جلسه چهاردهم – ۱۳۹۰/۱۲/۱۰

الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمداٍو آله الطاهرین ولعنه الله علی اعدائهم اجمعین

مستحضرید که در ۳هفته قبل عرض می کردیم یکی از بحث های مهم فلسفه تفسیر پرداختن به تفسیر برأی است چون توجه دارید که ما از یک سو نقش داریم از تفسیر برأی روایات زیادی که قطعاًنیازی به سند ندارد ما را نهی کرد از تفسیر برأی از آن طرف هم ما مطلوب خداوند را داریم که در آیات قرآن در قرآن تدبر کنید (افلا یتدبرون القرآن)یا این که به هر حال این کتاب آمده برای استفاده ما وما نباید خودمان را از این کتاب بی بهره کنیم خوب وقتی آدم تدبر کرد این تدبر نماد دارد ،نمود دارد ظهار نظر پیدا می کند ممکن است به نو آوری برسد به نظریه پردازی برسد اصلاًاگر جز این باشدقرآن، آن طراوت و شادابیش را از دست می دهد ما یقین داریم وقتی که مفسری روی کرسی تفسیر می نشیند از قرآن صحبت می کند ویک نو آوری منظبط می آورد خداوند راضی است ،رسول خدا(ص)راضی امام صادق (ع)راضی است این است که یک مقدار این جا مکث به هم می ریزد خیلی از کسانی به نام نو آوری و شاداب کردن قرآن وحفظ شادابی میغلطند در ورطه ی تفسیر برأی ووقتی از ترس تفسیر برأی خود را از این نعمت محروم می کنند این است که باید مفسر آنی که می خواهد از قرآن بهره ببرد یک جوری این دو نهاد را به اصطلاح از هم جدا کند نهاد تفسیر برأی ونهاد حالا اسمش را بگذاریم نهاد تدبر در قرآن با آن لوازمی که دارد با آن بر نامه ای که دارد به هر حال به این خاطر در بحث سابق آمدیم ما تحت عنوان نشانه های تفسیر برأی یا چه غالب هائی هست که ما تا این جا رساندیم که ما به ۴نشانه اشاره کردیم نشان اول خلاف ظاهر این میز و سنجه ی خوبی است که تفسیر برأی را از تفسیر صحیح جدا کنیم ببینید یک مزنه پردازی نوآوری مسبب این نیست که انسان از ظاهر دلیل خارج شودخیلی از بزرگان ما میدانید با حفظ ظاهر مطلب جدیدی از یک نثری بیرون می کشند ولی اگر کسی از نثر بیرون رفت خلاف ظاهر حالا باز خوًًد این یک بحثی است که انسان را به خلاف ظاهر می کشاند و مهم ترین آسیب همین است ونشانه در طول تاریخ همه هم مبتلابودند منتهی کم وزیاد یعنی نه شیعه می تواند سنی را محکوم کند بگوید ما اصلاًنداشتیم شما داشتید ونه سنی شیعه را ،نه عارف می تواند فیلسوف را  نه فیلسوف می تواند عارف را ،نه این دو فقیه را ونه فقیه این دو را ،نه این ۳ این جور نیست که متکلمین ،عرفا، فلاسفه،شیعه ،سنی،عارف ،صوفی مبتلا بودند الا ماشاءالله کسی جمع آوری کند که اشاره می کردم به هر حال ببینید نشانه عوامل خلاف ظاهر هم می تواندیکی را تعصب مذهبی باشد یعنی طرف معتقدی دارد می خواهد این معتقد را به قرآن تحمیل کند به نثر نقوی یا عقلی یا بدنی تحمیل کند بعضی وقت ها انگیزه های قاطی داشته در بین غلات ما زیاد داشتیم برای منافع مادیشان و مقامشان گاهی انگیزه شان تنبلی وقتی طرف می گفت که تمام واجبات قرآن اشاره است به یک سری تمام محرمات قرآن اشاره است به تبعی از افراد خبیث وبعد هم می گفت تولی وتبری این معلوم است در ذیل آیه (یزقوا عنهم اسمهم ———)گفتند این اسم دارداین عقلا واجباتی است که در پیشین بوده و محرماتی که در امت پیشین بوده پیامبر آمد که همه این واژه ها را بردارد امت—-امت اهل حب واهل —-این روز—–تکثر گرائی می بینید یعنی انگیزه عوض شده این ها که می بینید دین توحید است در مصلحت دوستان اگر نگاه کنید حرف هایشان رامن آورده اند منتهی نه از باب تفسیر آن جا از باب این که گسترده داریم بحث می کنیم هستند عدل وحاضر وزنده در حوزه قم و تهران اگر غایب هم نیستند اصل دین حضور است ،اصل دین شوریدگی است ،اصل دین عشق است ،اصل دین جنون است ولذا ممکن است یک کسی مسجد برود یک کسی معبد برود ،یک کسی کلیسا برود یک کسی ،اصل دین حضور است یکی از معممین ما گفت ونوشت والان کتابش هست در بازار ببینید این ها به هر حال به یک شکل آن ها به یک شکل خوب این ها خلاف ظاهر است این ها در واقع این همه واجبات و محرمات می خواهند چه جور توجیه کنند بعد بگویند نماز هم مهم ذکرش است حالا بعضی ها تخفیف می دهند بعضی ها به ندرت برخورد می کنند می گویند زهدش است همان نفس توجه انسان برود به نفس توجه خوب این هم انگیزه های مختلف یکی از جهات امر بر خلاف ظاهر واقعاً جهل است انسان جاهل است ونمی داند حتی انگیزه های صیقلی است جالب این است یعنی در واقع حسن غائی دارد ولو قبح فعلی که فرض کنید که بعضی ها به وحدت انسان ها می اندیشند وحدت عقلی وحدت اندیشه ها رفع اختلاف ها رفع درگیری ها ،ازبین رفتن جنبه های بین العدلانی ،بین المذهبی جنبه های دینی خوب بعضاً جنبه های انگیزه صلح ،دوستی انسان دوستانه اما به این ها که می رسند مجبورند همه را توجیه کنند پس ببینید اولین سنجه تشخیص تفسیر برأی حمل آیات ونصوص خداوند و اهل بیت واهل عصمت بر خلاف ظاهر  این یکی حالا چرا برخلاف ظاهر صورت می گیرد عناوین مختلفی دارد این ها را تا نشکافیم بازش نکنیم گاهی وقت ها خودش هم مبتلاست این طور نیست که حتمایک مفسر برأی باید توجه داشته باشدبعضی وقت ها در مذمت تفسیر برأی می گوید خودش هم مبتلاست کم نبودند کسانی که از یک گناه از یک ناهنجاری ملامت می کننداما خودشان مبتلا هستند دوم که از عوامل تفسیر برأی هست این است که ما قرآن را فارغ از اهل بیت تفسیر می کنیم این حدیث شریف متواتر بین امت اسلام تعبیر را دقت کنید متواتر اسلامی نه شیعی امت اسلام که اتفاق دارند که رسول خدا فرمودند (انی تارک فی —ثقلین کتاب الله و عترتی )اهل بیت که این دست خبیث دشمنان اهل بیت کتاب الله سنتی این تحریفی است که دارند انجام می دهند آنی که متواتر به اهل بیت هست اصلاًمعروف بود در گذشته وقتی می خواستند مثالی برای حدیث متواتر بزنند مثل ——این هم یک مثالی است تارک فی —-کتاب الله وعترتی چند سال اخیر هم مدرسه امام محمد باقر (علیه السلام )هم ارائه می شود راجع به سند این حدیث یک کتاب مستقلی ارائه شده فکر کنیم ۵۰۰یا ۶۰۰ صفحه هم هست وهم من دارم فقط سند این حدیث متن این حدیث  در کتب  گذشتگان و احیاناً بحث های گرانی این حدیث ولی خوب بیشترروی صنعتی این نیست که خوب این حدیث وقتی می فرماید تا آخرش من یفتردا حتی یردا علی الحوض این را می خواهد بگوید که  در واقع قرآن مفسر دارد  اگر از مفسر اصلیش فاصله گرفتیم   —-حالا البته همین هم قابل دقت این است که  ما تا چه حد باید از اهل بیت استفاده کنیم می دانید دوصورت خیلی راحت یکی این که ممکن است فارغ از اهل بیت تفسیر کنیم هیچ مشکلی ندارد این کار سخت نمی شود فارغ از اهل بیت آیات را تفسیر می کردیم یا آن طرف قضیه مثل اندیشه برخی از اخباری ها که به ما گفته بودند هیچ از قرآن استفاده نکنید مگر اهل بیت بگویند که بعضی از اخبارین این را نمی گویند می گویندماتا اهل بیت وارد شدند بگوئیم چشم همین که پای اهل بیت قطع شد ما هم بایستیم خوب این هم کار سختی است حالافرض کنید جهت این افراط وتفریط ضمن این که ما سفارش شدیم از ثقل اصغر بگیریم برای تفصیل ثقل اکبر اما نهی هم نشدیم از این که خودمان حرف بزنیم خودمان تفصیل کنیم ،خودمان برداشت داشته باشیم که اندیشه  صحیح همین است ما آن را افراط و تفریط می گوئیم فارغ از اهل بیت با ———-تفریط توقف هم حتی در روشن ترین آیات مگر در فن بیان در مسجد جامع شیراز بحث مان شد با کسی که حتی قل هوالله احد را اهل بیت تفسیر می کننددر هر صورت این باز خودش اگر بناست که استفاده کنیم به قول ما یکی از نشانه های تفسیر برأی که انسان فارغ از اهل بیت تفسیر کند حق دارد نظریه پردازی کندکارکند حرف بزند فارغ ازورود اهل بیت وهمین جا سؤال کردیم که حقش چه هست که ما چون امروز وقت دارد می گذرد همین حد که این را بتوانیم بگوئیم یعنی بگوئیم یکی از به اصطلاح مناشه ویکی از راه هایی که انسان راببرد این که انسان فارغ از اهل بیت تفسیر کند چقدر باید از اهل بیت بگیریم هفته آینده بحث را دنبال می کنیم این جور بحث ها یک مقدار سنگین است ولی پیچیده نیست بحث ما راجع به سنجه های تفسیر به رأی صحیح که به عامل ۳و۴ می پردازیم .