آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی کمپانی

تنها برای یادی از وجود طیب و طاهر عارف کم نظیر جناب

حضرت آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی کمپانی(ره)

 مدرسه عالی خاتم الاوصیاء‌ عج

 

تاریخ فرخنده تولد: روز دوم محرم سال ۱۲۹۶ ق کاظمین

در محضر اساتید:

در سال ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵ ه . ق، پا به حوزه بزرگ نجف اشرف نهاد و چیزی نگذشت که مراحل کمال را در دروس مقدماتی، به سرعت طی نمود و در حلقه درس بزرگترین اساتید حوزه شرکت جست. استادان او را در مرحله ی سطح و خارج، به ترتیبی که در تاریخ و کتاب ها نوشته‌اند، عبارت بودند از:

شیخ حسن تویسرکانی، آیت اللّه سید محمد طباطبایی فشارکی، حاج آقا رضا همدانی، حکیم محمد باقر اصطهباناتی شیرازی، شیخ احمد شیرازی و آخوند خراسانی.

شاگردان :

حدود یکصدوپنجاه عالم بزرگ، افتخار شاگردی در مکتب علامه را داشته اند در میان شاگردان، ازمرجع تقلید، فقیه و فیلسوف گرفته، تا مفسر، محدث، متفکر، نویسنده، عارف و واعظ و… را می توان مشاهده نمود.

۱ – سیدمحمد حجت کوه کمرىره

-۲ سید محمد هادى میلانیره

۳- سید ابوالقاسم خویىره

۴ – شیخ محمدتقى بهجت فومنی ره

۵ – علامه سید محمد حسین طباطبایی ره

سخنی از بزرگان :

حضرت آیت الله سیدمحمدهادی میلانی:«شیعه در دویست سال اخیر، فردی به جامعیت مرحوم غروی به خود ندیده است.

« همچنین پس از وفات میرزای نایینی، اعلامیه ای به امضای مرحوم میرزا جواد آقاملکی تبریزی و حضرات آیات آقای میلانی و آقای خویی به این مضمون انتشار یافت که «بعد از مرحوم شیخ انصاری، در این اواخر، نظیر آیت الله غروی در روحانیت تشیع پیدا نشده و در حوزه نجف اشرف نظیر ایشان نیست .»

یکی‌ از علمای نجف به نام حاج سید محمدرضا خلخالی می‏گوید:

من‌ روزی‌ در بازار حُوَیْش‌ می‌رفتم که دیدم‌ آقای‌ حاج‌ شیخ‌ محمّدحسین‌ در وسط‌ کوچه‌ خم‌ شده‌ است و پیازها را جمع‌ می‌کند و پیوسته‌ با خود می‌خندد من‌ جلو رفتم‌، و سلام‌ کردم‌، و به ایشان‌ کمک‌ کردم‌ تا پیازها را جمع‌ نمودیم‌ آنگاه‌ آنها را در گوشه قبایش‌ گرفت‌ و به‌ منزل‌ روانه‌ شد. من‌ عرض‌ کردم‌ حضرت‌ آیت‌‏الله‌ معلوم‌ بود که‌ پیازها از گوشه‌ قبای‌ شما ریخته‌ است‌ ولی‌ برای‌ من‌ خنده‌ شما نامفهوم‌ ماند آن‌ مرحوم‌ فرمود: “من‌ وقتی‌ در جوانی برای تحصیل وارد نجف‌ شدم خیلی مرفه بودم،‌ روزی‌ در مقابل‌ ضریح‌ مطهّر حضرت‌ أمیرالمؤمنین(ع) مؤدَّب‌ ایستاده‌ بودم‌ و مشغول‌ زیارت‌ بودم‌ که بند تسبیح‌ قیمتی من‌ پاره‌ شد و دانه‌های‌ آن‌ به‌ روی‌ زمین‌ حرم‌ ریخت‌. در آن روز عزّت‌ نفس‌ و یا خودخواهی‌ به‌ من‌ إجازه‌ نداد، تا خم‌ شوم‌، و دانه‌ها را جمع‌ کنم اما امروز به‌ دکّان‌ بقّالی‌ رفتم و قدری‌ پیاز خریدم‌ و در گوشه قبای‌ خود ریختم و أطراف‌ آن‌ را با دست‌ گرفتم‌، تا به‌ منزل‌ برم‌. در همین‌ جا که‌ سر چهارراه‌ بود و در میان‌ جمعیّت‌ مردم‌، قبا از دست‌ من‌ یله‌ شد و پیازها به‌ روی‌ زمین‌ ریخت‌. من‌ خم‌ شدم و پیازها را جمع‌ کردم‌ و أبداً برای‌ من‌ این‌ مسئله‌ مشکل‌ نبود، بلکه‌ بسیار آسان‌ و قابل‌ تحمّل‌ بود. و علّت‌ خنده من‌ آن‌ بود که‌ در همان‌ وقت‌ من‌ به‌ یاد دوران‌ جوانی‌ و پاره‌ شدن‌ تسبیح‌ قیمتی‌ که‌ ارزش‌ هر دانه‌اش‌ یک‌ دینار بود افتادم که‌ آن روز از آن‌ تسبیح‌ که‌ یکصد دینار قیمت‌ داشت‌ گذشتم و للّه‌ الحمد و له‌ الشّکر که‌ امروز جمع‌ آوری‌ پیازهای‌ ریخته‌ از گوشه‌ قبا بر روی‌ زمین‌، برای‌ من‌ سنگین‌ نیست‌ و بسیار آسان‌ و قابل‌ تحمّل‌ است‌”.

آیت الله مصباح حفظه الله می‌گوید:

« روزی آقا – حضرت آیت الله بهجت(ره) فرمودند: مرحوم آقا شیخ محمد حسین طوری بود که اگر کسی به فعالیتهای علمی ایشان توجه می کرد تصور می کرد در شبانه روز هیچ کاری غیر از مطالعه و تحقیق ندارد، و اگر کسی از برنامه های عبادی ایشان اطلاع پیدا می کرد فکر می کرد غیر از عبادت به کاری نمی پردازد»

مرحوم آقا شیخ محمد حسین می گفت: من سیزده سال در درس مرحوم آخوند خراسانی، صاحب کفایه شرکت می کردم، در طول این سیزده سال یک شب موفق نشدم که در درس ایشان حضور پیدا کنم ( و ظاهراً درسشان را شبها ایراد می فرمودند ) آن یک شب نیز به زیارت کاظمین مشرف شده بودم و در هنگام برگشتن مشکلی پیش آمد که به موقع نرسیدم، در بین راه که می‌آمدم حدس می‌زدم که امشب چه مطالبی را بیان خواهند کرد. پیشاپیش آنها را نوشتم، به نجف که رسیدم و با دوستان صحبت کردم دیدم تقریباً همه مطالبی که بیان فرموده بودند چیزهایی بوده که من پیشاپیش حدس زده و نوشته بودم، و تقریباً نوشته های من چیزی از درس کم نداشت.

ایشان با اینکه چنین موقعیت علمی داشتند و درس استاد را پیشاپیش می توانستند حدس بزنند و بنویسند، در عین حال مقید بودند که حتی یک شب درس استاد از او فوت نشود.

در کنار این فعالیتهای علمی آن قدر مقید به برنامه های عبادتی بودند، که هر کس اینها را می دید فکر می کرد که اصلاً به هیچ چیز غیر از عبادت نمی رسد، هر روز زیارت عاشورا و هر روز نماز جعفر طیار از برنامه های عادی ایشان بود. روزهای

پنج شنبه، طبق سنتی که علمای نجف دارند و معمولاً روز پنج شنبه یا جمعه یک روضه هفتگی دارند که زمینه ای است برای دیدار دوستان و استادان و شاگردان با همدیگر و توسلی هم انجام می گرفت، مرحوم آقا شیخ محمد حسین در این روضه شان مقید بود که خود پای سماور بنشیند، و خود او همه کفش ها را جفت کند، و در عین حال زبانش مرتب در حال حرکت بود خیلی تند تند یک چیزی را می‌خواندند ما متوجه نمی شدیم که این چه ذکری است که ایشان این قدر در نشستن و بر خاستن به گفتن آن مقید است.

بعد یکی از دوستان که خیلی با آقا مأنوس بود (مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی رضوان الله علیه) از ایشان سؤال کرده بود: آقا، این چه ذکری است که شما این قدر تقیّد دارید که حتی بین سلام و احوال پرسی تان آن را ترک نمی کنی؟ ایشان لبخندی زده بود و بعد از تأملی فرموده بود :« خوب است انسان روزی هزار مرتبه إنا أنزلنا بخواند»

رحلت از عالم خاک:

در پنجم ماه ذی‌الحجه سال ۱۳۶۱ ه. ق، دار فانی را وداع گفت و روح ملکوتی اش به سوی خدا پرواز کرد و به رضوان و لقای معبودش شتافت. پیکر پاک وی، بر دوش هزاران عاشق، تشییع گردید و آن گاه در آستان قدس علوی، زیر ایوان طلای مولا، جنب مناره شمالی، در مقبره کوچکی در کنار مقبره علامه حلی، به خاک سپرده شد.

سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا