درس نهج البلاغه استاد میرخلف – چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۲/۲۵

درس نهج البلاغه استاد میرخلف «زید عزّه»

برای دریافت صوت جلسه درس بر روی لینک زیر کلیک کنید.

درس نهج البلاغه استاد میر خلف-۱۳۹۲/۰۲/۲۵

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

«وَ صَلِّی اللَّهُ عَلِیٌّ سَیِّدِنَا مُحَمَّد ٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِین الطَّاهِرِین‏ الْمَعْصُومِین‏ وَ اللَّعْنُ عَلَی أعْدَائِهِمْ أجمَعینَ مِنَ الآنِ إلَی قیَامِ یَومِ الدّینَ».

«رَبِّ أَدْخِلْنی‏ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی‏ مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیرا»

در این خطبه‌ی شریفه بحث به این‌جا است که حضرت فرمودند «فَاجْعَلُوا عَلَیْهِ حَدَّکُمْ وَ لَهُ جِدَّکُمْ فَلَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِکُمْ وَ وَقَعَ فِی حَسَبِکُمْ وَ دَفَعَ فِی نَسَبِکُمْ وَ أَجْلَبَ بِخَیْلِهِ عَلَیْکُمْ وَ قَصَدَ بِرَجِلِهِ سَبِیلَکُمْ یَقْتَنِصُونَکُمْ بِکُلِّ مَکَانٍ وَ یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَانٍ لَا تَمْتَنِعُونَ بِحِیلَهٍ وَ لَا تَدْفَعُونَ بِعَزِیمَهٍ فِی حَوْمَهِ ذُلٍّ وَ حَلْقَهِ ضِیقٍ وَ عَرْصَهِ مَوْتٍ وَ جَوْلَهِ بَلَاء»[۱] این کلمات بسیار زیبا و دلنشین با یک عالم بدون هیچ مبالغه‌ای، یک عالم جدی به اصطلاح سر سوزنی در آن مبالغه نیست. حضرت می‌فرمایند که «فَاجْعَلُوا عَلَیْهِ حَدَّکُمْ» تمام نیروهای خود را و قدرت خود را و امکانات خود را بر علیه شیطان به کار بگیرید. ما شاید، بنده خود را عرض می‌کنم یقیناً هنوز عداوت و دشمنی شیطان و ابلیس با خود هنوز تصوّر نکرده باشیم. وقتی که خدا در قرآن می‌فرماید «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین‏» حرف خدا است. یا این‌جا حضرت می‌فرماید «فَاجْعَلُوا عَلَیْهِ حَدَّکُمْ» تمام قدرت و توانایی خود را بر علیه شیطان به کار بگیرید. معلوم می‌شود که شیطان دشمن خیلی بزرگی است و ما را به عداوت شیطان با ما، به دشمن شیطان با ما متوجّه می‌کنند. از این عبارت‌ها این‌طور استفاده می‌شود که کید و حیله و مکر او را نباید کم بگیریم یا نادیده بگیریم. «فَاجْعَلُوا عَلَیْهِ حَدَّکُمْ وَ لَهُ» این لَهُ به همان معنای علیه است منتها برای تفنّن در عبارت حضرت از لَهُ استفاده کرده است. یعنی «فَاجْعَلُوا لَهُ جِدَّکُمْ» جد به معنای قطع است. یکی از معنای آن قطع است. یک خصوصیاتی که در یک افرادی جمع می‌شود، یک ویژگی‌هایی پیدا می‌کنند که آن ویژگی‌ها باعث می‌شود ممتاز از دیگران شوند و از دیگران جدا شوند. مردم یک ارزشی برای این‌ها قائل هستند به خاطر خصوصیاتی که در آن‌ها است، ویژگی‌ها که در آن‌ها جمع شده است که مثلاً برای بعضی دیگر قائل نیستند. این ویژگی‌ها، این خصوصیات این‌ها را از دیگران ممتاز می‌کند، آن‌ها را جدا می‌کنند. لذا مثلاً به پدر بزرگ هم جد می‌گویند. به خاطر همان خصوصیاتی که در او است. انسان نسبت به پدر بزرگ خود یک احترام دیگری قائل است. حالا سن او بیشتر است، یک خصوصیات دیگری دارد، یک ویژگی های دیگری دارد که آن ویژگی‌ها او را از دیگران جدا می‌کند. لذا گفته می‌شود جد یا در سوره‌ی جن آیه سه خداوند می‌فرماید که «وَ أَنَّهُ تَعالى‏ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً» این به همین معنا است. «وَ أَنَّهُ تَعالى‏ جَدُّ رَبِّنا» یعنی از اوّل تو رب ما هستی که آن عظمت خدا، آن بزرگی خدا خوب یقیناً خدا را از دیگران ممتاز می‌کند، جدا می‌کند «ما التُّرَاب وَ رَبَّ الْأَرْبَاب‏‏‏» اگر این جًد باشد «وَ لَهُ جِدَّکُمْ» یعنی قرار بدهید برای شیطان خود شما را. یعنی مثلاً از او جدا شوید، قطع رابطه با او بکنید. اگر که جِد باشد خوب معلوم است دیگر یعنی جدیّت و کوشش خود را، آن وقت این عباره الاخری همان قبلی می‌شود. «فَاجْعَلُوا عَلَیْهِ حَدَّکُمْ» که در آن‌جا حضرت فرموند تمام قدرت خود را، تمام نیروهای خود را بسیج کنید، به کار بگیرید یک لحظه از شیطان غافل نشویم. خوب این هم عباره الاخری همان می‌شود یعنی «فَاجْعَلُوا لَهُ جِدَّکُمْ» کوشش خود را، جدیّت خود را که عباره الاخری همان می‌شود. خلاصه این است که شیطان را چیز کمی نگیرید. تمام نیروهای خود را و تمام توان خود را، حتّی بعضی از بزرگان ما این‌قدر مواظب بودند، این‌قدر مراقب بودند حتّی در راه رفتن خود هم مواظب بودند. این شرح حال آخوند ملّا عباس تربتی را من یک وقتی می‌دیدم. فضیلت‌های فراموش شده شرح حال آخوند ملّا عباس تربتی چیزهای خوبی هم در آن است. پسر ایشان نقل می‌کرده است که من به ایشان عرض می‌کردم یک وقتی ایشان در راه رفتن هم سر خود را به پایین داشت، این ‌طرف و آن‌ طرف را نگاه نمی‌کرد. این فلکه‌ی بزرگی که اطراف حرم حضرت رضا (علیه السّلام) آن سال‌های قبل از انقلاب درست کردند آن روز تازه این فلکه را راه انداخته بودند، خیلی بزرگ یک چیز تازه‌ای بود. یک وقت من به پدر خود همان آخوند ملّا عباس تربتی چون همیشه موقع راه رفتن سر ایشان پایین بود. گفتم پدر ببینید چه فلکه‌ی بزرگی را اطراف حرم حضرت رضا (سلام الله علیه) این‌جا درست کردند؟ ایشان حتّی نگاه کرد گفت بگذار حواسم به خودم باشد و حتّی فلکه اطراف حرم حضرت رضا را هم ایشان طبق نقل فرزند خود نگاه نکرد. این حکایت از این می‌کند که این بزرگوار چقدر مواظب و مراقب خود بودند. بالاخره چشم است. وقتی انسان از آن مواظبت نکرد حالا حتّی در راه رفتن خود، گاهی در همین راه رفتن‌ها ما یک وقتی حضرت آیت العظمی آقا سیّد علی بهبهانی سالی شش ماه به اصفهان می‌آمدند، ایشان یک شخصیّت بزرگی بودند. از کسانی بودند که هیچ حرفی در ایشان کسی نداشت. در مسجد سیّد اصفهان ایشان این شش ماهی را که می‌آمدند شب‌ها نماز جماعت اقامه می‌کردند. نماز جماعت مسجد سیّد که مرحوم آقای سفتی بودند از نواده‌های سیّد حجت السلام شفتی این نماز خود را در اختیار ایشان می‌گذاشتند. این پیرمرد، یعنی آیت الله آقا سیّد علی بهبهانی -کتاب‌های خیلی مفیدی هم ایشان دارند- وقتی که وارد مسجد می‌شدند خوب ان‌هایی که آمده بودند در نماز جماعت شرکت کنند، هم زن‌ها بودند، هم مردها بودند. مسیری که ایشان می‌خواستند بیایند تا به محراب برسند. گاهی در این مسیر ایشان زن‌ها نشسته بودند. این پیرمرد من به یاد دارم مسیر خود را برمی‌گردانند یک راه طولانی را طی می‌کردند که از این مسیری که حتّی زن‌ها در آن مسیر قرار گرفته‌اند وارد مسجد نشوند تا به محراب برسند. خوب این حکایت از همین می‌کند که چرا این کار را می‌کردند؟ حالا سر ایشان که پایین بود، مواظب خود بودند ولی حتّی از این محدوده‌ای که زن‌ها نشستند ایشان عبور نکردند. خوب این حکایت می‌کند از این‌که چقدر این‌ها مواظب بودند چقدر این‌ها مراقب بودند که یک وقت خدایی ناکرده دچار حیله‌های شیطانی نشوند به دام شیطان نیفتند. شیطان یک دشمن خیلی بزرگی است. لذا حضرت فرمود «فَاجْعَلُوا عَلَیْهِ حَدَّکُمْ وَ لَهُ جِدَّکُمْ فَلَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِکُمْ» قسم به بقاء ذات پاک خدا. می‌دانید عَمر به معنای عُمر است. عمر به فتح عین اگر گفتیم فَلعًمری یعنی قسم به جان خودم. این‌جا حضرت قسم به خود خدا می‌خورد. «فَلَعَمْرُ اللَّهِ» یعنی قسم به خدا به بقاء ذات پاک خدا «لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِکُمْ» می‌گوید شیطان به اصل شما فخر ورزید که حضرت آدم بودند دیگر پدر ما حضرت آدم «وَ وَقَعَ فِی حَسَبِکُمْ وَ دَفَعَ فِی نَسَبِکُمْ» خدشه وارد کرد در حسب شما و طعنه زد در نسب شما. آن‌جا که خدا در قرآن از او نقل می‌کند که وقتی خداوند به ملائکه دستور داد که سجده بکنید و شیطان سجده نکرد خداوند در آیه ۳۲، سوره‌ی حجر به او فرمود «ما لَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدینَ * قالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون‏» گفت حالا من بیایم به چه کسی سجده کنم، به یک کسی که او را از گل خشکیده‌ی بد بو خلق کردی. خوب این توضیح همین کلام حضرت است که «وَ وَقَعَ فِی حَسَبِکُمْ وَ دَفَعَ فِی نَسَبِکُمْ» نسب به آن افتخارهایی می‌گویند که انسان از ناحیه‌ی پدرش، مادرش، اجدادش نصیب او می‌شود. حسب به آن ویژگی‌هایی است که در او جمع شده است به خاطر آن ویژگی‌ها مثلاً یک قدرتی پیدا کرده است، یک مالی پیدا کرده است، یک امتیازهای دنیوی کرده است این‌ها را حسب می‌گویند. «وَ وَقَعَ فِی حَسَبِکُمْ وَ دَفَعَ فِی نَسَبِکُمْ» که آیات آن را خواندیم «وَ أَجْلَبَ بِخَیْلِهِ عَلَیْکُمْ» سواران خود را برای گمراه کردن شما آغاز داده است که «أَجْلَبَ» را در جلسات قبل توضیح دادیم. یک فراخوانی شیطان کرده است از لشکر پیاده سوار خود، سواره‌ی خود برای فریب دادن شما «أَجْلَبَ» أی صاح اجلب یعنی صاح فریاد زده است، آواز داده است. «بِخَیْلِهِ عَلَیْکُمْ وَ قَصَدَ بِرَجِلِهِ» سپاه پیاده نظام خود را بر سر راه شما قرار داده است. «وَ قَصَدَ بِرَجِلِهِ» رَجل همان لشکر پیاده‌ی شیطان را می‌گویند. این‌ها را فراخوانی کرده است که بیایند سد راه شما بشوند. «یَقْتَنِصُونَکُمْ بِکُلِّ مَکَانٍ» شما را صید می‌کند. «یَقْتَنِصُونَکُمْ» ما را لشکریان شیطان صید می‌کنند، هر جا که باشیم. ببینید «بِکُلِّ مَکَانٍ» یعنی سراغ بنده می‌آید ولو این‌که در مدرسه‌ی علمیّه می‌شود. سراغ آن آقا می‌رود ولو این‌که در محراب مسجد باشد، روی منبر باشد، در مقام وعظ باشد، هر کجا که باشد. نگویم من چون حالا طلبه شدم دیگر در حوزه‌ی علمیّه آمدم، در خانه‌ی امام زمان آمدم و این حرف‌ها اتّفاق بیشتر مواظب بنده و امثال بنده است. می‌فرماید اقتناص از قمص با ص به معنای صید است. شما را صید می‌کند. «یَقْتَنِصُونَکُمْ بِکُلِّ مَکَانٍ» هر کجا که باشید. لذا یک وقتی حضرت امام می‌فرموند یک کسی ممکن است در توحید هم کتاب بنویسد، در اخلاق هم کتاب بنویسد، این‌ها چیزی نیست که انسان به این دلگرم باشد نه حضرت می‌فرماید لشکریان شیطان شما را صید می‌کنند. «یَقْتَنِصُونَکُمْ بِکُلِّ مَکَانٍ» آن چیزی که ما باید از آن غافل نشویم همان است که خدا در قرآن می‌فرماید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُم‏»[۲] یعنی «أَلْزِمُوا أَنْفُسَکُم‏» اسم فعل است. یعنی همین‌طور ملازم با خود باشید. یک وقتی انسان می‌رسد به آن درجات عالیّه و هرچه که شما فکر آن را بکنید از نظر علمی ولی باز هم اسیر هوای نفس خود است. ما یک وقت نمی‌خواهیم مذمّت از کسی بکنیم. ولی چرا این چیزها است افرادی را دیدید. خلاصه خیلی از نظر علمی رشد کرده است ولی هنوز اسیر هواهای خود است. از حرف‌های او مشخص می‌شود اسیر است. وقتی یک کسی مثل حضرت امام می‌فرماید

در دلم بود که آدم شوم امّا نشدم                                      بی‌خبر از همه عالم شوم امّا نشدم

دیگر بنده چه بگویم. آن مرد بزرگ با آن همه عظمت که اگر این بزرگوار بر خود مسلّط نبودند چقدر زمینه بود برای این‌که نعوذ بالله یک وقت یک سوء استفاده‌ای از قدرت خود بکنند کما این‌که ما می‌بینیم که بعضی‌ها می‌کنند.

در دلم بود که آدم شوم امّا نشدم                           بی‌خبر از همه عالم شوم امّا نشدم

بود در پیرخرابات نهم روی نیاز                                تا به این طایفه محرم شوم اما نشدم

هجرت از خویش کنم خانه به محبوب دهم                    تا به اسماء معلّم شوم اما نشدم

دیگر خود را نبینم. شاید این چیزهایی را که بنده می‌گویم تصوّر آن برای شما خیلی آسان نباشد ولی اگر انسان خودسازی نکند، تهذیب نداشته باشد چرا این‌طور هم می‌شود. حالا مصداق‌های آن را من نمی‌گویم و می‌گذرم. بالاخره (هجرت از خویش کنم) یعنی خود را نبینم.

خانه به محبوب دهم                                                تا به اسماء معلّم شوم اما نشدم

خواستم برکنم از کعبه‌ی دل هرچه بُت است               تا بَرِ دوست مکرّم شوم اما نشدم

خیلی مفصّل است در آخر امام می‌فرماید:

آرزوها همه در گور شد ای نفس خبیث                        در دلم بود که آدم شوم اما نشدم

یعنی این‌قدر باید مواظب بود، مراقب بود. این‌طور نیست که ما حالا دیگر با خیال راحت بگوییم که شیطان کاری با من ندارد نه حضرت می‌فرماید شما را صید می‌کند. «یَقْتَنِصُونَکُمْ بِکُلِّ مَکَانٍ وَ یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَانٍ» بنان هم به انگشت اطلاق شده است، هم به سر انگشت. در قرآن هم داریم. ببینید حضرت می‌فرماید «یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَانٍ» انسان اگر انگشت‌های خود را از دست بدهد دیگر نمی‌تواند کاری بکند. مثلاً حتّی دکمه‌ی پیراهن خود را هم دیگر نمی‌تواند ببندد، کار به این سادگی. حضرت می‌فرماید شیطان و لشکر شیطان این سر انگشت شما را می‌زنند. این‌قدر شما را فلج می‌کند، انشگتان شما را قطع می‌کند. یعنی دیگر هیچ کاری نمی‌توانید بکنید. اسیر، اسیر تمام کل بدن شما اسیر می‌شود. اگر مواظب نبودیم، مراقب نبودیم یک کسی مثلاً خیلی هم قوی نیست اگر ما را زمین زد دیگر معلوم است که آن پهلوان ما را هل بدهد ما به زمین می‌خوریم. باید خود را قوی بکنیم. ببینید این تعبیرها یک تعبیرهایی نیست که انسان بگوید حضرت مبالغه کرده است نه این‌قدر شیطان انسان را ذلیل می‌کند که هیچ کاری دیگر نمی‌تواند بکند. همیشه‌ی اسیر هواهای نفسانی است، هیچ کاری نمی‌تواند بکند. «یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَانٍ» این سر انگشتان شما را می‌زنند، یعنی تمام قدرت شما را از شما می‌گیرند. رام، رام شما را رام می‌کنند. یک روایت دارد از حضرت رضا (علیه السّلام) می‌فرماید که «الصَّغَائِرُ مِنَ الذُّنُوبِ طُرُقٌ إِلَى الْکَبَائِرِ»[۳] این گناهان کوچک راه را همراه می‌کنند که انسان مرتکب گناهان کبیره بشود. اگر انسان خود را قوی نکند همین طور می‌شود. «یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَانٍ» حالا دنباله‌ی آن را هم من مطالعه کرده بودم ولی چون وقت دارد می‌گذرد، ماه رجب است و مرحوم محدّث قمی می‌گوید در مفاتیح الجنان رجب الاصَب به معنای شدّت ریزش رحمت خدا است مثل یک آبشار قوی رحمت خدا در این ماه ریزش بر بندگان خدا دارد و به گفته‌ی یک بزرگواری ایشان می‌فرموند بهار طبیعت سه ماه است. ماه فروردین و اردیبهشت و خرداد. بهار معنویّت هم سه ماه است. ماه رجب و شعبان و رمضان .حالا فعلاً این نفحه‌ی الهی وزیدن گرفته است. «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»[۴] یقیناً یکی از مصادیق این نفحات همین ماه رجب است. این رحمت الهی و این رحمت الهیّه وزیدن گرفته است. بعد ماه شعبان، ماه رسول خدا «شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَهِ وَ الرِّضْوَان‏ِ الَّذِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلّی الله عَلیه وَ آله وَ سَلم) یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِه‏»[۵] بعد هم ماه رمضان است. ببینید ما در چه شرایطی قرار گرفتیم. از خدا بخواهیم که هر چه بیشتر و بهتر از گذشته ما را بر این شیطانی که این‌طور حضرت دارند او را توصیف می‌کند، خیلی عبارت عجیبی است «وَ یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَان» تمام این سرانگشت‌های شما را می‌زند که انسان عاجز، عاجز می‌شود که دیگر هیچ کاری دیگری نمی‌تواند بکند. خدا ما را قوّت و قدرت بدهد که آن نیروهای معنوی خود را در مقابل این دشمنانی که این‌قدر قوی هستند ان‌شاءالله تقویت بکنیم.

پایان


[۱]– نهج البلاغه، ص ۲۸۸٫

[۲]– سوره‌ی مائده، آیه ۱۰۵٫

[۳]– عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ‏۲، ص ۱۸۰٫

[۴]– بحار الأنوار، ج‏۶۸ ، ص ۲۲۱٫

[۵]– وسائل الشیعه، ج ‏۱۰، ص ۴۹۲٫