوم.
ایشان دروس مقدماتی را در همان خراسان گذراند و عازم نجف شد و در مسیر راه به سبزوار رسید. عصر مرحوم حاجی صاحب منظومه بود و در خدمت حاجی مدتی را محضر حاجی سبزواری استفاده کرد و بهره برد. آمد در تهران و در آنجا نقل شده است که امکانات راه برای ایشان فراهم نبود و در تهران توقف کرد یا اینکه شخصیتها و چهرههای مهمی مثل آمیز حسن جلوه در تهران بودند و ایشان از محضر این حکماء و علماء استفاده کرد و ایشان حدود ۲ سال در تهران بوده است و در سال ۱۲۷۸ که بیست و چند ساله بوده است وارد نجف میشود؛ اواخر عمر شیخ اعظم انصاری در درس ایشان حضور پیدا میکند، مستحضرید که شیخ در ۱۲۸۱ رحلت کرد و حدودا سه سال و اندی ایشان محضر شیخ را درک کرده است همینجا باید عرض کنم که مرحوم آقای آخوند متأثر از شیخ است. فراوان شما در کفایه میبینید «شیخنا العلامه اعلی الله مقامه» کفایه علاوه بر اینکه موجز است، نثر زیبایی هم دارد. متأثر از شیخ است و عجیب این است که آن روح بزرگوار مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه که مجسمهی زهد و تقوا بوده است و با آن علم و نبوغی که ایشان داشته است با توصیه شیخ در درس مرحوم آیت الله آ سید علی شوشتری شرکت میکند. مرحوم شوشتری هم فقیه و هم اصولی و هم اخلاقی بوده است؛ ایشان در اخلاق از مرحوم شوشتری متأثر است. خود شیخ هم در درس اخلاق مرحوم شوشتری شرکت داشته است. و گفته شده است که مرحوم شوشتری از شاگردان ملا حسینقلی همدانی بوده است. علیایحال ایشان سه سالی را در محضر شیخ اعظم انصاری بوده است، ایشان در درس مرحوم شوشتری و علامه شیخ راضی شرکت داشتهاند و بعد از وفات مرحوم شیخ رضوانالله تعالی علیه ایشان در درس استاد بزرگوار سید مجاهد مرحوم میرزا محمد حسن شیرازی شرکت میکند و تا سال ۱۲۹۰ که ایشان در نجف بودهاند. مرحوم سید شرکت میکند و میرزا سال ۱۲۹۲ به سامراء مهاجرت میکنند. مرحوم آخوند را تشویق میکند که درس بگذارد و طلاب را دعوت به درس مرحوم آخوند میکند. به هر حال ایشان از سنه ۱۲۹۰ که ۳۵ سال از سن ایشان گذشته بوده است تدریس را در نجف شروع میکند. برآورد شده است که شاگردان ایشان بین ۱۲۰۰ تا ۲۲۰۰ نفر بودهاند که به طور متناوب گفتند که در اصول بیشتر و در فقه کمتر و به هر حال قریب به ۴۰۰ نفر از این شاگردان مجتهد مسلم بودند و در درس ایشان حضور داشتند. خوب این اجمالی از زندگی ایشان؛ وفات ایشان در سال ۱۳۲۹ در نجف اتفاق افتاده است و در حرم حضرت امیر مدفون است. این اجمالی از شرح حال و زندگی ایشان در طول ۷۵ سال عمر بابرکت ایشان بوده است. در این زمان به سلوک عملی مرحوم آخوند، من به صورت فهرست اشارهای دارم. البته این مسائل را زیاد شنیدید ولی چون موضوع سخن است، اشاره میکنیم.
مرحوم آخوند بسیار ساده زیست هم در لباس و خوراک بوده است. ایشان در شبانه روز دو وعده غذا میخورده است و غذای بسیط و ساده میخورد؛ ایشان گفتند که غذای من گرمی نان بود و خوراک من فکر بود. انسانی اندیشمند بود. در رسائل قدیم رحمت الله شاگرد شیخ حاشیه داشت و داخل حاشیه میدیدید الخراسانی، الخراسانی. حواشی مختصر و موجزی که ایشان بر مکاسب میزند. در هر حال ایشان ساده زیست بود. زمستانها معمولا یک برک و تابستانها کلباس میپوشید و چندین سال میپوشید و در عین حال که پول زیادی در اختیار ایشان بود. انسانهایی که زندگی را آسان میگیرند این را برای کسانی که در آغاز راه زندگی هستند بگویم، معمولا آرامتر هستند و دلهره کمتر دارند؛ هر مقدار تعلقات زندگی بیشتر شود، اضطراب انسان و مشاغل او زیادتر میشود. من این جمله را از لابلای خطب حضرت امیر نقل میکنم: هر مقدار انسان دستش را کمتر به دنیا وصل کند هنگام رفتن بیشتر غصه دارد و پیغمبر خدا هم اینگونه زیست خطبه ۱۵۱ نهج البلاغه را ببینید. این سلوک فردی مرحوم آخوند بود. مرحوم آقا نجفی قوچانی در مورد آخوند نقل میکند؛ چون آب نجف شور بود و آب خوراکی را از شط فرات میآوردند گاهی فقرا نمیتوانستند آب شیرین که از شط فرات میآمد را بخرند و بخورند، آخوند به آنها پول میداد ولی خود از آب شور استفاده میکرد. در مقام زعامت و مرجعیت بود ولی سادهزیستی را رعایت میکرد. مرحوم آخوند اهل تهجد و عبادت شب بود، ایشان میگوید منزل ما کنار منزل شیخ بود و من جوان بودم یک تابستان که من به پشتبام میآمدم یک دیوار کوتاهی بود فاصله منزل ما و شیخ بود، میدیدم که شیخ مشغول تهجد، و عبادت بود. ایشان میگوید بیشتر دیدم شیخ مشغول عبادت است و تهجد با خودم فکر کردم این بزرگوار پس چه وقت مطالعه میکند؟ مرحوم آخوند مقید به خواندن نوافل بود، برادران بزرگوار به نوافل باید اهمیت بدهیم. مرحوم «کاشف الغطاء» صاحب کشف الغطاء سفری را به ایران آمده بود و به شهری رفته بود، به ایشان گفتند بعضی از امامان جماعت شهر نوافل رواتب را نمیخوانند، ایشان گفتند به اینها اقتدا نکنید. سفارش به نوافل زیاد است خصوصا نافلهی صبح و شب و مغرب که در روایات اشاره شده است. سلوک ایشان با تلامذه و شاگردانشان خیلی زیاد بود، وقتی ایشان به درس میرفت با شاگردان فرقی نداشت و ایشان در زمانی که سید مجدد میرزای شیرازی در قید حیات بود برای تدریس به منبر نمیرفت؛ اینطور احترام استاد را داشت و حفظ میکرد و نسبت به طلاب بسیار بسیار مهربان بود. چون فرصت کم است نمیتوانم جریانات ایشان و مهربانیهای ایشان نسبت به طلاب را بگویم. اما سلوک اخلاقی ایشان را مختصر بگویم: «کان رجلاً متواضعاً یعیش حیاتاً بسیطاً و إذا حضر بین تلامذته کان کأحدهم و کان رحمه الله قلیل النوم و کان سخیا و کان رحمه الله مخالفا لهواه و کان رحمه الله مریئا للحب الإلهی»: مرد متواضعی بود علم ممکن است غرور بیاورد خود ایشان میگفت من در روز دو مرتبه غذا بیشتر نمیخورم و در شبانه روز کمتر میخوابم و ایشان مرد سخی بود یک وقتی یکی از آقایان اهل علم به ایشان گفت من میخواهم پسرم را داماد کنم و انتظار داشت ایشان کمکی کند، ایشان دست کرد در کیسهی کنارشان و مقدار معتنابهی لیره که واحد پول آن زمان بوده است را به او داد و گفت ایشان احتیاج دارد و به او مقدار خوبی پول داد. فرزندانش را تشویق میکرد از غیر خودش تقلید کنند و میگفت از غیر من تقلید کنید تا مردم را به تقلید از من دعوت نکنید. وقتی شما فرزندان معتدل هستید که مردم به تشویق به تقلید از دیگران کنید. این جمله که مأثور است ” من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لأمر مولاه” مرحوم آخوند اینگونه بود. چیزی باعث شده که کفایه ایشان کتاب درسی است و بعد از یک قرن هنوز باقی است به خاطر سلوک اخلاقی ایشان باشد و حتی کتاب فرائد الأصول شیخ اعظم هم همینطور. من در پایان یک نوشتهای را عرض کنم از یکی از اساتید برای خودم بی واسطه نقل کرد. گفت من یک روز از جلسه استفتاء مرحوم آ سید عبدالله شیرازی آمدم بیرون، عصر بود و وارد حرم مطهر شدم دیدم طلبهها زیاد هستند از مرحوم آشیخ عباس خلخالی سوال کردم چه خبر شده؟ ایشان گفتند دختر آخوند متوفی ۱۳۷۵ که ۴۶ سال بعد از پدر فوت کرده است و آوردند که دفن کنند در مقبره خانوادگی ایشان در حرم که دیوارهی قبر ریخت بعد از ۴۶ سال بدن آخوند تازه بود. یک نکتهای را ایشان اضافه میکرد که خاک نجف آهک دارد و بدن را خیلی زود میپوساند اما ایشان بعد از ۴۶ سال هنوز به تازگی بدنشان باقی بود و این اخلاص و معنویت آخوند را نشان میدهد. یک نکتهی دیگری بگویم و من در جایی ندیدم بلکه اینها شنیدههای من از اساتیدم است، مرحوم آخوند را بعد از وفاتشان در خواب دیدند عرض کردند در برزخ چه خبر است؟ گفتند ما در اینجا که آمدیم تا در دنیا بودیم امام حسین علیه السلام را نشناختیم اما در اینجا شخصیت و عظمت ایشان را شناختیم. وقتی این خواب را برای ما نقل کردند من گفتم این مضمون روایتی از رسول خداست که امام حسین کودکی بود آمد نزد رسول خدا که ایشان فرمود: ” مرحباً بک یا اباعبدالله یا زین السماوات و الأرض” ابی بن کعب آنجا بود و گفت ” أنت زین السموات و الأرض” حضرت فرمود: ” یا أبی إن الحسین عند أهل السماء أعظم منه عند أهل الأرض” که مردم زمین امام حسین را نشناختند. امیدواریم که روح این عالم ربانی از این جلسه ما بهرهمند باشد.